Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

رف ران دوم

زنگ زد گفت نه جون من چند تا نماینده مجلس نام ببر کیلگ.

گفتم بیخ ولم کن.

گفت نه نام ببر تو ک اینقد ادّعات می شه.

می خواستم از صدقه سر حافظه تصویری م، لیست امیدی ک عشقی وارد برگه ی رایم کردم موقع انتخابات رو  با اقتدار فرو کنم به حلقومش؛ ک دیدم می خوره تو پر خودم چون فکر کنم لیست امید مال شورای شهر بود و شورای شهر یه فرق هایی با نمایندگان مجلس داره. 


خلاصه به من گفت تو چون هیچ مطالعه ی سیاسی نداری، لازم نکرده همچین حرکاتی بزنی گنده تر از تو نشسته تو خونه ش ببینه چی پیش می آد. الکی اداشو در نیار پای حساب حرف یه غواص خل مغز تر از خودت، جاش مطالعه ت رو ببر بالا!


خوب عاقا من اصلا از بیخ از ماهیت سیاست عنم می گیره؛ چه ربطی داره؟ جذّاب نیست واسم، ولی چه ربطی داره؟ اکی این گنده بازیا به ریخت و قیافه م نیومده، ولی واقعا وژدانا ناموسا چه ربطی داره؟


به خودشم گفتم، گفتم این مقایسه ت مثل اینه ک وقتی می خواستی تلگرام نصب کنی، جاش من بهت می گفتم اوّل برو یه دور اوّل الگوریتم و گراف بخون و بعدشم تا زمانی ک اندروید استودیو و جاوا اسکریپت و ایکس ام ال  رو مطالعه نکردی و درباره ش مقاله ندادی، پنجولت رو سمت تلگرام دراز نمی کنی. کام آن تو دو روز پیش برگشتی از من پرسیدی کیلگ اینترنت همون تلگرامه؟ خوب من ک از این وضعم داغون تر نیست تو سیاست!!!


تهشم بحثمون به نتیجه نرسید، باز شروع کرد تهدید کردن و طبق معمول خطّ و نشون های تُف تُفکی ش. عخی عخی بادکنک کوچووولوووووو ی ترسو. 


بعد بهم گفت پس خیالم راحت باشه دیگه، تا وقتی من تهران نیستم غلط خاصّی نمی کنی دیگه کیلگ؟

گفتم آره بابا. خیالت تخت. من ک از همون اوّلش هم گفتم فقط دانشگا می رم با دوستام. ؛)


وسط حرفام اینو هم بهش گفتم ک کاظم بهمنی یه بیت محشر داره پدرم، می گه ک:


زندگی توی قفس یا مرگ بیرون از قفس؟

دومی! چون اوّلی دارد مرا دق می دهد...


منم از سیاست واقعا هیچ وقت سر در نیاوردم علی رغم همه ی تلاش هایی ک کردم، ولی به قول کاظم دق داده شدن تدریجی خودمو دیدم و خب همین واسم کافیه که برم تو جمع به اصطلاح انقلابیون گرسنگان حالا با وجودی ک شیکمم علی الحساب گشنه ش نیس.


حالا احتمالا الآن همه تون یه عالمه کتاب سیاسی و تاریخی و فلان خوندین و اسم همه ی این سردمدارن حکومتی رو هم از برید و  روی تک تک موضوعات و مشکلات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جامعه اشراف دارید، ولی اگه من الآن بیام بگم در این لحظه ی زمانی، حس جیبل رام رو دارم توی جلّاد لاغر، باز هیشکی قرار نیست درکم کنه. واقعا سیب.


+ تف به کل هیئت این تلگرام ک هر کی توش چارتا مطلب خرکی خوند فکر کرد قرآن ناطقه و بیشتر حالیش می شه. خرج کارش یه فروارده، می فهمی اینو؟ 

نظرات 13 + ارسال نظر
kilgh سه‌شنبه 19 دی 1396 ساعت 12:03

ساعت ساعت. سورته.

سورتَه سورتَه سورتَه... :)))

kilgh سه‌شنبه 19 دی 1396 ساعت 12:04

شت. ساعت کامنت قبلی هم سورته حتّی. :)))

شن های ساحل سه‌شنبه 19 دی 1396 ساعت 14:56

یعنی مثل جلاد لاغر میخوای کوچ کنی؟:)
منم هیچ وقت از سیاست سر در نیاوردم پس نظر ندم بهتره:)
البته سیاسی توی فامیل زیاد داشتیم اونا چند ساعت بحث می کردن من چرت می زدم

نه کارای جیبل رو نمی خوام بکنم اون خیلی مصمم تر از من بود، من صرفا حسّش رو دارم. احساسی ک جیبل داشت توی سر منم وول می خوره. حس جلّاد لاغر بودن مثلا.
یکی از همین روزا باید بشینم دوباره بخونمش... حداقل پنج سالی می شه نخوندمش دلم تنگ شد.
و خیلی دمت گرم ک درک می کنی. :دی هیشکی هم نفهمه تو خودت یه پا فانتزی خون تمام عیاری. :{ اشک شوق.

چیزم خوندی؟ رووَنو؟ اونم مثل جیبله ولی پپه تر. من بیشتر شبیه روونم مثلا. :)))

استامینوفن سه‌شنبه 19 دی 1396 ساعت 16:08

امسال: اسفند ماه سال ۹۶ در زندگی شما تکرار نخواهد شد!!
برای اینکه اسفند امسال ۴ تا شنبه ،۴ تا یکشنبه ،۴ تا دوشنبه ،۴ تا سه‌شنبه ،۴ تا چهارشنبه،۴ تا پنجشنبه و ۴ تا جمعه داره!! که این اتفاق هر ۸۲۳ سال یکبار اتفاق میفته؛ این اتفاق به کیف پول معروفه..

این متن رو که خوندم یاد تو اقتادم که به چیزای اینجوری علاقه مندی..

خب خیلی کیف داد در آن لحظه خصوصا ک اسفند بود و مرسی ها بابت کیف آنی ش، ولی مگه اسفند بیست و هشت روزه هم داریم؟ :))) کلا ماه 28 روزه نداریم.
رفتم تو تقویم هم چک کردم. سه شنبه ش پنج تاس.

شن های ساحل سه‌شنبه 19 دی 1396 ساعت 17:28

روون پسری از رین اره می دونم چی میگی من عاشق کتابای رودا هستم مخصوصا دلتورا:)ولی جنس نوشته هاش با دارن فرق داره
الان دارم یه کتاب میخونم به اسم تختخوابت مرتب کن زندگی نامه اس ولی شخصیت اول که یه فرمانده نیروی دریایی من یاد لیف شهر دل میندازه:))

من روون رو تابستون همین امسال خوندم. یکیش هم موند نرسیدم تموم کنم ولی قشنگ بود. حال کردم باش. خصوصا با بوکشا ها. :))) یاد ژ می افتادم نا خودآگاه. :)))

البتّه نمی دونم. بابا شایدم اصلا لیف باشم. (لیف حموم نه بچّه ها!) هرچند به نظرم لیف خوب توصیف نشده. من همچین حسّی دارم ک درکش نکردم خوب.
به هر حال منم یه کوفتی هستم تو دنیای فانتزی ها دیگه. لیف، روون، جیبل... الآن ک فکر می کنم روونم دیگه خیلی خیلی ترسوعه. بذار یه دور دیگه من جلّاد لاغر رو نگاه کنم اصن. شاید همون جیبل رو پذیرفتم.

رودا، یکی دیگه از سعدی هایی ه ک پشت سرش می گم طرف مُخ داشته. واقعاااا باهوشه رودا. می ستایمش. شانس رولینگو نداشته فقط.

استامینوفن سه‌شنبه 19 دی 1396 ساعت 18:12

تا خوندمش فوری اومدم اینجا کامنت گذاشتم دیگه اصن یه ذره هم بهش فکر نکردم...
و اره خ چرته..حالا شایدم برای ماهای چینی درست باشه..

ماه های چینی چه جورن مگر؟
ولی حیف شد دوست داشتم واقعی باشه. یعنی سور می دادم رو وبلاگم. :)))

شایان چهارشنبه 20 دی 1396 ساعت 10:37 http://florentino.blogsky.com

بر تلگرام و روش عن فکر تلگرامی لعنتتتتتت.....بشماااااار
.
.
حالا هر کی هم میخواد باشه. اعتراضم وارد نیست
آهاآها...هشتگ کمپین خفه کردن دکتر تلگرامیا

چند وقت پیش یه کامنت گذاشتم واس یکی، برگشت پست وبلاگش کرد که خجالت بکش چرا نمی فهمی؟ یه بار دیگه هم بهت گفتم تو تلگرام هم بلاکت کردم!!! :))))

باور کن، تلگرام یه تیکّه ی خاموش کننده ی مغز داره.
حالا نه اینکه بخوام کور فکر باشم و بگم کلا حرام، آشغال... اطّلاعات خوب کم یاب خیلی راحت پیدا می شه توش. ولی به نظرم وقتشه ک قبول کنیم با حفظ کردن چند تا پیام فروارد شده، آدم استاد دانشگا نمی شه.
افرادی دیدم با چنان اطمینانی در یک سری فیلد ها اظهار نظر می کنن رو حساب دو تا پیامی ک خوندن، ک من فقط می تونم بگم واو. دیگه نرید دانشگا. مستقیم برید چند تا کانال بخونید دکترا و اینا می شید. هارواردم می آد التماستون تازه. ترامپم می آد مشاوره بگیره ازتون.

لیمو چهارشنبه 20 دی 1396 ساعت 14:08

من از سیاست خوشم نمیاد , ارامشمو میگیره ..ولی واقعا نمیتونم نرم سمتش! از تاریخ هم خوشم نمیاد ,اونم عذابم میده و اینو هم نمیتونم نرم سمتش :-D حس میکنم مثل تکنولوژی ان , ندونی داغونی :-\
واسه همین توی بحث سیاسی یه چیزی میپرونم :-)))
البته چندتا کتاب بهم معرفی شده که بعد کنکور میرم سراغشون یه چیزای واقعی بفهمم

خوش اومدنو بی خیال، من ک کلا نمی فهمم. درک نمی کنم لزوم این حجم از تفرقه و خشونت و حالا هرچی رو. یعنی من حتّی لزوم مرز بندی، جدا کردن مردم جهان از هم رو هم نمی فهمم. در پایه ای ترین مسائل موندم هنوز.

ولی جرم می گیره وقتی هر کی پیدا می شه یه نظر از خودش در می کنه بعد من خفه خون بگیرم.
هر وقت آدما فهمیدن ک هر کس در انتخاب نظر خود آزاد است و به قول خودشون انسان موجودی آزاده آفریده شده است منم دوباره به موضع قبلیم بر می گردم. دیگه اعصابم واسم نمونده.
الآن باز یکی از این بچّه ها چرت و پرت در کرده از خودش رو اینستاگرام، دارم کهیر می زنم روش رو هم ندارم بزنم صافش کنم، دلم هم نمی آد آنفالوش کنم احمقو. اعصابم باز خط خطی ه.
روانی اومده می گه... هیچ بیخ.

شایان چهارشنبه 20 دی 1396 ساعت 23:24 http://florentino.blogsky.com

زیادم تقصیر ملت نیست. قبل تلگرام و این فروم و انجمن های چرت اینترنت یه مرجع معتبر بود و قشر فرهیخته ! جامعه ازش به عنوان مرجع استفاده میکردن. الان ملت میانسال و این خردسال های جدیدا بزرگ سال که تازه اومدن نت فک میکنن تلگرام همون مرجع معتبره و میشه ازش به عنوان یه تک واسه بردین شاه طرف که رو کرده استفاده کرد..همینه بیشتر ماجرا

بعلی فرمایشات کاملا متین. والّا مشکلی هم باهاش نداریم استفاده کنن، مغز ما رو به فنا ندن فقط باهاش و یه طور رفتار نکنند گویی به چپشانیم! حقیقتا بسی ممنانشان می شویم.

و راستی توکامنت قبلی ت نوشتی بشمااااااار.
داشتم فکر می کردم ک هیچ وقت درست درک نکردم اینو.
رد شدی اینورا بگو ینی چی.

شایان پنج‌شنبه 21 دی 1396 ساعت 10:39 http://florentino.blogsky.com

بوخودا منم نمیدونم چه معنی میده این بشمار..از این فیلما دیدم تقلید کور کورانه کردم. از شن ها بپرس اطلاعات عمومیش قویه احتمالا بلده

شن های ساحل مال سوال های اساسی و پایه ایه مثن از اون زمانای فلسفی ک دیگه آب روغن قاطی کردی واشر سر سیلندر سوزوندی. :))) سر هرچیزی ک نمیشه وقتشو بگیریم. :))))
حل شد عاقا.
کامنت بعد را مطالعه بفرمایید فور مور اینفو.

استامینوفن پنج‌شنبه 21 دی 1396 ساعت 11:11

بشمار. [ ب ِ ] (فعل امر) امر از شمردن. کلمه ای است اصطلاحاً در جواب نفرینها که دسته جمعی انجام گیرد، داده میشود. چنانکه گوینده ای فریاد میکند: بر بنی امیه لعنت. شنوندگان گویند: بشمار.
.
.
.
کیلگ اخر موفق شدی دو از چش پدر و مادر بیرون بری؟!

جدّی ایول داری ها. فکر نمی کردم جوابش رو بفهمم به این زودی ها. خوش حالم کردی.
من سرچ هم دادم حتّی ولی به ذهنم نرسید ک شاید خیلی ساده تو دهخدا داشته باشه ش!
بیشتر تو فروم ها و وبلاگ ها گشتم دنبالش.
الآن خیلی حسّ خوبی دارم.
می دونی به ذهنم اومده بود ک شاید حتّی به این معنی باشه که آقا من می گم لعنت، تو بشمار یک: لعنت... بشمار دو: لعنت... بشمار سه: لعنت... و همین طور تا ته. اینقدر لعنت که نشه شمرد. حالا می بینم پس زمینه ی ذهنم اون قدر ها هم اوت نبود.

رفتن ک رفتم آره. مگه شده من بگم فلان کارو می کنم و کسی رو حرفم نه بیاره؟ :))) نه ولی وژدانا نذاشتن اونجایی ک می خوام برم. خیلی تهدیدم کردن حوصله ی جنگ و دعوای مضاعف نداشتم.
بقیه جا ها هم دیگه سوت و کوره سر و صدا ها کامل خفه شده و فقط این نیرو ها هستن. حتّی دیگه دم سردر دانشگا هم خبری نیست. که واقعا سیب.
فقط همون یه شب ک من امتحان داشتم بلد بودن سیخشون بگیره انقلاب کنن مسخره ها.

پ.ن. ساعت کامنتشوووووووووووو. کلا کامنت قانع کننده ای بود.

لیمو پنج‌شنبه 21 دی 1396 ساعت 11:57

کیلگ مرز جدا شه دولت نیستا , کی حقوق این مشاغل دولتی رو بده؟!(رفتم تو اقتصاد :-D )
خشونتها... جنگ جنگ قدرتهاست ! مام اومدیم ادای خوبا رو در بیاریم از مظلوم دفاع کنیم مقابل اون بزرگاش قرار گرفتیم وضعیتمون شده این
داخلی هم که ترکیدیم رسما به روی خودمون نمیاریم
لزوم اینا رو وصل کن به انتخاب طبیعی و داروین کیلگ ;-) این اونو نابود میکنه خودش زندگی کنه , حقیقت تلخیه

و اینکه چرا خودسانسوری میکنی برو یه چیزی بهش بگو :-D تهش هم هیچی نمیشه , فکر کن داری اینجا تایپ میکنی بعد چشمتو ببند سند رو بزن :-D هیجان هم داره

خوب من به دهکده ی جهانی اعتقاد دارم. اصلا لزوم جداسازی مردم از هم دیگه رو نمی فهمم. جداسازی کشور ها از هم. دین ها از هم. اعتقادات از هم. همش حالم رو به هم می زنه.
بیخ من اگه بخوام عقایدمو بگم کشور ک هیچ، کل جهان به هم می ریزه.
من اصلا از بیخ با انتخاب طبیعی داروین هم مشکل داشتم بگردی تو پست هام هم هست...

خود سانسوری نیست، سال هاست با همیم و اون قدر ها مایل نیستم این ارتباط رو قطع کنم. از طرفی مایل هم نیستم مثل خودش برخورد کنم و این قدر نا پخته باشه رفتارم. خودمو پایین آوردم اگه برم مثل خودش فحش کش کنم. خر کیه اصن. همین ک پستش لایک نخورد بره حال کنه... می آد گنده گ*زی می کنه واسه ما.

شن های ساحل یکشنبه 24 دی 1396 ساعت 01:48

جالب بود اتفاقا چرا من این کامنت هارو زودتر ندیده بودم: ))))
یادم قدیما این بشمار برای نفرین کردن نبود اصطلاحی که از پادگان اومده سربازها که میخواستن تمرین بدن میگفتن بشمار یک بشمار دو تا اخر البته قبل تر از اون برای شلاق زدن هم استفاده میشد....

مرسی بازم بابت اطّلاعات اضافه تر محشر تر.
ولی شلاق؟ چه خشن.
من لطیفم آقا! نمی شه مثلا بگن بوسه؟ بشمار یک، بشمار دو، بشمار سه؟
#کاربردی_استفاده_کنیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد