Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Champion's back!

خب دیگه رسما پناه می برم به ردیت از شر شیطان رانده شده و البته مغز بی خودم.


وای امروز از یک چیز دیگه ای هم خیلی حرصم گرفت. بیایید با هم مسخره اش کنیم:


سر قضیه ای برگشتم به یکی از بچه ها پشت تلفن می گم خب چه جوری هست؟ من الآن دستگاهم رو باید بیارم دانشگاه برام اپلیکیشن رو نصب کنید؟

دختره با یک حالت از دماغ فیل افتاده و اینکه تو دیگه از پشت کدوم دهکده ای اومدی، برگشته به من می گه:

"ببین اپلیکیشن ها رو که برای هم نصب نمی کنند. دانلود می کنند!"


هی خُدا! ببین دیگه کارمون آخر عمری به کجا رسیده از اینم باید بخوریم! هی خُداااااا :)))))

لحنشو نبودید بشنفید.


برگشته... به "من".. می گه اپلیکیشن رو که برای هم نصب نمی کنند، دانلود می کنند. 

بگید که ایشالا فقط همین یه نسخه از این موجود روی کره ی خاکی وجود داره و بقیه تون همچین فکری نمی کنید. بگید نذارید این ریشه بخشکهههه. نذارید گل توی گلدون بمیره.... نذارید قناری رو شاخه دق کنه.


حیف که حوصله ی هیچ کدومشونو ندارم و همون یه ذره حوصله ی باقی مونده ام رو هم می خورند.

یعنی فقط کافی بود من الآن دبیرستانی بودم می دیدی چه جور لوله پلیکاش می کردم. درسته اون زمان خجالتی بودم ها ولی تو این زمینه هایی  که ادعام می شند و جریان سوتی گرفتن و جر دادن ول کن نبودم واقعا وقتی چیزی دستم می اومد. یعنی قشنگ اسم می دادی جنازه تحویل می گرفتی. در این حد که بنده خدا معلم ریاضی پیش با اینکه تهرانم خونده بود و خفن بود خودش بسی، می ترسید مستقیم تو چشمام نگاه کنه این قدر کوبیده بودم از نو آبادش کرده بودم جلو کلاس تجربی ها!


فقط دفعه ی بعد که خعلی احساس دانای کل بودن و شاخ بودن و اینا بهتون دست داد در برخورد با کسی، هر چه قدرم به رفتار و قیافه اش نمی خورد به این فکر کنید که شاید طرفتون اپ دولوپری گیم دیزاینری کوفتی مرگی چیزی باشه.


من که بش نگفتم و نمی گم متواضع تر از این حرفام، ولی آدمو مار بگزه اینجوری جلو کسی بور نشه و از چشم نیفته.

می خواهم ببینم دفعه ی بعدی چی می خواهد یادم بده  خانم دکتر آشفته خانم. ؛))))

اینم باشه زنگ تفریحمون. 

یعنی به هر حال از حجم  در و گهر هایی که از در و دیوار می باره باید ماینور ترین رو هم برداری جای زنگ تفریح دیگه. به چش تلخ نشه!


پ.ن. و فراموش نکن مادری داری که وقتی حس می کنه خوب نیستی برایت پیام فروارد می کنه:

"بزرگ ترین اشتباه زندگی اونجاست 

که فکر می کنیم اگر کاری با بقیه نداشته باشیم،

بقیه هم کاری با ما ندارند."


اینو خوانده، یاد من افتاده، ارسال کرده.

کلا از زمانی که خاطرم می آد از مهد کودک که اولین رویارویی من با جامعه بود،

این بزرگوار داشته یاد من می داده چگونه هار باشم در جامعه و حقم رو بگیرم. 

هنوز هم روال همونه. 

الهی.  خودم که هیچی. دلم برای این بنده خدا می سوزه! حدو بیست ساله داره انتظار می کشه ببینه بالاخره این فاز پخمگی و بی سر زبونی از وجود من می ره بیرون  یا نه.

ولی خوب می شناسه ها. 

مثلا همه بیست باشن، ایشون به تنهایی یه تنه چهله در زمینه ی شناسایی پیچش شیار های مغزی پریشان بنده.



نظرات 1 + ارسال نظر
shayan جمعه 26 مهر 1398 ساعت 02:08 http://florentino.blogsky.com

آقا وقت داری یه بازی واسه من دانلود کنی رو گوشی؟ هر کاری میکنم گوشیم نمی تونه دانلودش کنه، نمی دونم مشکل از کجاشه.

البته اگه تو دانلود مهارت دارید. چون شنیدم کار هر کسی نیست. ایییییییییییش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد