Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

روح کوچک، خیلی خیلی کوچک

گاهی جنون وار به یک موضوعاتی فکر می کنم،

که بعدش از موجودیت خودم نا امید می شم،

و پشت بندش به خودم می گم، عجب روح حقیر و کوچکی داری کیلگارا. برنامه مون نبود  این جور "توی قوطی کبریت بگنج" باشی دم فرفری جوان!

مثلا یک دقیقه پیش داشتم با خودم فکر می کردم، خدا رو شکر که فلانی مُرد! همین قدر غیرقابل باور. 

داشتم به سقف نگاه می کردم و با خودم می گفتم،

هی تو اون بالا هستی؟ الآن اینجا رو می بینی؟ تصویر رو داری؟  تو مُردی و من زنده ام. حسش می کنی؟ خوب نگاه کن! دیگه نیستی و مهره ی این بازی منم همچنان. تو ازین جا به بعدش رو فقط می تونی نگاه کنی و از بازی کردن من لذت ببری.

هنوزم اگه صدامو داری، تکرار می کنم، خوشحالم که مُردی.

دقت کن که چه قدر زندگی بدون وجودت زیبا تر و قابل تحمل تر شده.

و وقتی به کینه ی شتر اشاره می کنم منظورم دقیقا همینه. من حتی بامرگ طرف، دلخوری ها رو از یاد نمی برم و دلم با طرفم صاف نمی شه.


این حالتم حتی خودم رو هم اذیت می کنه. گفتم از رفیق بی کلک مادر راهنمایی بگیرم، نه گذاشت نه برداشت، گفت به خاطر اینه که بچه ای. هنوز توی افکار بچه گانه ات موندی...

بچه گانه یا هرچی، دلم باهاش صاف نیست. دست خودم هم نیست حتی! خب ولی خیلی حالم از این حقیقت به هم می خوره که با فکر کردن به حذف شدنش از صفحه ی شطرنج حس می کنم خوشحالم.

برای اولین بار، من انگاری جدی جدی از مرگ خوشحالم!

ادم گاهی نمی دونه با خودش چی کار کنه.


وای به روزی که لوک (شتر) مست و کینه توز آن فرصت مناسب را به چنگ آورد و ساربان مورد نظر را یکه و تنها در بیابان گیر بیاورد...


گاهی از خودم می پرسم، اگه یه روز مریضم بشن بیان پیشم چی؟ و بازم جوابش یه نه ی کله گنده است.

کلا منو از خودتون نرنجونید، به نظر درست شدنی نیست و دیگه  قابلیت احیا نداره. (هشتگ شیشه ی مینای قلب اژدها)

نظرات 3 + ارسال نظر
ژنرال یکشنبه 9 خرداد 1400 ساعت 18:20

من مورد مشابه داشتم

مریض که دلت بخواد حالشو بگیری،
یا یکی که بمیره دلت باهاش صاف نباشه؟

شن های ساحل یکشنبه 9 خرداد 1400 ساعت 23:46

عزیزم ای جان اشکال نداره کم کم باید بخشش یاد بگیری اینم یه مهارت دیگه نه بخاطر کسی فقط بخاطر ارامش خودت هرچی دیرتر یاد بگیری بیشتر اذیتت میکن

می دونم آدمیزاد خودش سنگین می شه ولی گاهی واقعا هم نمی شه رهاش کرد!
من انصافا موجود بخشنده ای هستم، یعنی حتی گاهی فقط در حافظه ام هست از فلانی بدم می آد اصلا یادم نمی آد به خاطر چی حتی! یعنی حتی بدی آدم ها رو هم خاطرم نمی مونه.
ولی خب، بعضی بغض ها رو هم وقتی گیر می کنه تو حلقومم بیرون نمی تونم بکشم! :)))

ژنرال جمعه 14 خرداد 1400 ساعت 22:15

من نظر دوست عزیزمون شن های ساحل رو خوندم.
ضمن احترام به نظر سرشار از عطوفت و مهربانی ایشون، بنده باهاشون موافق نیستم.
استدلال بنده اینه که اولا احساس کیلگ یه حس اصیله و قرار نیست احساسش رو به هر دلیلی بروز نبوده با تبدیل کنه؛ ثانیا رفتارهایی که ما تحت عنوان مهارت می آموزیم در گروه بایدها، بهتر است ها، بهتر نیستها، نبایدها، و فرقی ندارد ها هستند.
بخشایش، از دسته مهارت های "بهتر است" هاست و الزامی نداره کسی حتما کس دیگه ای رو ببخشایه!
متاسفانه یک قالبی توسط جامعه و والدین تحت عنوان انسان خوب به ما آموزش داده میشه؛ که یکی از صفاتش بخشاینده بودنه و هرگاه ما از این انسان خوب فاصله بگیریم ناخودآگاه دچار تعارض و نگرانی میشیم.
با تمام احترام معتقدم کیلگ نباید اون فرد رو ببخشه الزاما، بلکه بهتره ببخشه و اگر نبخشه هیچ تفاوتی در نگاه ما به وی وجود نخواهد داشت چون این مساله کاملا شخصیه.

بحثش با بروز ندادن نیست،
شن های ساحل رو بذار بگم دستت بیاد، یه قلب داره به وسعت زیگما ی اتم های کهکشان. وقتی اینجور می گه منظورش رها کردن کامله! نه بروز ندادن. چون خودش قابلیتشو داره فکر می کنه منم دارم، که ندارم متاسفانه. :)))

بخشش، صرفا مستحبه. احسنت. ما در امور واجب هم ماندیم چه برسه به مستحب جات....
البته، این نگرانی و اضطرابی که گریبان منو گرفته از سمت تربیت خانواده نیست، اتفاقا این خصلت دلخوری و قهر رو احتمالا از بابام به ارث بردم که با کل خانواده اش (هر کس به یک نحو) قهر و دلخوره...
ولی اعصاب خودم می ریزه بهم چون می بینم انگاری ته دلم حس می کنم از مردن یک آدم خوشحالم و حس می کنم زندگی بر من راحت تر شده با عدم وجودش، و این خودمو اذیت می کنه که خااااااااک بر سرم اخه به چه حقی من از مردن یک نفر خوشحالم و خاک عالم چه شخصیت حقیری و اینکه از خودم چنین رفتاری انتظار نداشتم! :£
و بله. نمی بخشم نمی بخشم نمی بخشم. :)))))) (مدل سه طلاقه ها!)
متاسفانه. طرف مرده، من تازه یادم افتاده دلم باهاش صاف نیست!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد