Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

شهید همت

داشتم فکر می کردم حالا من اینجا خیلی شیرم،

یکی از دوستام شهید همت چند روز پیش چنان داشت ارشادم می کرد،

من نمی دونم حالا پیش خودش چه فکری می کنه که می آد بیخ ریش ما پند و اندرز،

یعنی خب من از قیافه م زار می زنه که کجای محور وایسادم دیگه.

خلاصه اینقدر از فواید انقلاب برام گفت شهید همت،

اینقدر از انقلاب برای من تعریف کرد،

و من داشتم از خنده می مردم.

هی این لب هام رو گرفته بودم که باز نشه 

و فکر نکنه من مسخره می کنم،

ولی اینقددددر داشت چرت و پرت بارم می کرد مگر دست خودم بود.


و حالا هی سعی کردم کانال رو عوض  کنم،

گفتم وااااای شهید همت راستی من چه قدر آهنگ های انقلابی رو دوست دارم،

ولی کانالش عوض بشو نبود که!

هی من می زدم به آهنگ های انقلاب شیلی و چه می دونم اون آهنگ اسپانیایی حماسیه و فلان،

ولی این ول کن نبود و عقاید شدیدا یک طرفه ی خودش رو برای من بلند بلند تکرار می کرد.

می گفت ما اینقدر قوی ایم کیلگ! هیچ انقلابی به قدرت انقلاب ما نبوده.

بعد من دلم می خواست یکم بزنم لهش کنم ولی نمی شد که!

و یک جمع دیگه ای از دوستان هم از پشت صحنه ما رو نگاه می کردند و لعنتی ها لذت می بردند از گیر کردن من! می دونستند من چه گیری کردم پیش شهید همت. براشون جذاب شده بود و می خواستند ببینند من کی دیگه تحملم تموم می شه و بهش می گم عزیزم بسه جمش کنیم. ما هم هی لبخند. هی مدارا. هی سکوت.

بعد دیگه  به خودم اومدم دیدم واقعا حرفاشو نمی کشم،


گفتم آقا من فقط در مورد آهنگ های انقلاب نظر دادم،

الان بحث خطرناک شد، 

ما رو چه به سیاست آخه همت جان.


چه می دونم والا حوصله ی بحث با این بچه بسیجی های دانشگاهو ندارم،

دوستای خوبم هستن،

ولی حس بحث نیستش دیگه،

نه اینکه کم بیارم یا نتونم دلیل بیارم برای عقیده ی خودم،

ولی ارزش وقتم رو نداره.

هر طرف برای اون یکی عقیده، مثل کسیه که خودش رو به خواب زده و نمی خواد هم بیدار بشه.


آره ولی حالا اینجا که می آم، دقیقا حوصله ی بحث سیاسی دارم. :دی

چون یکم آزادی داره و می شه یه سری چیزا رو گفت.

منم دلم می خواد مثل شهید همت بلندگوی متحرک باشم و هرجا رفتم عقاید مفتم رو جار بزنم و بکنم تو ما تحت این و اون. فکر کردین آدم بدش می آد؟

دانشگا که فقط مال بسیجه.

حالم به هم می خوره وقتی اینقدر کول راه می رن و هرچی به فلانشون اومد رو بلافاصله به زبون می آرند ولی ما هی باید سکوت کنیم.


نظرات 2 + ارسال نظر
نارنجی چهارشنبه 28 فروردین 1398 ساعت 21:00

دوره ساکت موندن تموم شده البته
نسل الان ساکت نمی مونه
ما چند جلسه پیش چند تا از بچه ها مون همون آخوندک مذکور رو فیتیله پیچ کردن
طوری که آخراش با داد و بیداد گفت من همه تونو شناسایی میکنم و جمع کردن تون کاری نداره و فلان و کلی تهدید و دعوا

بعد جلسه بعدش اومد گفت ما دیگه با هم بحث نمیکنیم
من عقاید خودمو میگم
شماها هم اگه مخالف بودین که دو سه نفر هم بیشتر نیستین :دی
دیگه مخالف تون باشه واسه خود تون

ایول به بچه هاتون. منم ازین هم کلاسی ها می خوام. اینجا اینقدر همه خرخون اند زیاد براشون مهم نیست این امور.

و اینکه با حرف آخرش موافقم. قشنگ گفته ک
که هرکی بره سی دیدگاه خودش.
یک عمره منم همینو می گم.

استا دوشنبه 2 اردیبهشت 1398 ساعت 00:54

حالا تا داری کامنتا رو جواب میدی،چرا اسم این بنده خدا رو شهید همت گذاشتی؟(حالا امیدوارم یهو تصمیم نگیر کامنتا رو ایگنور کنی.)

بح سوال فنی و تخصصی.
والا اولین مکالمه ای که با هم داشتیم سر شهید همت بود! در این حد.
به پیکسل و دفترچه و بند و بساطی که روش شهید همت باشه هم علاقه داره.

نه جان خودم من ایگنور نمی کنم، یکم حسش نمی آد فقط. خودمم نمی دونم چرا اینجور می شه. الآن هر کامنتت که بی معرفتی کردم جواب ندادم تو ذهنته، بگو برم بگردم پیدا کنم جواب بدم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد