یک ساعته روی مبل نشسته ام و حس می کنم بوی گند و زننده و مشمئز کننده ای می دم
و هی چهره در هم می کشم و به نوشتن پست ادامه می دم
ده دور رفتم دست و بالم رو شستم
و هی دستام رو بو می کنم
می بینم هم زمان که خوش بوعه بد بوعه
و الآنم که می خوام برم حموم
ولی هی به خودم می گفتم بوی من نیست
فهمیدم که
لنگه جوراب لعنتی ایزوفاگوس تمام مدت بالای سرم بود
خاک بر سرش کنن هر ده قرن یک بارم این جورابو عوض نمی کنه
بوی سگ خیس مرده می داد این جوراب
مستقیم انداختمش تو سطل آشغال
بعد الان مادر من داره نق می زنه کیلگ تو هر دقیقه جوراب عوض می کنی چرا تمام این رخت چرک ها جورابای توعه
اینه حجم تفاوت تو خانواده
ژنتیک یکسان رفتار دو سر طیف
شایدم من بچه سر راهی ای چیزی هستم
چون ایزوفاگوسو که خودم بودم و دیدم سر راهی نیست