Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

حق خوری

اینجانب دیگه خیلی خیلی بیش از حد داشت حقش خورده می شد، 

در یک مجمع عمومی یک پیام هزار خطی بسیار گارد دار و تدافعی  و گله دار برای مسئولان مربوطه ارسال کرد تا آگاه بشن.

فرض کن تو  کلاس خیلی آدم های پر حرف تر، گولاخ تر، خوش صحبت تر و شناخته شده تر از من وجود دارن... ولی الآن من پریدم این وسط. خونم به جوش اومده بود دیگه!

تمام مدت که داشتم پیام خشمگینانه رو می نوشتم مصداق هام رو... ستاره های الهامم رو می آوردم جلو چشمم، تا بتونم به نوشتنش ادامه بدم.

اینکه به پارسا فکر کن. به سارا فکر کن. به مازیارفکر کن. به هرکی که یه زمانی سینه شو سپر می کرد و حرفشو بدون در نظر گرفتن عواقبش از ته دل می گفت فکر کن.

سعی کردم پیامم جدی، شفاف و در عین حال به دور از سو گیری و بی احترامی باشه. منتها حرفی رو زدم که حق بود. به هر حال یکی باید مقابل بی عدالتی ها وایسه دیگه. منم کم رو هستم، ولی دلیل نمی شه بی واکنش باشم نسبت به زور گفتن ها!


الآنم از ترس رفتم زیر پتوم. :)))) اصلا نمی تونم متصور بشم بعدش چه اتفاقی می افته. تقریبا زیر پوستم حس می کنم رئیس گروه می آد بهم می گه هی شمایی که اینقدر دمبت درازه و اعتراض داری، لطفا اصلا برو بیرون ازینجا ریختت رو نبینم دیگه! و تهش اخراجم می کنه. 

کلا پیامم رو با این دید نوشتم. با دید اخراج شدن. می شه گفت خودکشی مجازی کردم تقریبا! دست از جان شسته. حس سر به داران رو دارم. حرکتی زدم که از نظر کم یابی با رویت دنباله دار هالی برابری می کنه...


ولی گور باباش دیگه. من که خمیر بازی ملت نیستم. خیلی بی انصافی دارن می کنن.

تا الآن دستیار هاش دیدن پیامم رو و گویا به قدر کافی تانکی بوده که نتونن جواب بدن.

فقط مونده خودش. مونده خود جک اسپارو!

آخ قلبم. بیا جک. بیا به جنگ من. سپر من حقیقت و راستی ه. و ازین دست جمله های آرام کننده. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد