جمله ی زیر... یکی از معدود جمله هایی ه که در وصف خدا خوندم و مقابلش جبهه نگرفتم یا زیر لبم نگفتم چقدر شورش می کنین! درکش کردم. حرف به حرفش رو...
مگر می شود زندگی مرا به هم ریخته آفریده باشد؛
خداوند دانه های انار...؟
+می خواستم ذکر نکنم. چون می دونم دیگه همه از این جَو خسته شدن! ولی گفتم شاید حس من به هوار تا خواننده هام (!) القا نشه. این جمله رو توی اینستاگرام مرتضی پاشایی خوندم. با خودم فکر می کنم وقتی یه آدم سرطانی چنین حسی به خداش داره... ما باید دقیقا خدا رو چه جوری دوست داشته باشیم؟
+شاید یه کم لوس باشه... ولی انار ها برام مقدس تر شدن این روز ها. به خاطر شعر های سهراب به اندازه ی کافی قداستشون رو به رخم می کشیدن. این جمله که دیگه "کن ف یکون" کرد.
+ یکی از دوستان می فرمود در حق ذرّت بی انصافی شده! عقیده داشتند که ذرت هم می تواند صد دانه یاقوت باشد. حالا صد دانه یاقوت که نه... مثلا صد دانه کهربایی چیزی... بی راه هم نمی گفت. ولی باز هم انار قداست خودش رو داره!
همین الان به ذهنم اومد که شاید در حق گندمم بی انصافی شده
گندم خیلی خوشگله