Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

گودبای پارتی دجَفَر

از اینستاگرام خبر رسید یکی از منفور ترین معلم هامون ازدواج کرده.

یکی از بچه های اون دوران هم نیست، بشینیم یکم از اخلاق گند طرف دور هم بگیم جیگرمون حال بیاد. چقد تباه. خیلی تباهم. طبیعتا باید یکی باشه دیگه، ولی نیست. فلذا پناه می بریم به وبلاگ اکور پکوری مان از شر نمی دانم چی چی!

ولی قشنگ قیافه هاشون رو می تونم تصور کنم موقع شنیدن همچین خبری.

چقد این بشر اکیپ ما رو اذیت کرد. چقد. مشکل داشت اصلا با ما.

اذیت علمی نه ها، ببین دیگه این منم که دارم می گم اذیت کرد. یه این لاو ویت تیچر، یه گل آفتابگردون همیشه هپی داره می گه یارو اذیتمون کرد، بگو اکی.

خلاصه آقا اجازه؟ شما جشن عروسی ت بود، ولی یکی داشت اینور دنیا خاطره هایی رو دور می کرد که تو پس زمینه ش گربه ها داشتن رو شیشه پنجول می کشیدن.

حالا فرض کن معلم مستقیم من نبود...

خلاصه یه طور رفتار کنید که شب عروسی تون حداقل بشه یه آرزوهایی کرد واستون.

از ما که گذشت، ولی دیگه ایشالا از اینجا به بعدشو بانو خوب سرگرمتون کنن تا که دیگه هوس نکنی بیای به بچه ی مردم درس بدی و به جاش روح و روانش رو به هم بریزی استاد! بی وژدان.

نظرات 2 + ارسال نظر
شایان سه‌شنبه 6 آذر 1397 ساعت 23:45 http://florentino.blogsky.com

تلافی قر و فر بانو رو سر شاگردا در نیاره صلوات محمدی پسند بفرستین...

خل تر بشه ینی؟
نمی تونم ورژن خل ترش رو تصور کنم حتی.

نه این خوب می شه ازین به بعد، می دونم دیگه.

شن های ساحل چهارشنبه 7 آذر 1397 ساعت 00:01

عملیات غیر ممکن! برین لاستیک ماشین عروس پنچر کنین الکی.

عروسی چندین روز است برگزار شده و بنده تازه فهمیدم.
تنها عملیاتی که می شه زد تف مال کردن صفحه ایه که دارم عکسشو توش می بینم.
که تف کردنم تو قدغن کردی از چند سال پیش...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد