عح دیدی چی شد
دی روز نوزدهم خرداد تولد پنج سالگی وبلاگ من بود!
از خیلی قبل تر تصمیمم بود تو این تاریخ خداحافظی کنم ازینجا -وقتی که سنش دقیقا رنده و عدد قابل قبول گنده ای هم هست-، حواسم پرت شد یادم رفت منتها.
البته چون خداحافظی کار سختی بود قرار بود بیام وانمود کنم که یادم رفته، ولی واقعنی یادم رفت!
پیس. بخشی از عنوان وام گرفته از آهنگ بهنام صفوی:
"
تو دیگه رفتی ازینجا،
اگر چه دور...
اگر چه دیر...
زنده ام با عطر یاد تو،
تو این اتاقک دلگیر..............
"
.:. اگه عمری بود و بازم نوشتیم، از سال بعد دیگه نمی شه با یه دست سنشو نشون داد.
پ.ن. سخنی حرفی؟ با رعایت آداب وارده، (لامصبا) من دارم می رمااااااااااا!!!
خیلی حیف شد که دیگه نمی نویسی.
به چش تلخ نشه
تولدش مبارک...وچه حیف که نمیخوای دیگه بنویسی.موفق و شاد باشی:-)
حالامیخوای بری اسم فامیلیت رو بگو ببینیم چقدر عجیب غریبه.
عکسمو می خوام بذارم!
چرا فکر میکنم میخوای عکس یه اژدها بذاری الان؟
در جوابِ جوابِ کامنت قرص:
جووووون بابا :))))))))))
ژان ژان ببین کی میخواد عکس رو کنه
@نارنجی @شایان
عمرا عمراااااا اگر عکسش رو بذاره!اگر کیلگ عکس بذاره من اسمم رو عوض میکنم.(البته قبلا هم گفته بود بخوام بلاگ رو ببندم عکسم رو میذارم بعنىان اخرین پست وبلاگ اما خب من چشمم اب نمی خوره.)
ولی جدی تصویر تو در ذهن من اژدهای شرکه:/
اصلا باورم نمیشه میخوای وبلاگت رو ببندی.فکر نمیکردم حالا حالا به فکر این کار بیوفتی.(گرچه حقم داری.)
خب الان نفهمیدم تمومه یا براساس اینه که گفتی اگه عمری بود؛ امید داشته باشیم ..
اگه دیگه تمومه که با رعایت اصول وارده خداحافظ...
آداب نه اصول ( حالا که منعمون کردی خودت یه چن تا فحش حسابی به خودت بده با تشکر )...
در حال نگارش پست خداحافظی هستی؟
آداب درسته نه اصولی که من نوشتم (کامنت قبلی مشخص نبود منظورم چی بود ).. به سوال دیگه وب تو حذف می کنی ؟؟؟...
@صاحاب وبلاگ
قرصه پستو منحرف کرده، آی دیشو بلاک کن
والا من از پست اینجوری برداشت نکردم که داری خداحافظی میکنی :/
بیا بنویس تمومش کن این شوخی کثیفو
@شایان
هروقت می نویسی قرصه احساس میکنم استا میخواد بیاد خرخره منه بجوه
@نارنجی؛نه بابا مشکلی ندارم....
احتمالا کیلگارا از گذاشتن پست آخر و ...منصرف شده و میخواد پایان باز بذاره اینجا رو ...
@نارنجی
خوبه، خودش اومد گفت که رواله.
@استا
اصن دیگه به اسم قرصه کامنت بده. قشنگ تر هم هست
You don't wanna be a quiter...
هی صبر کردم که ببینم چیکار میکنی
اگه نیای شمدونیا دق میکنن
دلمان برایت ایقذر شده
برگرد حتی الامکان
بیا یه رمزی چیزی بذار برای بلاگت حداقل دیگه بدونیم قرار نیست برگردی دیگه...
بیا برگرد تا خونه، از عادتت سیر نشده
تا نگام با یک نگاه تازه درگیر نشده
سمیه جدی جدی رفتی؟
من حس میکنم نمیری بنابراین ازت نمیخوام بمونی
بعد خب بری اصلا؟ کجا قراره حرفاتو بزنی؟
خیلی بده بعد مدتها بیای وبلاگ دوستن بعد ببینی گفته دیگه نمینویسه
امیدوارم بیفتی توی رودربایسی و نری
عزیزم..
جدی جدی می خوای بری؟؟
جدی جدی دیشب خواب دیدم پست گذاشتی :|||
یه ماه گذشت تقریبا.بعنی تو این یک ماه ۱ ساعت هم وقت پیدا نکردی کامنتا رو جواب بدی؟
اگر برات سخت هم بود می تونستی بنویسی سختمه و نمی تونم جواب بدم ببخشید که کامنتاتون بی جواب موند.حالا این هیچی حداقل بیا یه پی نوشت بزن ک واقعا دیگه نمی خوای بنویسی تا خواننده های وبلاگت الکی امیدوار نباشن به دوباره نوشتنت .(گرچه امیدوارم برگردی)
نیستی که ببینی اسکای چه هدر قشنگی برات زده.. سنگ چینای فیروزه ای..
حداقل عکستو بذار