یعنی منم که پرسپولیسی نیستم نشستم خونه بازیو ببینم.
اون وقت دوستای به اصطلاح پرسپولیسی م پاشدن رفتن دانشگاه به خاطر حضور غیاب. :)))
می بینی؟ شما آدما طرفداری ها و دوست داشتن هاتون در همین حده. کاملا چرتکه اندازاننده و خودخواهانه و حساب شده.
به نظرم اسم خودتو دیگه پرسپولیسی نذار حاجی! تو که دلت تاب نمی آره یه غیبت بخوری چی از طرفداری می فهمی شلغم؟
گاهی هم با خودم فکر می کنم از یه نظر خوبه که دنیای جادو مال ما نیست. فرض کن چقد گند می زدید به اپیزود نبرد هاگوارتزش. لابد همه تونم ادعا تون می شه که گریفندوری می بودید، هوم؟
از ژاپنی ها هم همیشه برید یاد بگیرید. خیلی خوبن. خیلی.
پ.ن. این احمدیه داره گزارش می ده جای خیابانی؟ برگشته می گه بینندگان عزیز من هم مثل بازیکن ها از استرس عرق کردم! خب به ما چه؟ بیاییم بادت بزنیم؟ گزارشتو بده بابا.
پ.ن بعدی. وای وای یه جیمی جامپ ایرانی. ببینیدش! این یه گریفندوری واقعیه، یاد بگیرید. چقدرم خوشحاله. عخی. منم یه روز جیمی جامپ می شم ببین کی گفتم. خیلی باحاله. و شریفانه حتی!
پ.ن یکی مونده به آخر. آهنگایی که ژاپن بعد گل زدن به ایران پخش می کنه رو پسندیدید؟ من پسندیدم. فاو.
پ.ن. آخر. خُب، تموم شد، باختیم. دو هیچ به نفع کاشیما. آخ حیف که ایزوفاگوس رفته مدرسه دانش اندوزی....
من به خاطر خواهر زادم دارم نگا می کنم که زنگ تفریح زنگ زد نتیجه رو بهش بگم .. استرس دارم نمی خوام ببینم پای تلویزیونم ولی سرم تو گوشیه ...
تو مدرسه شون پخش نمی کنن؟ قرار شده پخش کنن بازی رو ها.
و با عرض شرمندگی استرس رو هیچ وقت واسه بازیای باشگاهی ایران درک نمی کنم. :)) استرس چرا آخه؟
من فقط واسه جام جهانی استرس دارم، اینو الآن احساس خاصی ندارم و دارم لذت می برم صرفا. می دونم چه حس بدی داره با استرس فوتبال دیدن. اکثر بازی های اسپانیا رو اینجوری دیدم و زهر مارم شده.
من که الان از خواب بیدار شدم. خخخخ.چند چنده؟
الآن ساعت یازده س.
دومین گل رو خوردیم!
مدرسه شون تخته هوشمند نداره . خیر سرشون عیرانتفاعیه.. آقا دارم با دست ارزون تایپ می کنم .. الانم ضربه .. آخیش .. آقا تموم سه سه تا نخوریم.. فک کنم کل وبلاگ رو یه سیصد بآری رفتم..
پروژکتور هم کافیه حتی لزوما تخته ی هوشمند نمی خواد.
غیرانتفاعی همینه دیگه. الآن داداش ما هم تو همین غیر انتفاعی هاست، با رادیو براشون پخش کردن چون مجبور شدن با اینترنت وصل شن، سرعتش خوب نبوده.
ولی یک آن دلم خواست منم مدرسه ای می بودم جوش رو تجربه می کردم. خوش می گذشت و خاطره می شد.
برگشته می گه آقا فلانی از پشت بلند گو برامون تفسیر رو می خوند که اعصابمون خورد نشه چرا اینترنت قطعی وصلی داره. آقا فلانی خیلی شخصیت ماهیه با این کاراش واقعا!
صب درس میخوندم اصلا یادمم نبود بازیه..خوابم گرفته بود که یهو مامانم از سر کار اومد گفت چند چنده بازی؟
من :|
آره دیگه چه می شه کرد، طرفدارای پرسپولیس این شکلی ان به هر حال! :دی
خداییش من فوتبال ببین نیستم. جام جهانی رو هم امسال واسه این دیدم که بفهمم تو داری چی میگی :||
عه، آقا اصن بسی مایه ی افتخاره.
البته بگذریم که بهتر بود نمی دیدی!
من خودم با وجودی که فوتبال ببین هستم ولی حافظه ی فوتبالیم خوب نیست اصن انگار. یه سال بگذره صفر می شم راحت. یادم می ره.
یه استادی میگفت: شماها تیشرت مشکی میپوشید، موهاتونو بلند میکنید، قیافه اخمو میگیرید به خودتون و کلی هم ادعاتون میشه، بعد تو جمعهای خودمونیتون درباره روش درست کردن قرمهسبزی حرف میزنید. یعنی لایفاستایلتون(!) اونجوری نیست؛ فقط ادا درمیارید.
(ارتباط با موضوع پست: 12.5%)
اتفاقا ارتباطش بالاتر از ایناست،
کم کم ش ۴۰ % رو می گیری.
آره دیگه آقا کلا همه چون به خلوت می روند آن کار دیگر همیشه.
ولی یکی بیاد جدا در مورد روش درست کردن قرمه سبزی حرف بزنیم تجربه شه یه وخ من ناکام از دنیا نرم! چند عدد لوبیا؟ چند پر لیمو امانی؟ چه ترکیبی از ریحان و جعفری و گشنیز و تره؟
ما تو دانشگاه دو تا کلاس رو تقریبا کنسل کردیم سر کلاس پخشش کردیم
این دفعه که صحبت شد، میپرسم ازشون. :))