جانم براتون بگه،
این شبکه ی تماشا الآن داره یکی از نوحه های خیلی معروف رو پخش می کنه. (فکر کنم بهش می گن نوحه دیگه؟)
و خیلی زیاد شنیده بودمش،
ولی امشب دقیق شدم روش و
یهو به خودم اومدم و به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود.
این خود هنره. من حتی نمی فهمم چی می گه ها. زیر نویس داره و درباره ی امام زمان هست گویا.
هنر حتّی مذهب هم نمی شناسه. اعتقاد حالیش نمی شه. هنر، سینه ش رو سپر می کنه و یه تنه می گه برید کنار، من هنرم! فرای از هر طرز تفکری. فرای هر چهارچوبی، هنر می تونه مردم رو به هم وصل کنه. یک فارس رو به یک ترک. یک بی دین رو به یک مذهبی.
این واقعا هنره که منی که ترکی بلد نیستم هم حس می کنم چقد حرفی که داره می زنه با حرف دلم یکیه. خیلی هنره! انگار که احساس،هیچ زبان مشترکی نداشته باشه و همه مون یه ریسیوری داشته باشیم که یه موج جادویی رو دریافت می کنه ولی از ماهیت این موج هیچ کس خبر نداره!
کاش تاسوعا عاشورا، جای چند تا استان ترک زبان مثل آذربایجان ها با تهران و حومه عوض می شد امسال، من برم تو این هیئت ها نوحه ی ترکی بشنوم تو تاریکی شب و سوسوی غریبانه ی چراغ ها. تجربه شو نداشتم، ولی حس می کنم خیلی جیگر حال آورنده باشه شنیدن این شعرا و صداهای ترکی. همون قدر که حس می کنم حیدربابایا ی شهریار هست و حسرت زده ام همیشه که چرا نمی تونم درک کنم.
یه بار برو تصوراتت عوض میشه انقدر سوژه خنده دار می بینی موسیقی متن یادت میره
عزاداری ترک ها؟ تجربه ش رو نداشتم.
چی شون سوژه ست؟
خیلی موضوع های ریز مثلا دختر و پسرهایی که از راه دور برای هم عشوه می ان یا لباس یه طرح یه عده که با هم خریدن یا استکان های چایی کثیف اگه استکانی باشه یا اونایی که نشسته دارن چرت میزنن اونایی که تابلو غیبت می کنن یا یه عده دارن میخندن دستشون روی صورتشون مثلا داریم گریه میکنیم
خب اینکه تو مراسم های تهرانم هست. بیشترشم هست. مسخره ترشم هست.
من فکر کردم یک ویژگی خاصی رو می گی که مربوط به عزاداری های ترک زبان هست.