Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Gunshot



#وضعیت.

کلی تیرخورده آوردند بیمارستان. 

اون برگه ی انترن رو می بینید؟ همه نیو کیس ها گان شات!

تو یک سری گزارش ها مدل تفنگ رو هم نوشته بود.

یعنی باورم نمی شد تا به چشمم نمی دیدم.

چه مملکتی! می زنند می کشند نگاه می کنیم. انگار که فیلم توی سینماست!

بالای دویست نفر مردند تو ایران.

نمی گذارند ما بریم بالا سرشان.

نمی گذارند پرونده شان رو بخوانیم.

بالا سرشان مامور می کارند تا مستقیم ببرند زندان.

یک سر و گوشی آب دادم.

یک استاد هم داشتیم خونش به جوش امده بود، اصلا براش مهم نبود و خیلی خسته شده بود از اوضاع.

گفت من خودم مستقیم بعد این کلاس می روم اوین ولی این ها را به شما می گم.


جنوب تهران اوضاع ارام تره. ولی هنوز حکومت نظامی طوره. 

خیلی حیفه که با یک قطع کردن اینترنت اینقدر راحت موج به این قشنگی خاموش می شه.


جنایت کردند. جنایت.

کثافت ها.

اون کسانی که تفنگ می گیرند دستشان! واقعا نمی فهمم. انسان اند؟ ایرانی اند؟ چه موجودی اند اون ها؟

اولین باریه که دوست دارم انترن بودم، تا اطلاعات بیشتری در اختیارم قرار می دادند.

و اولین باریه که فردا داوطلبانه با عشق و علاقه زودتر می رم بیمارستان.


دیشب به بابام گفتم :"به نظرت انقلاب میشه؟"

یک جواب خیلی قشنگی داد که کیف کردم.

گفت:"همینا انقلابه دیگه!"


پ.ن. واسه ها تعریف می کنم. می گه شععععت. چه ترسناک. شبیه قصه های انقلاب شده! :)))

ما قصه های انقلابیم. 


پ.ن. بعد. هان صدای جیغ و داد و هوار و تشنج هم که نگم براتون... زیاد. 

استاد می گفت شما ها فرض کنید بخیه ست بدون مورفین لیدوکایین.

نظرات 7 + ارسال نظر
باران سه‌شنبه 28 آبان 1398 ساعت 19:58 http://tfn.blogsky.com

همه‌ی متنت رو برای بابام خوندم.

سپاس گزارم فقط رسانه ای مان نکنید بیایند فردا ما رو هم بگیرند. :)))
سلام برسانید خدمت پدر.
فکرش خیلی رسمیه. یه بابا، پست من رو شنیده. چاکرم.

دختر نارنج و ترنج سه‌شنبه 28 آبان 1398 ساعت 20:08 http://marly.blogsky.com

فقط صدامون به هم نمی رسه، چیزی خاموش نشده...
نمی دونم شما کدوم بیمارستانی، سه شب پیش توی ملارد پنجاه نفر فقط کشته شدن. اینو اگه برات دردسر میشه تاییدش نکن چون دلم نمی خواد کامنت من باعث شر برای دیگری بشه. همکار برادر من هم تیر خورد و با داشتن دو تا دختر کوچولو به بیمارستان نکشیده از دست رفت... حتی جنازه ش را بعد از دو روز دادن به خانواده ش، دیگه نمی دونم پول تیر را هم ازشون گرفتن یا نه؟ اینو دیگه دلم نیومد بپرسم...
آره، این خودش انقلابه... کاش ادامه دار بشه.

مامان چیچیلاس سه‌شنبه 28 آبان 1398 ساعت 20:13 http://Mamachichi.blogsky.com

ناراحت کننده است

ب سه‌شنبه 28 آبان 1398 ساعت 20:19

دانشگاه هم حکومت نظامی بود
کلاسا یکی درمیون کنسل
تموم شد موج دانشگاه، حکومت نظامیِ محضه
خیلیا رو دیشب گرفتن
من تا گرفتن یکیشون بودم فقط، بعدشم تا تونستن گرفتن

علی سه‌شنبه 28 آبان 1398 ساعت 20:44

امنیت و محافظت از خودمون و بقیه هم خیلی مهمه
این تصاویری که گذاشتی شاید دردسرساز باشه.

حمیدرضا سه‌شنبه 28 آبان 1398 ساعت 22:19 https://www.khodrofanni.blogsky.com

تو هنوز خیلی گرمی؛ خیلی چیزهارو متوجه نیستی.

آ چهارشنبه 29 آبان 1398 ساعت 21:38

بیمارستان رسول؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد