Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

احساس شماره ی یک

دقت کردی چقد من جدیدا دارم بخش های جدید به کاربری وبلاگ اضافه می کنم؟ مثل یه گیاهه که دارم خیره سرانه هر برگشو قلمه می زنم و فرو می کنم تو خاک. اون قدر زیاد که خودم هم یادم می ره. خلاصه متنفر نشید تا ببینم چی می شه کرد با ایده های اخیرم.

این بخش هم به نظر پتانسیل بالایی داره تا که بخش محبوب وبلاگ بشه. مخصوصا واسه وبلاگ یکی مثل من که شب و روز با احساساش درگیره و هنوز که هنوزه نفهمیده باید خودشو تو دسته ی احساساتی ها طبقه بندی کنه یا خیر.

مثلا در مورد پست اول این بخش، خیلی وقته به خودم می گفتم که آدم پیر، خشک و یبثی شدم و یکم حالم از خودم به هم می خورد. بعد امروز تو حمام این احساس رو در خودم کشف کردم و به خودم امید دادم و  گفتم عمرا، اتفاقا خیلی هم زیاد احساس داری.

______________________


"احساس تعلق خاطر به خط خطی های خودکاری اش روی بازو هات، که قرار است با لیف کفی پاکشان کنی."

نظرات 3 + ارسال نظر
شن های ساحل دوشنبه 7 آبان 1397 ساعت 00:48

من بچه بودم با خودکار روی پام نقاشی می کشیدم

الآن دیگه نمی کشی؟
من می کشما، البته محدودیت جغرافیایی نداریم، دست پا شیکم.

یه زمانی نه چندان دوری هم که کلا مرض گرفته بودم با خودکار مشکی تتو می زدم رو دست و گردنم. به بچه هم منتقل کردم مرضم رو اتفاقا.

شن های ساحل دوشنبه 7 آبان 1397 ساعت 01:00

بیشتر مچ پا مخصوصا وقتی چهارزانو روی یه سطح ناهموار میشینی روی پوستت طرحش می افته اون طرح با خودکار میکشم...مادرم میگفت دست و پاهات خودکاری نکن بچه سرطان زاست

شن های ساحل دوشنبه 7 آبان 1397 ساعت 01:03

نه دست و گردن نه ولی همون پا با ماژیک هم طرح کشیدم.می دونم اصلا با تتو قابل مقایسه نیست ولی از وقتی که رفتم سازمان انتقال خون برای خون دادن و گفتن نباید تتو داشته باشی یکم کمتر خودم خط خطی میکنم می دونم بی ربطه ولی مغزه دیگه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد