کم کم داره می ره به این سمت که تبدیل به یه حدس شه... مثل گلدباخ... بعد واسش هوار هوار پول بذارن. هیشکی نتونه ردش کنه. نتونه هم اثباتش کنه. :-)))))))) {فرو رفتن یک آدم خیال باف در عالم خیال و رویا}
البته حدس که نه.... بیشتر از این اشتباهات ریاضی که هنوز کسی نفهمیدش.
تهش می فهمم که از اشتباه محاسباتی جوب خوردم. شرط×
حال می کنم با سوتی گرفتن از معلم ریاضی تجربی ها :)))))
حال نمی کردم قبلا، ولی خب دوستان فتوا دادن که حال کنم.
فعلا که با حربه ی وقت ندارم زنگ آخره، عکسی گرفته شد و در آیفون معلم ذخیره گشت. :- بدجنس
:- مغرور می باشم...
می دانم که اصلا خوب نیست...
مطمئنا بعدا جزایش به سرم می آید...
با کله می خورم به سنگ.
ولی به هر حال حرصم از زور زورکی تجربی آمدن را باید سر یکی خالی کنم دیگر!
#نماز خانه ی مدرسه اول برای درس خواندن ساخته شده، نماز خواندن فایده ی دومش است.
زنگ های خالی مون از اردو ی خارج از مدرسه بیشتر بهمون خوش می گذره اون جا. :-خر ذوق نمازخونه ندیده
برخلاف همه،
با پیش بودن حال میکنم.
:)))))))))))))))))
# دلم برای استاد حسابانمون بی نهایت تنگ شده. همونی که جوبامو می گرفت. همونی که نمی شد ازش سوتی بگیرم...همونی که با اوشون قابل مقایسه نیست...کجایی؟! :-((((