Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

هاااا می کنم

جمع کنید بیایید یه چیز مهم بهتون بگم،

به چند نفر گفتم کسی تحویل نگرفت،

حالا شاید اینور خریدار داشت.

دیروز به تاریخ چهارم آذر ماه یک هزار و سیصد و نود و هفت،

اولین روز از فصول سرد سال بود،

که من رفتم تو خیابون و گفتم :"هااااا"

و بالاخره از دهنم بخار زد بیرون!

هوا بهم بک داد. :)))

هل یس.

این مهمه.

یعنی فکر می کنم.... حس می کنم.... چیز مهمی باشه.

کام آن! مهم نیست؟ خودت مهم نیستی!!

دیروز روز نمایان شدن "ها" ها بود. چرا توجه نمی کنه کسی.

ازین جا به بعد، ما جواب دقیق سوال "از کی وقتی تو سال نود و هفت گفتیم ها، تو تهران دم دهنمون بخار کرد؟" رو بلدیم.

تیک بزن.


# پ.ن. و خوابم می آد. پنج روزه عین آدم نخوابیدم. پنج روزه. دارم می میرم اصلا. اینقدر نخوابیدم که دیگه خوابم نمی آد. 

(یه قانونه به نظرم: از وقت خوابت که خیلی زیاد بگذره دیگه بی حس می شی،  اصلا نمی تونی بخوابی... فی المثل من الآن فقط از دردی که تو کاسه ی سرم و پشت چشمام هست می فهمم یه چیزی این وسط مشکل داره وگرنه مرکز خوابم مختل شده کلا و احساس خواب ندارم. حتی الآن با نوشتن هرچه پر ملات تر این خطوط، دارم سعی می کنم بازم خوابیدن رو به تعویق بندازم. دکمه ی آف طبق معمول گم شده.) 

سراغ چشم هایم را من بعد از قبیله ی موش های کور بگیرید.  و سراغ مغزم را از آرواره های پاراپونرا کلاواتا (نیش دردناک ترین گونه مورچه ی دنیا).

یه پست هم به زمان خواب مرغ ها بذاریم هی نگن تو چرا همه پستا و کامنتات تایمش این شکلیه، چه غلطی می کنی اون وقت شب! هیچ غلطی. بفرما، الآن نه شبه. خوب شد؟ دارم می رم جیش بوس لالا. شب مرغی به خیر عزیزان! من و ژ احتمالا امشب یه تایم می خوابیم. :)))

نظرات 3 + ارسال نظر
شن های ساحل دوشنبه 5 آذر 1397 ساعت 23:25

همدرد بودیم.منم سردرد بدی دارم ^_^sweet dreams

با لحن ببعی تو کلاه قرمزی خوندمش. Sweet dreams...

پرتقال گندیده سه‌شنبه 6 آذر 1397 ساعت 11:07

تا حالا ها نکرده بودی؟:/ حتی بچگیات با هوا سیگار نکشیدی یعنی؟
فکر کنم همون تاریخ که شما ها کردی منم ها های عمیق کردم چقدم بازخورد داشت. فقط من تو خیابون منتظر بودم و از زور سرما ها میکردم دستام گرم شن و ذوق نکردم براش•_•

پرتقال، چرا دقیق نمی خونی؟
تاکید کردم تو سال نود و هفت!
وگرنه همین که سواد نوشتن دارم ثابت می کنه بیشتر از دو سالمه و بخار کردن رو دیدم قبلا! :)))

در ضمن مثل دخترک کبریت فروش کامنت نذار اینجا، چون مخروبه ست کسی سر نمی زنه دلش بسوزه ازت کبریت بخره! اونایی که می آن خودشون جعبه کبریت به دستن. :)))
اوووف الآن یادم افتاد واقعا چقد من با کتاب دخترک کبریت فروش گریه می کردم تو بچگی هام. از کتابش متفرم. بمیره هانس فلان فلان شده. ریشمون کرد.

شن های ساحل سه‌شنبه 6 آذر 1397 ساعت 20:25

وای وای وای کیلگ نابود شدم از دست رفتم انقدر ذوق کردم تو کتابای ارتمیس فاول خوندی؟خیلی باحال در حد دارن شان
بعد الان تریلر فیلمش اومده ذوق کردم

http://www.film9.me/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d9%81%db%8c%d9%84%d9%85-artemis-fowl-2019/

ببین تقریبا یه ساعت قبل اینکه اینو بفرستی خبرشو خونده بودم. :)))
مرسی که اینقدر به فکری....
ولی کلا احساسی ندارم.
می دونی چون آرتمیس فاول اون زمان گرون بود و کسی برام نخرید، صرفا دوتاشو منقطع خوندم اونم هزار تا صفحه ش پاره بود و اصلا نفهمیدم چی به چیه.

بعد فرض کن بچه های بدشانسو من از پارسال که اومد بیرون قراره ببینم هنوز هیچ.
جانوران یک حتی.
کلا از فاز فیلما انگار اومدم بیرون. می دونم هست، ولی همت نمی کنم برای دیدنشون.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد