خسته ام از بین جناحی بودن.
Im fuckin xasteh,
Shadidan xasteh,
Of being switzerland.
حس می کنم یه تیکه آدمسم،
هرکس می گیره از یه ور می کشه.
حس می کنم تو این سن، واقعا دیگه کشش یه سری بچه بازیا رو ندارم. پیر شدم من دیگه بابا.
آدم چه انتظاری داشته باشه وقتی حتی تو بچگی مامان بابا ها از بچه هاشون می پرسند" باباتو بیشتر دوست داری یا مامانتو؟"
جامعه هم اجتماع همین خانواده هاست دیگه.
با وجودی که از لحاظ تئوری و روی کاغد کاملا اکی هست، ولی جامعه هیچ وقت عدد صفر محور رو بر نمی تابه. و تو یا می ری توی مثبت ها، یا توی منفی ها... یا طرف راست رو انتخاب می کنی یا چپ رو... در غیر این صورت، بابای بابای بابای بابای بابات، قراره که در بیاد به عنوان یک تکه آدامس سوییسی.
چرت بگوییم یادت عدم الاستیکیسیته ات یادت برود؟
عدم الاستیسیته یادم نمی رود،
ولی می توانم علی الحساب با وجود کامنت های شما بهش فکر نکنم و به زمانی بعد موکول شود.
البته اون یادت اولی اضافه س
یادت.
یادم.
یادش.
یاد خوبه. هر چه قدر خواستی اضافه بنویس.