Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

جنگلبانی در کارخانه ی مبل سازی از چوب درخت بید مجنون

ما از تبارِ جنگل ها بودیم. 


کف دست هامان بذرِ نارون پاشیده بود،

سبزی در وجودمان رسوخ کرده بود...


پُر جوانه بود... سر انگشت هامان، 

لانه ی بی کس کلاغِ پَر سیاهِ جنگل سرو ... امن بود:  پشتِ شاخ و برگِ چشم هامان، 

بانگ قطره... بوی خاک گرم و خیس از نمّ باران... بند بند نفس هامان...


و  پدرانمان سال هاست برای کارخانه ی مبل سازی،

درخت اره می کنند.


زود آمدی جنگلبان. خیلی خیلی زود...


..." روزی ما دوباره کبوتر هایمان را پیدا خواهیم کرد، 

مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت،"

و احتمالا  از کفپوش های کف هر کارخانه ی مبل سازی، 

بیدی مجنون خواهد رویید!


و من آن روز را انتظار می کشم، 

حتی روزی.

 که دیگر.

 نباشم.


روزی تمام کارخانه های مبل سازی، 

جنگلی خواهد بود،

سبز،

به وسعت پنجره ی چشمانِ جنگلبانان. 

روزی تبر پدر، 

در قلب جنگل،

 غنچه خواهد داد.


و من آن روز را انتظار می کشم، 

حتی روزی.

 که دیگر.

 نباشم.


حتی روزی.

که دیگر. 

نباشم. 


حتی روزی. 

.

.

حتی روزی.

.

.

 دیر آمدی جنگلبان. خیلی خیلی دیر...


نظرات 1 + ارسال نظر
شن های ساحل جمعه 9 آذر 1397 ساعت 01:30

با صدای خسرو شکیبایی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد