بماند به یادگار از اخرین شیفت شبی که برای اولین بار تو عمرم مریض روم بالا اورد!
حالا به صورت پرکتیکال می فهمم تو انیمیشن ها چرا وقتی یکی رو یکی بالا می آره اون یکی هم شروع می کنه استفراغ کردن.
جاتون خالی استفراغ خونی با نمای زیبای coffe ground که بوی ماست ترشیده و تعفن می داد. بوی وحشت ناک. با وجودی که من خیلی هم روی بو های ناخوشایند حساس نیستم و ضریب تحملم به نسبت بالاست.
حالا جالب اینکه یکی از هم گروهی های بی انصافم رفته بود به رزیدنت گفته بود کیلگ سرش خلوته بگید دو ساعت!! شب!!! بیاد جای من بایسته و تو اون دوساعت این رویداد میمون رخ داد. یعنی حتی موظفی خودم نبود این سایت! خداوندگار رو شاهد می گیرم، زمانایی که من اینور بودم همه شون می نشستند تخمه می شکوندند و مسخره بازی می کردند ولی حالا من چون سرم خلوته باید برم کمک!!! کنم. عجب. هدف حال گیری داشت این کارش چون می دونست من استادم رو دوست دارم، برای همین اومد گند بزنه به حالم و منو از استادم جدا کرد و حتی طرف نرفت استراحت کنه در انتها. کلا گروه ما اینجوریه که دو نفر می رن با هم حال می کنن، دو نفر دیگه هم می رن با هم حال می کنن و می پیچونن، منم چون حالم از رفتار های غیر حرفه ای و بچگانه همه شون به هم می خوره، می رم با رزیدنت ها و استادام حال می کنم. که به کفشم واقعا چون اونا هم نمی تونن شخصیت نورچشمی استاد و رزیدنت بودن منو تحمل کنند.
بگذریم تعارضات ما بیش از حدیه که در نوشته بگنجه، فقط همین که بچه های به شدت کثیف و خودخواهی داریم که مچ می شن و روی مظلوم ترین فرد گروه خالی می کنند و ازش سو استفاده می کنند. منم در راستای علم و دانش به همه شون سواری می دم. شاید گفتن "خب سواری نده" راحت باشه، ولی وقتی همه با هم در جهت حال گیری و اذیت کردن یک فرد قدم بر می دارند، راهی باقی نمی مونه.
بیشتر از تهوع الانم، حالم از ادمای پر از ریا و کثافت به هم می خوره که فقط خودشون رو می بینند و حالم از هم گروهی هایی به هم می خوره که با هم دست به یکی می کنند تا حال گیری کنند ولی رو در رو ادای مادر ترزا رو در می ارند. اونی که واقعا باید روش بالا اورد امثال چنین ادم هایی هستند.
هیچی دیگه... من بعد اینکه سمت راست بدنم با استفراغ رنگین شد، فقط خودم رو نگه داشتم... با اخرین توان هر انچه در جان داشتم فقط نگه داشتم خودم رو (حالا جالبه از سر شب حالم افتضاح خرااااب با سردرد شدید)، هی به خودم گفتم کیلگ تو می تونی... سوسول نباش لعنتی... الان بالا بیاری می زنن تو سرت بد بخ! یه دانشجوی پزشکی نباید ازین ادا اطوارا در بیاره. تو ضد گلوله ای و این حرفا. و بعد اون دو ساعت، فقط شیفت رو تحویل دادم، بخش خودمم از رزیدنت اجازه گرفتم و ول کردم. (بهم گفت چون حالت خرابه اون یکی موظفه کاور کنه) و بدون کمترین هماهنگی ای با کس دیگه ای گذاشتم و رفتم. یک ترک شیفت قانونی زیبا، حرفه ای و تمیز.
الان در خونه به سر می برم در حالی که به زور خودم رو نگه داشتم و حالت تهوع افتضاحی دارم.
دوستای کثافتم هم فقط وایستادن به نگاه کردن. فقط نگاه کردند (و احتمالا لذت بردند از منظره)...
باورتون می شه طرف دید پر استفراغه همه جا، فقط دم درب وایستاده بود نگاهم می کرد. حتی حاضر نبود پاش رو بگذاره تو جایی که مسئولیتش با خودشه! ای کثافت.
والا عرضم به خدمتتون روپوشم تو ماشین لباسشویی هست الان...
حالا می تونن برن بمیرن من دو ساعت زود تر از همه شون رسیدم خونه. هاه. عجب برد قهرمانانه ای! بنازم به برد با استفراغ!
نمی دونم کمترین عذاب وجدانی هم ندارن؟! جالبه. من اگه بودم الان از افسردگی می مردم که به خاطر اینکه یکی دیگه رو جای خودم کاشتم و مریض اینجوری روش بالا اورده! بعد این همگروهی های من دیدند من دارم عق می زنم و می دوم که فقط از بیمارستان بزنم بیرون تا به هوا برسم و تهوعم قطع بشه ولی اصلا برای هیچ کدامشان کمترین اهمیتی نداشت.
دوست را در زمان سختی باید شناخت. البته که من اسم دوست به هر بی سر و پایی نمی دم. من که خودم رو نگه داشتم، ولی قطعا یه جوری به روشون می ارم که دو نوبت بالا اوردم. باید زجر بکشن. اگه احساسی دارن.
هر کدوم دیگه شون بود تا الان ده هزار نوبت بالا اورده بود. باورتون نمی شه همینی که رفت گفت کیلگ سرش خلوته و فلان، تنها کاری که داشت این بود که بره هر دو ساعت یک بار سوزن بزنه به دست مریض قند خون بگیره. بعد اینقدر سر همین یک وظیفه نق زد که اره من شلوغم کمکم کنید و فلان و بهمان! شلنگ گشاد بی عرضه. تف به شرف نداشته ات که من باید برم جات اینجوری بشه.
عب نداره، تجربه شده
زرشک. عجب تجربه ای، خدا بده ازین تجربه ها! :)))
الان چطوری ؟.. خیلی بدن :(((
بح ببین کی اینجاست ... شایان پسرم خوبی ؟
خیلی بدن.
الان خوبم دیگه مرسی مهربانم. دوباره افتادم رو فاز انتقام.
ایشالا که همه شون این واحد رو بیفتند یا با نمره ی خیلیییی پایین پاس کننند که اینجور کوفتم می کنند اموزش های انترنی رو.
درود بر سرکار خانم یاقوت، چطوری دوست گرامی؟
اتو کشیده شدی فلورنتینو اریثا؟
من خیلی تغییر کردم برار
خوبم به خوبی شما :))) .. خوش باشین و سلامت هردوتون ...