کیلگارا هستم...
نویسنده ی ناخواسته ی این وبلاگ ناخواسته...
_گاهی اوقات حس می کنم زندگی هم منو تو مسیر های ناخواسته ی زیادی گذاشته... طوری که نمی دونم به کدوم راه برم!_
راستی، وبلاگ منه، حرف های منه، و دیدگاه های من. از شیر مرغ می نویسم تا جون آدمیزاد. به هر حال یه وب ناخواسته موضوع خاصّی نخواهد داشت.
Kilgharrah. I would not have summoned you
If there was any other choice...
mnemailnadaram@protonmail.com
ادامه...
نظرسنجی
جهت تست برنامه نظر سنجی؛ فعلا یه سوال دم دستی ولی عمیق: چیزی که شما در عمق وجودتون هستید، برای جامعه تو ذوق زننده س. چی می کنید؟
i will definitely have no answer more than this in ma mind:
+هیچ وقت هم هیچ کس نمی خواست بگه من تا الان توی اون مربع گوشه ی بالا ی مربوط به پروفایل نوشته بودم : به حر هال؟! همیشه از املا رانگ می خوردیم تو سوالای ادبیات البته!
میخاستم بگم غلط املایی داری اما گفتم شاید ناراحت بشی..
بیش از حد خوشحال می شم. چون خودم از اینایی هستم که معمولا رو اعصاب بقیه راه می رن به خاطر املا کلمات. نصف چت هام تو همین تذکر املا خلاصه می شه. در کل اینکه دریغ نکنین.
سلام
ناراهت نشو همه مون از این اشتیاحات زباد مکنیم!
مشکل از فارسی من درآوردی است که با داشتن چهار تا کلمه «از - را - به - در» ادعای زبون بودن براش دارن اونم وقتی حتی الفبا و رسم الخط نداره و بطور شگفت انگیزی هر سال قواعدش منقلب میشه بطوری که خود مربیاش هم باهم درگیرن که با انواع مسکن ها پارسی را فارس بدارن
اما نمودارت میگه بعد از 6 تیر ضمن افزایش خواننده هات، چند نفر بصورت مکرر به وبلاگت سر زده اند که به احتمال زیاد همون تازه واردا هستن ولی قبل از اون هرکی فقط یه بار سر میزده.
ضمنا ما هم بالاخره با میزبان وب شما به توافق رسیدیم و اسباب کشی کردیم(امیدواریم 0 هم با 1+5 به توافق برسه)
اولین تکانش هم به اسرار دوستان، کشف قضیه روزه هست سر بزنین.
بله منتحا اشطباح حای من سر به فلک گظاشطه جدیدن! :))) مشکل رسم الخط زبان ما خیلی خیلی بزرگه. دبیر فوق لیسانس ادبیاتمون که مدال طلای المپیاد ادبیات داره اومده خیلی شیک می گه: اگه این تست رو پارسال می دیدین می زدین گزینه ی فلان. اما از امسال تصویب شده بزنید بهمان. وقتی یاد اون همه بد بختی هایی که سر حفظ کردن تشدید ها و سر هم جدا نویسی ها میفتم تو دوران ابتدایی، و الان میبینم خیلی راحت همه ی اینا رو حذف کردن از توی کتاب درسی بچه ها فقط حس می کنم داشتم مفت کاری می کردم و عمرم رو هدر می دادم اون همه سال!!! از شش تیر من یکم حال و هوام عوض شد؛ خواننده هام هم گویی حال کردن با این حال و هوای جدید. :))) خوبه پس ایندفعه اگه قرار باشه وبلاگا نابود شه با هم به فنا می رن وبلاگ هامون.:)))
خب ندا اشتباهی برات اومده کیلگ چون من اشتباهی کامنت نذاشتم:)))برو ی نگاه ب وب بلو بنداز:|
+ارشیوت رو کامل خوندم و خیلی شانس اوردی که واسه تک تکشون کامنت ندادم:)))و اینکه عزیز بسیار دوست داشتنی و شیرینی داری:)))
آره بعدش دیدم. نمی دونستم جدا با این هدف اومدی نظر دادی!!! ندا جان اشتباه اومدی، هررررری! :))) قبلا هم یه مدت خودش از دسترس خارجش کرده بود یادمه. وبلاگه دیگه. بازیچه ی تمامی دق و دلی های تایپیستش! وبلاگ من هم داره تو گوشم می گه خیلی خوشحاله که از بحران "روز بعد کنکور" جون سالم به در برده و نکشتمش از عصبانیت. الان توی لینک هام سه تا وبلاگ از دسترس خارج شده/تعطیل دارم، یه وبلاگ دارم که هر سری می زنه پاک می کنه از اول شروع می کنه، دو تا هستن که بلاگفا قهوه ای شون کرده، یدونه هم فکر کنم از ترس من که تنها خواننده ش بودم رمز دار کرده وبلاگش رو. یوهاهاهاها! از ترس نفس آتشین منه حتما! :{ اوه. جدا که صبرت رو می ستایم! لازمه اعلام کنم که خیلی خوشحالم که اینقدر مورد اهمیت واقع شدم؟! آه. کجان مادر و پدر گرام یاد بگیرن یکم وقت صرف ما بکنن... هعی. این نوید رو می دهم که هم اکنون نیز عزیز در خانه ی ما به سر می برند. ولی این سری یکم اوضاع ویمسیکاله. خیلی هم زیاد ویمسیکاله. داریم قایم موشک بازی می کنیم باهاش سر مرگ پسرش. :| یحتمل یه پست می ذارم از این اوضاع قاراشمیش.
طفلک عزیزت:|
+نه منظورم این بود که روزی که ب دنیا اومدم جمعه بود نه اینکه امروز تولدم باشه.
+ روون وجالب مینویسی و اینکه من خیلی خوشم میاد ارشیو وب بقیه رو بخونم:)
و واقعا نمی فهمم که چرا باید اینقدر طفلک باشه. آه. دیدی که این یه بار رو خودم حدس زده بودم. :\ هر چند ما معمولا به هر دلیلی زورکی از این و اون شیرینی می گیریم. لذا آتو دست ملت ندید. :{ و چه قداستی داره این جمله برای منی که نویسنده شدن همیشه یکی از اهدافم بود. سپاس.
سلام!
بلو-ئیش هسدم!
از اتاق فرمان اشاره میکنن نظر کیلگ درست بوده مهرزاد جان.
هم خودم هم وبلاگم خسته ایم د: ولی شیرازی نیستیم د: فقط خسته ایم :)
انشالله به زودی با یه کمی تغییرات دوباره وبو باز میکنم.
ممنون از توجه تون!
امضا: بلوئیش خسته!
خسته ایم ولی شیرازی نیستیم. :))) این روز ها همه یا خسته ان یا ادای خسته ها رو در میارن. خیلی وقته آدم غیر خسته ندیدم. یه آدم مثل خود قبلیم قبل اسمش رو نبر! :| خلاصه اینکه خیلی راحت مردم فعل خستن رو صرف می کنن دور و بر ما!
میخاستم بگم غلط املایی داری اما گفتم شاید ناراحت بشی..
بیش از حد خوشحال می شم.
چون خودم از اینایی هستم که معمولا رو اعصاب بقیه راه می رن به خاطر املا کلمات.
نصف چت هام تو همین تذکر املا خلاصه می شه.
در کل اینکه دریغ نکنین.
واقعا به حر هال بود؟ واقعا؟ به حر هال؟ به حر؟ هال؟
می تونست بح حر هال حم باشح البته! :)))
بلو نگاه کن این بلاگ اسکای نمی تونه بفهمه تو کدوم کشوری :)) علامت سوال می ذاره کنار اسمت!
نکنه رفتی مثلث برمودا!!!
سلام
ناراهت نشو همه مون از این اشتیاحات زباد مکنیم!
مشکل از فارسی من درآوردی است که با داشتن چهار تا کلمه «از - را - به - در» ادعای زبون بودن براش دارن اونم وقتی حتی الفبا و رسم الخط نداره و بطور شگفت انگیزی هر سال قواعدش منقلب میشه بطوری که خود مربیاش هم باهم درگیرن که با انواع مسکن ها پارسی را فارس بدارن
اما نمودارت میگه بعد از 6 تیر ضمن افزایش خواننده هات، چند نفر بصورت مکرر به وبلاگت سر زده اند که به احتمال زیاد همون تازه واردا هستن ولی قبل از اون هرکی فقط یه بار سر میزده.
ضمنا ما هم بالاخره با میزبان وب شما به توافق رسیدیم و اسباب کشی کردیم(امیدواریم 0 هم با 1+5 به توافق برسه)
اولین تکانش هم به اسرار دوستان، کشف قضیه روزه هست سر بزنین.
بله منتحا اشطباح حای من سر به فلک گظاشطه جدیدن! :)))
مشکل رسم الخط زبان ما خیلی خیلی بزرگه. دبیر فوق لیسانس ادبیاتمون که مدال طلای المپیاد ادبیات داره اومده خیلی شیک می گه:
اگه این تست رو پارسال می دیدین می زدین گزینه ی فلان. اما از امسال تصویب شده بزنید بهمان.
وقتی یاد اون همه بد بختی هایی که سر حفظ کردن تشدید ها و سر هم جدا نویسی ها میفتم تو دوران ابتدایی، و الان میبینم خیلی راحت همه ی اینا رو حذف کردن از توی کتاب درسی بچه ها فقط حس می کنم داشتم مفت کاری می کردم و عمرم رو هدر می دادم اون همه سال!!!
از شش تیر من یکم حال و هوام عوض شد؛ خواننده هام هم گویی حال کردن با این حال و هوای جدید. :)))
خوبه پس ایندفعه اگه قرار باشه وبلاگا نابود شه با هم به فنا می رن وبلاگ هامون.:)))
بلو چرا وبت همچین شده؟؟؟؟؟؟؟؟
یوهاهاهاها.
کامنت اشتباهی؟!
:)))))
ندا می رسد که به سر خودت هم میاد کیلگ پند گیر!
خب ندا اشتباهی برات اومده کیلگ چون من اشتباهی کامنت نذاشتم:)))برو ی نگاه ب وب بلو بنداز:|
+ارشیوت رو کامل خوندم و خیلی شانس اوردی که واسه تک تکشون کامنت ندادم:)))و اینکه عزیز بسیار دوست داشتنی و شیرینی داری:)))
آره بعدش دیدم. نمی دونستم جدا با این هدف اومدی نظر دادی!!! ندا جان اشتباه اومدی، هررررری! :)))
قبلا هم یه مدت خودش از دسترس خارجش کرده بود یادمه.
وبلاگه دیگه. بازیچه ی تمامی دق و دلی های تایپیستش!
وبلاگ من هم داره تو گوشم می گه خیلی خوشحاله که از بحران "روز بعد کنکور" جون سالم به در برده و نکشتمش از عصبانیت.
الان توی لینک هام سه تا وبلاگ از دسترس خارج شده/تعطیل دارم، یه وبلاگ دارم که هر سری می زنه پاک می کنه از اول شروع می کنه، دو تا هستن که بلاگفا قهوه ای شون کرده، یدونه هم فکر کنم از ترس من که تنها خواننده ش بودم رمز دار کرده وبلاگش رو.
یوهاهاهاها! از ترس نفس آتشین منه حتما! :{
اوه. جدا که صبرت رو می ستایم! لازمه اعلام کنم که خیلی خوشحالم که اینقدر مورد اهمیت واقع شدم؟! آه. کجان مادر و پدر گرام یاد بگیرن یکم وقت صرف ما بکنن... هعی.
این نوید رو می دهم که هم اکنون نیز عزیز در خانه ی ما به سر می برند. ولی این سری یکم اوضاع ویمسیکاله. خیلی هم زیاد ویمسیکاله. داریم قایم موشک بازی می کنیم باهاش سر مرگ پسرش. :| یحتمل یه پست می ذارم از این اوضاع قاراشمیش.
طفلک عزیزت:|
+نه منظورم این بود که روزی که ب دنیا اومدم جمعه بود نه اینکه امروز تولدم باشه.
+ روون وجالب مینویسی و اینکه من خیلی خوشم میاد ارشیو وب بقیه رو بخونم:)
و واقعا نمی فهمم که چرا باید اینقدر طفلک باشه. آه.
دیدی که این یه بار رو خودم حدس زده بودم. :\
هر چند ما معمولا به هر دلیلی زورکی از این و اون شیرینی می گیریم.
لذا آتو دست ملت ندید.
:{
و چه قداستی داره این جمله برای منی که نویسنده شدن همیشه یکی از اهدافم بود. سپاس.
سلام!
بلو-ئیش هسدم!
از اتاق فرمان اشاره میکنن نظر کیلگ درست بوده مهرزاد جان.
هم خودم هم وبلاگم خسته ایم د: ولی شیرازی نیستیم د: فقط خسته ایم :)
انشالله به زودی با یه کمی تغییرات دوباره وبو باز میکنم.
ممنون از توجه تون!
امضا: بلوئیش خسته!
خسته ایم ولی شیرازی نیستیم. :)))
این روز ها همه یا خسته ان یا ادای خسته ها رو در میارن.
خیلی وقته آدم غیر خسته ندیدم.
یه آدم مثل خود قبلیم قبل اسمش رو نبر! :|
خلاصه اینکه خیلی راحت مردم فعل خستن رو صرف می کنن دور و بر ما!
به این پدیده میگن شخم زدن وبلاگ !! یه نفر وبلاگت رو شخم زده ! یعنی نشسته همه پست ها رو خونده یا چندین بار هی سر زده بهت. یا خیلی ریفرش کرده.
آری آری. واقفم!
بهش می سپارم دفعه ی بعدی سبزی هم بکاره واسم. :)))
خب من دارم ارشیو نود چار نود و سه ات رو شخم میزنم.چه سبزی ای مد نظرته برات بکارم؟