دوستم بهم از پشت خنجر رو زد و عمیق تا دسته فرو کرد داخل و بعد هم سه دور چرخوندش که جاش بمونه،
بعدش یادش افتاد به گه خوردن و معذرت،
بهش گفتم ناراحتم ولی اوکیه بابا. زاویه دیدت رو احترام،
نمی دونم اینی که دیدی چه جور صندلی ایه، ولی لابد وقتی می گی هست دیگه. (اشاره به یکی از نظریات راسل که عمری بود می نویسم اینجا با مفهوم اینکه هیچ امری در دنیا واقعی نیست، صرفا نمودی از واقعیته و زاویه دید شخصی ماست.)
ولی انگار که معذرت گه های خورده شده رو برگردون می کنه،
نه عزیزم! دقیقا باید دست بندازی کف حلقوم مبارک، واگت رو تحریک کنی بلکه اون فاضلاب ها بیاد بالا. بلکه!
شایدم باید لوله باز کنی چاه باز کنی چیزی بخوری با توجه به عمق گند به بارامده.
پوف عادت کردم دیگه به رفتار های غیر استاندارد بچه گانه ی ملت.
پ.ن. با عنوانم حال کردید؟ جان من بگید که خیلی محشره. واج ارایی هم داره فهمیدید؟