قبل عید میلاد بودیم،
و به شخصه خودم رو خفه کردم اینقدر با بنت قنسول ها عکس گرفتم.
می دونستم شرایط نگهداری ش رو تو عید نداریم وگرنه یکی می خریدم. گلدانی سی تومن یا این حدود ها بود.
حالا مهمان اومده عید دیدنی و بنت قنسول آورده.
توفیق اجباری.
این گیاه لعنتی چرا اینقدر همه چی تموم و قشنگه، آخ.
یک سری برگ هاش هستن مرز بین سبز و قرمز اند.
دلم رفت.
نظرم هم عوض شد، عید دیدنی به درد می خوره و خوبه، البته وقتی مهمان ها بنت قنسول جایزه بدند.
پ.ن. قرار شده چون مادرم همیشه گل ها رو می خشکانه، من مواظب این گل باشم.
یادم نرود.... من. در. برابر. بنت. قنسول. مسئولم...!
بنت قنسول ندیده بودم به برکت پست حضرتعالی رفتم سرچیدم
و دیدمخوشگله
دکتر پوست رفتید؟ یکی از اشناهای من به ذرات غبار معلق در هوا حساسیت داره!
میتونید طبق معمول بگید ایح ایح ایح!
**خیلی خوشگله!
اسمشو دیدی چقد خنده داره.
نه والا من حساسیت بهاره ندارم.
منتظرم ببینم دیگه چی می خواد بشه. بهش توجه نمی کنم زیاد.
آره اسمش خیلی خنده داره آدم منتظره یه گل سیاه مسخره ببینه
من که انتظار داشتم یه مرد عرب عرقچین دار ببینم به شخصه. :دی