کیلگارا هستم...
نویسنده ی ناخواسته ی این وبلاگ ناخواسته...
_گاهی اوقات حس می کنم زندگی هم منو تو مسیر های ناخواسته ی زیادی گذاشته... طوری که نمی دونم به کدوم راه برم!_
راستی، وبلاگ منه، حرف های منه، و دیدگاه های من. از شیر مرغ می نویسم تا جون آدمیزاد. به هر حال یه وب ناخواسته موضوع خاصّی نخواهد داشت.
Kilgharrah. I would not have summoned you
If there was any other choice...
mnemailnadaram@protonmail.com
ادامه...
نظرسنجی
جهت تست برنامه نظر سنجی؛ فعلا یه سوال دم دستی ولی عمیق: چیزی که شما در عمق وجودتون هستید، برای جامعه تو ذوق زننده س. چی می کنید؟
فرزند جان! شما چرا شیفت نمیشین به اوری تینگ بات ناتینگ!؟
همه می گن. :))) والا نمی دونم گویا هرچی بیشتر تذکر می دین منم بیشتر سیخم می گیره که حالا وقت هست بعدا درستش می کنم. بعد شاید باورت نشه، حس می کنم انرژی پیدا کردن اون قسمت از وبلاگ که توش عنوان عوض می شه رو ندارم. از یه طرفم که هیچ دلم نمی خواد باور کنم جام جهانی آور و باید برگردیم به اصل خویش. حالا درست می شه یه روز.
البته این دیالوگی که نوشتی برای همه صادق نیست...بعضیام چاق میشن.
و اینکه میدونم خ کلیشه ای و چرت میاد این چیزی که میگم اما سعی کن غم نخوری و باهاش کنار بیای..حالا هر چی که هست.مثلا تو یه اژدهایی بابا.
خب ننوشتم هر کس غم داره لاغره. نوشتم لاغری می تونه نشونه ی غم باشه. مثل این حکم های اگر و تنها اگر هندسه می مونه. بستگی داره فرد مغموم چه طور رفتار کنه، بیشتر بخوره چاق می شه کمتر بخوره لاغر می شه دیگه.
و نه واقعا چرت نبود، چرا پیش داوری می کنی، از نظر من یکی امید بخش بود الخصوص جمله آخرت. :)))
اخه مساله اینه من هر وقت غمگینم یا میخورم یا میخوابم:|
جای اشتها، تحرکم کم میشه!
هر دو وری ش هست. به نظرم غم هایی که بیشتر سمت استرس باشن اشتها رو زیاد می کنن. مثلا استرس درس و مشق، استرس بیماری، استرس شغلی... ولی مثلا غم بدون استرس، اشتها رو کور می کنه. مثلا یکی ت بیفته بمیره اصلا اشتها نداری. یا طلاق گرفته باشی رفته باشه پی کارش دیگه اصلا نه استرس داری نه اشتها.
البته در حد ایده. هیچ دلیلی ندارم واسش، حسمه. آنی دلم خواست فرضیه م رو به اشتراک بذارم.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
حالا چون خودت نمیگی نمیپرسم جی :))
مهم دردی بود که متحملّش شدم.
اینش باید به چشم خواننده ها می اومد!
فرزند جان! شما چرا شیفت نمیشین به اوری تینگ بات ناتینگ!؟
همه می گن. :)))
والا نمی دونم گویا هرچی بیشتر تذکر می دین منم بیشتر سیخم می گیره که حالا وقت هست بعدا درستش می کنم.
بعد شاید باورت نشه، حس می کنم انرژی پیدا کردن اون قسمت از وبلاگ که توش عنوان عوض می شه رو ندارم.
از یه طرفم که هیچ دلم نمی خواد باور کنم جام جهانی آور و باید برگردیم به اصل خویش.
حالا درست می شه یه روز.
سالمی؟مواظب خودت باش
بععععععله.
سالم چه جوووورم.
درد روحانی بود جسمانی نبود.
درد جسمانی رو هوار می زنن، ازین مسخره بازیا که من درآوردم در نمی آرن رو وبلاگشون که. :)))
البته این دیالوگی که نوشتی برای همه صادق نیست...بعضیام چاق میشن.
و اینکه میدونم خ کلیشه ای و چرت میاد این چیزی که میگم اما سعی کن غم نخوری و باهاش کنار بیای..حالا هر چی که هست.مثلا تو یه اژدهایی بابا.
خب ننوشتم هر کس غم داره لاغره. نوشتم لاغری می تونه نشونه ی غم باشه. مثل این حکم های اگر و تنها اگر هندسه می مونه.
بستگی داره فرد مغموم چه طور رفتار کنه، بیشتر بخوره چاق می شه کمتر بخوره لاغر می شه دیگه.
و نه واقعا چرت نبود، چرا پیش داوری می کنی، از نظر من یکی امید بخش بود الخصوص جمله آخرت. :)))
یه چی بگم؟
ولی معمولا هیچوقت به کسی نمیگن چی خوردی که لاغر شدی
چون اصولا واسه لاغر شدن نباس چیزی خورد
مثلا میگن چیکار کردی که اینقدر لاغر شدی
کاملا به جا بود
و خودم هم قبلش این ایراد رو بهش وارد کرده بودم ولی حس بیان کردن نداشتم تو اون لحظه،
بهترش اینه:
- چی کار کردی این قدر لاغر شدی؟
- خوردم!
- وای مگه می شه؟ چی خوردی مگه؟
- غم. غم خوردم.
کجا میفروشن از این غما؟ مام بخوریم شاید فرجی شد لاغر شدیم:)
حکایت اون گوژ پشته شد که می گه:
پیــر بخنـدیــد و بگفـت ای جـوان
دهــر تــــو را نیــز دهــد رایـگان !
حالا جدای شوخی،
چیزی که پره تو این دنیا غم، حالا آرزوی بی معنی ایه ولی ایشالا تجربه نکنه هیچ کس/هیچ وقت.
اخه مساله اینه من هر وقت غمگینم یا میخورم یا میخوابم:|
جای اشتها، تحرکم کم میشه!
هر دو وری ش هست.
به نظرم غم هایی که بیشتر سمت استرس باشن اشتها رو زیاد می کنن. مثلا استرس درس و مشق، استرس بیماری، استرس شغلی...
ولی مثلا غم بدون استرس، اشتها رو کور می کنه.
مثلا یکی ت بیفته بمیره اصلا اشتها نداری. یا طلاق گرفته باشی رفته باشه پی کارش دیگه اصلا نه استرس داری نه اشتها.
البته در حد ایده. هیچ دلیلی ندارم واسش، حسمه. آنی دلم خواست فرضیه م رو به اشتراک بذارم.