Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

UFOism

از کسی که توی برگه ی امتحان به اون مهمی، وقتی سوال پرسیده بوده از معایب طرح اینترنت جهانی ایلان ماسک بنویسید و جواب داد :"نشر اطلاعات بشریت به فضا و در نتیجه حمله ی آدم فضایی ها" انتظار منطقی مشابه منطق خودتون نداشته باشید.

این روزا، خسته ام اینقدر همه نفری از ده جهت رو مخم اسکی می کنند: واکسن.

خسته م.

حس نقطه ی مرکز ثقل وسط ارم سمپاد رو دارم، با این تفاوت که همه ی فلشک ها نشانه رفتند سمتم. اصلا برام مهلت تمرکز و ارامش نمی مانه. هر بار که کسی بحثش را می کشه وسط کم کم تا دو ساعت روحم در اتش و عذابه. 

نمی دونم چرا یه تصمیمی که می گیرید، چون از زاویه ی منطق خودتون درسته، باید از نظر بقیه هم ایه ی قرآن باشه. این مورد رو خیلی تو جامعه می بینیم ها... خیلی! خودشون می رن فلان رشته، سوال می شه تو چرا ادامه تحصیل نمی دهی؟! خودشون ازدواج می کنن، می گن تو بالاخره نمی خوای ازدواج کنی؟ بچه به دنیا می ارن، می گن بچه ی تو کو؟!! نمی دونم فلان بیمارستان رو برای خدمت انتخاب می کنیم می گن وا چرا نیومدی فلان جا؟ می ریم با فلان اتند، می گن این چیه انتخاب کردی اتند بهتر نبود؟ این واکسن هم همین شده، چون همه واکسن زدن، حالا تا از ماتحت ما به هر نحوی یه واکسن فرو نکنند داخل آرام نمی گیرند. چه قدر هم با من بحث می کنند، خب اقا تو که واکسنت را زدی بیخیال ما شو دیگه.

من کاملا واقفم که تصمیمم خیلی کله خریه در شرایط حاضر، ولی همین امر که نمی تونم به کسی توضیحش بدم چون پیشاپیش می دونم درک نمی شم و فقط نصیحت می شم بیشتر داغونم می کنه.

آدمی گاهی چه تنهاست...

نازنین، شانه هایت را.... و بغلم کن!


پ.ن. شاید ضرب المثل معروف رو برای من باید به صورت اختصاصی تغییرش بدن به :"تو رو جون مادرت انچه بر دیگران می پسندی بر خودت هم بپسند و انچه بر خودت می پسندی لطف کن برای هیشکی نپسند که به فناشون می دی دم فرفری جوان." من اصلا توی این مورد خوب نیستم، هیچ وقت نمی تونم برای خودم درست تصمیم بگیرم.  از اینایی می شم که بیمارهاشون را نصیحت می کنند سیگار نکش ولی خودشون پاکت پاکت نوش می کنند به خاطر فاز و حالش. می دونی، چون برای بقیه با منطقم تصمیم می گیرم و انصافا پاش بیفته خوب هم تصمیم می گیرم، ولی به خودم که می رسه از بیخ یه ادم دیگه می شم و پای احساسم می آد وسط. که زیاد از حدش، خب خطرناکه.