کیلگارا هستم...
نویسنده ی ناخواسته ی این وبلاگ ناخواسته...
_گاهی اوقات حس می کنم زندگی هم منو تو مسیر های ناخواسته ی زیادی گذاشته... طوری که نمی دونم به کدوم راه برم!_
راستی، وبلاگ منه، حرف های منه، و دیدگاه های من. از شیر مرغ می نویسم تا جون آدمیزاد. به هر حال یه وب ناخواسته موضوع خاصّی نخواهد داشت.
Kilgharrah. I would not have summoned you
If there was any other choice...
mnemailnadaram@protonmail.com
ادامه...
نظرسنجی
جهت تست برنامه نظر سنجی؛ فعلا یه سوال دم دستی ولی عمیق: چیزی که شما در عمق وجودتون هستید، برای جامعه تو ذوق زننده س. چی می کنید؟
همون قدر افتضاح که پانزده سال پیش چنین روزی در bad wolf bay...
کاش می شد فردا صبح که چشمام رو باز می کنم بفهمم اصلا انسان نبودم، مثلا یه روباهی چیزی بودم که داشتم خواب انسانیت می دیدم و همه ی زندگی ام یه شوخی بوده.
این واقعیت باید قبول کنی که مرگ دست تو نیست مخصوصا مرگ غیر عمد مثلا اگه اسلحه برداری مستقیم شلیک کنی یا یه نفر با چاقو بکشی اره مقصری ولی اگه میخواستی کمک کنی و فکر میکردی داری کمک میکنی اصلا زنده موندن یا نموندنش دست تو نبوده قرار بوده دیگه نباشه اگه تو نبودی هم یه جور دیگه میمرده ...حالا من اینو از کجا میدونم از ارث عجیبی که توی فامیل مادری داریم اسمش بزار حس ششم ...چرا من چند هفته یا چند ماه قبل از فوت یه نفر باید بدونم قرار بمیره خب در صورتی ممکن که از قبل مشخص باشه...مثلا من سه هفته قبل از فوت مادرم خواب دیدم قرار که بره خب اون موقع حتی دکتر نرفته بود قرار نبود عمل کنه حالشم اونجوری بد نبود منم گریان رفتم بهش گفتم مامان قرار بری.به من میگفت اشتباه دیدی با اینکه بالای ده بار جریان مشابه تا حالا پیش اومده که من یاد گرفتم به حسم اعتماد کنم....پس قبول کن اگه زمانش باشه کسی بره هیچکس هیچ غلطی نمی تون بکن
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
این واقعیت باید قبول کنی که مرگ دست تو نیست مخصوصا مرگ غیر عمد مثلا اگه اسلحه برداری مستقیم شلیک کنی یا یه نفر با چاقو بکشی اره مقصری ولی اگه میخواستی کمک کنی و فکر میکردی داری کمک میکنی اصلا زنده موندن یا نموندنش دست تو نبوده قرار بوده دیگه نباشه اگه تو نبودی هم یه جور دیگه میمرده ...حالا من اینو از کجا میدونم از ارث عجیبی که توی فامیل مادری داریم اسمش بزار حس ششم ...چرا من چند هفته یا چند ماه قبل از فوت یه نفر باید بدونم قرار بمیره خب در صورتی ممکن که از قبل مشخص باشه...مثلا من سه هفته قبل از فوت مادرم خواب دیدم قرار که بره خب اون موقع حتی دکتر نرفته بود قرار نبود عمل کنه حالشم اونجوری بد نبود منم گریان رفتم بهش گفتم مامان قرار بری.به من میگفت اشتباه دیدی با اینکه بالای ده بار جریان مشابه تا حالا پیش اومده که من یاد گرفتم به حسم اعتماد کنم....پس قبول کن اگه زمانش باشه کسی بره هیچکس هیچ غلطی نمی تون بکن