شت اینقدر گریه کردم،
اینقدر گریه کردم
که دیگه هیچ جا رونمی بینم :)))))
سرم وحشت ناک درد می کنه
سنگینه
دلم یه خواب خیلی زیاد می خواد
چشمام داره در می آد از جاش
نور مانیتور به زور فرود اومده تو چشمام وسط تاریکی
و چشمام در حد یک خط خیلی نازک بازه
پنج دقیقه ست گریه م بند نمی آد هر کارمی کنم
خیلی دلم گرفت
به اندازه ی تمام این مدت که دلم پر بود گریه کردم
حس می کردم دردناک باشه،
ولی نه دیگه تا این حد
یعنی من با آمادگی رفتم جلو و این قدر گریه کردم
واقعا فکر نمی کردم حالا که میدونم قراره بمیره بازم گریه ام بگیره موقع تماشا
ولی اصلا نا خودآگاه وقتی شروع شد اون صحنه ها
دیدم بح بح اشکام جاری شده مثل چی
حالا مثلا اگه بدون آمادگی بود یا اصلا گریه نمی کردم تا سه روز فقط تو شوک بودم و گیج می زدم
یا شایدم خیلی بیشتر گریه می کردم
کیو حیف بود
مرگش رو خیلی خیلی شکوهمندانه درآوردند
لعنت به همه شون
البته هنوز چهارده دقیقه یآخرش مونده
و بعد تازه شروع می شه که هزار بار بشینم صحنه ی تجزیه شدنش به نور های کوچک رو تماشا کنم
تا صبح برنامه داریم ما
لعنت بهشون با این دیالوگا و سناریو و موسیقی متن و همه چی
فقط لعنت بهشون
خوش سلیقه های کاربلد لعنتی
یعنی این مجموعه واقعا پیشرفت کرد طی زمان
هرچی فصل های اول آشغال بود
این آخر خفففففففن شده بودن درحد چی
مغز من دیگه کشش این همه معنا رو نداره
یا خدا دارم دیوانه می شم!
این قدرهمه چی تموم بود
واقعا واقعا واقعا قشنگ مرد
کاش منم همین جوری بمیرم
اصلا آرزومه همین جوری بمیرم
این فیلمش حداقل از نظر صحنه های مرگ واقعا نسبت به هری پاتر ده هیچ جلوعه
با اون کارگردانی دیوید یتس خل وضع
یعنی لحظه لحظه ایکه ترک های آینه به هم می چسبید و درست می شد،
من اینور اسکرین این شکلی بودم که
عرررررر مف مف مف عررررر مف مف مف
الآن فقط دلم می خواد با وید صحبت کنم درباره ش
که خدا رو شکر نمیدونم همون یه نفر کدوم گوریه اصلا
تنها خل وضع هم سن و سالی هست که احتمال می دم درک کنه این وضع آب روغن قاطی کرده رو
تا صبح بشینم بهش بگم عح شت دیدیییی
بگه عح شت دیدییییی
اصلا لعنت به همه چی
یادتونه چه قدر سال پیش از اخبار محبوبم و فیلمایی که پا به ماه اند پست انداختم این رو
این الآن یکی ش بود
که پرونده ش تمومه
مرگ دارم من این قدر خودم رو زجر می دم
خب می شد تماشا نکنم
به همین سادگی
ولی من خرم
و نگاه کردم
از اون لحاظ!
کی فکرشو میکرد
لعنتی
عح آره یادم افتاد یادش به خیر
آرتورم که مرد من همین جوری هنگ بودم تا دو هفته
ولی گریه نکردم.
این رو چون فکر می کردم خودم هستم، برای خودم اشک ریختم در واقع
این الآن پروسه ش خیلی سریع تر داره طی می شه
پروسه ی مرگ من
اگه بهم بگن حاضری همین الآن درجا بمیری ولی به قشنگی این داستان باشه
بدون شک میگم اگه درد نداشته باشه آرههههه
میخوام.