Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

تست کالریک (رفلکس وستیبولو اوکولار)

من باب اینکه امروز پادشاه جهان بودم از شدت خوشحالی، داشتم داستان کشور گشایی هام رو تعریف می کردم و بیست هلویی که گرفتم.


بابام گفت یادش به خیر من انترن ای ان تی بودم، رفتیم سر جلسه امتحان، رزیدنت گفت اگه بیایید تو گوشتون آب بریزیم (حدس می زنم تست کالریک ساقه ی مغز بوده) دیگه امتحان نمی گیریم ازتون. و من جزو اولین نفراتی بودم که رفتم و تهش اون شاگرد خرخون مون هم حتی راضی شد بیاد این تست رو انجام بده به جای امتحان و مفت ترین بیستی بود که گرفتیم! در واقع تنها بیست انترنی اش بوده. :)))) خلاصه نمونه ی تحقیقاتی شده و امتحان نداده.


یه خاطره ی دیگه اش هم این بود که مثکه بخش پوست باهاشون لج می کنه به همه هشت و نه می ده و همه رو می ندازه. بعد دوست بابام میاد باهاش شوخی کنه، کنار هشتی که بابام گرفته بوده یدونه یک وارد می کنه رو برد نمره ها که بشه هجده. هر دو تاشون افتاده بودند با هم. خلاصه می گذره و بعد یک سال که بابام می ره واحد افتاده اش رو برداره مسئول اموزش بهش می گه این واحد شما پاس شده با نمره ی خیلی بالا! تنها کسی که هجده گرفته تو هستی! و نگو نمره های روی برد رو برای اموزش رد کردند. 

من باب این خاطره بابام می گه به دوستم تا اخر فارغ التحصیلی نگفتم چون می دونستم کونش خیلی می سوزه اگه بفهمه به خاطر عدد یکی که خرکی و شوخی شوخی اضافه کرده من جدی جدی نیفتادم و هجده شدم ولی خودش همچنان افتاده. 

این دوست بابام رو هنوز ما می شناسیم و فرزندش هم الان پزشکه در واقع سال بالایی خودمه! در واقع نه تنها باباهامون هم دانشگاهی بودن، الان ما هم  هم دانشگاهی هستیم. جالبه.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد