Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

فلسفه ی چرا و چگونه

داشتم فکر می کردم،

اینکه می گویند سوال های "چگونه" دار از نظر هدف و اتیولوژی شون (!نمی دونم چه واژه ای بایست می گذاشتم اینجا!) والا تر از سوال های "چرا" دار هستند، همیشه ( و حتی در خیلی از موارد) درست نیست. و با این ادعا موافق نیستم! :دی

خیلی وقت ها چرا ها، کاملا چگونه ها رو هم جواب می دهند.  تازه خیلی هم راحت! فقط ادمیزاد باید عقل و دقت داشته باشه.

خیلی وقت ها یک چگونه صرفا توضیحات اضافه تر و غیرضروری تر و زمان بر تری رو برای یک چرای ساده تولید می کند.

و اره دیگه... کلا نمی فهمم چرا هی می گفتند چگونه گذاشتن جلوی دغدغه ها خیلی بهتره از چرا گذاشتن.


مثال

چرا- چرا آب بخار می شه؟

چون گرما باعث شکست پیوند بین مولکولی می شه.

خوب این جواب برای سوال چگونگی تبخیر آب کافی نیست؟ واقعا هست.

سری مذاکرات نوترونی، اپیزود سوم

البته من یک نگاهی به آرشیو انداختم و متوجه شدم اپیزود هفتم هستیم و تا به اینجای کار شیش پست دیگر مشابه این نوشتم.

تو هش تگ چکش کنید اگه خواستید.

ولی ترجیح می دم دیگه عنوان ها رو تغییر ندم و با همون شمارش قبلی بریم جلو، شما هر بار که عددشو می بینید یاد این بیفتید که تعداد حقیقی ش چهار دانه بیشتر از تعداد مجازی شه و چهار تاش این وسط سر برگ عدد دار نخورده. چه می دونم حالا انگار که چه فرقی می کنه. تهش که عدد ها رو هم برای چنگ انداختن به زمان ایجاد کردیم.


سوال امشبم سوال خیلی بچگی هامه که هیشکی جواب نداده تا حالا.

این فاصله ای که ساعت ها رو عقب جلو می کنن، کنداکتور برنامه های صدا و سیما چی کار می کنه که به هم نریزه برنامه؟

سوال المپیاد براتون طرح کردم، مامان! مسائل زیر را حل بفرمایید. متشکرم.


مثال) یک فیلمی هر بار یک نیمه شب پخش می شه. امشب آخرین روز تابستونه و ساعتا راس دوازده عقب کشیده شدند. الآن ساعت یازده جدیده. امشب به ساعت جدید فیلم کی پخش می شه؟ 


مثال دو) یک فیلمی هر بار دوازده نیمه شب پخش می شه. امشب آخرین روز تابستونه و ساعتا راس دوازده عقب کشیده شدند. الآن ساعت یازده جدیده. امشب به ساعت جدید فیلم کی پخش می شه؟ 


مثال سه) اگر عدد های پیشنهادی تون به سوال های قبل بیش از یک ساعت اختلاف دارند توضیح بفرمایید که چرا؟ چون در حالت عادی یک ساعت بین پخش این دو فیلم فاصله ست.


مثال چهار) امشب شبی هست که ساعت ها راس دوازده عقب کشیده شدند. الآن ساعت یازده جدیده. کنداکتور الآن چه برنامه ای پخش می کنه؟ آیا کنداکتور یک ساعت ملت رو سرگرم می کنه تا ادامه ی برنامه های ساعت دوازدل ش رو پخش کنه؟ آیا یک ساعت هرز می ره تو برنامه تلویزیونی؟


اَبَر مثال) امشب آخرین روز زمستونه و ساعتا راس دوازده جلو کشیده شدند. الآن ساعت یک جدیده. من سریالی که ساعت دوازده و نیم هرشب می دیدم رو چه زمانی ببینم الآن؟ چون بر عکس مثال های ساعت عقب کشیدن، این بسیار سخت تر هست. شاید اونجا بشه سر ملت رو با پیام تبلیغاتی گرم کرد... ولی  اینجا زمان داره خورده می شه و یک ساعت حذف می شه. برنامه های اون یک ساعت رو کی پخش می کنند؟


شاه شاهان مثال ها) کیلگارا روی صندلی اش رو به روی تلویزیون در خانه نشسته بود. وقتی در حال عوض کردن کانال ها بود، متوجه شد که به گفته ی خبرنگار، تلویزیون اخبار ساعت دوازده شب را نشان می دهد. در همان لحظه ساعت گوشی خود را نگاه کرد و متوجه شد که ساعت در کمال تعجب یازده شب است. با فرض مست نبودن کیلگ و دریافت نمودن خواب کافی برای خبرنگاران تلویزیونی، تناقض ایجاد شده را به اختصار توضیح دهید.


مثال کرک ریزنده) کیلگارا ساعت یازده شب شروع به دیدن سریال کرد و همان سریال ساعت یازده شب تمام شد. با فرض اینکه وی جان سگ ندارد که یک روز مداوم پای تلویزیون بنشیند، تناقض ایجاد شده را توضیح دهید. 

سناریوی سوال جهت فهم بیشتر:


- فیلمت کی شروع می شه؟

- یازده شب.

- فیلمت کی تموم می شه؟

- یازده شب.

- ای بابا اصلا فیلم رو دیدی تو؟

- آره.

- پس یا خدا یک روز تمام فیلم می دیدی علاف بی کار؟

- نه.

- ای بابا چند ساعت فیلمت طول کشید تهش پس؟

- یک ساعت.

- یک ساعت بین یازده شب و یازده شب فاصله هست، گرفتم. 

# ساعت در ساعت.

# چگونه می توان یک ساعت را در یک دقیقه خلاصه کرد؟

بلدید بهم یاد بدید؟

یه کانال تلگرامی هست، فول عکس. 

می خوام کل عکس هاش در جا برام دانلود شن.

راهی به غیر از ابلهانه اسکرول کردن داریم یا خیر باید یکی رو استخدام کنم هی اسکرول کنه ذره ذره لود شه؟

یعنی بیاین بگین راه نداره، بهتون می گم بفرما واس همینه حالم از تلگرام بهم می خوره. چون برنامه نویساش قدر ارزن ذوق نداشتن.

Black Friday

من تا همین چند روز پیش نمی دونستم جمعه ی شوم و سیاه تری از هفدهم شهریور هم وجود داره. تو کتاب درسی اینجور به ما می گفتن خوب: گلگون شد/ ژاله خون شد/ خون چه شد خون چه شد خون جنون شد... (که من این شعرو خیلی خیلی ها دوس دارم حتما یه روز آهنگشو می ذارم رو وبلاگم دیوونشم اصلا. شاعرشم سیاوشه. کسرایی کسرایی.) 

اگه دست خودم بود اسم اون جمعه ی هفده شهریور رو می ذاشتم جمعه ی خونی، جمعه ی جیگری، جمعه ی قرمز، جمعه ی گُلی یا هر چیزی که با جمعه ی سیاه خارجکی ها تداخل نداشته باشه خب.

ولی علی الحساب بیایید اطّلاعاتم رو با شما هم شیر کنم زود تر با هم از ورطه ی ندانستن رها شیم.


دو نوع جمعه ی سیاه داریم. 

# یکی ش رو عرض کردم خدمتتون. قدمتش به اندازه قدمت انقلابه.

# یکی دیگه ش مال خارجکی هاس، قدمتشم بیشتره. 

قضیه اینجوریه ک اونوریا،  تو تقویمشون ماه نوامبر ماه یکی مونده به آخر سالشونه. مثل بهمن خودمون. آخرین پنج شنبه ی ماه نوامبر، می شه روز شکر گذاری یا Thanksgiving Day که تو این روز خدا رو شکر می کنند و با هم مهربون ترند و بوقلمون می خورند و یک سری آیین دیگه که تو فیلم هاشون هم هست. فکر کنم یک چیزی مثل شب چلّه ی خودمونه که شبش جمع می شیم دور هم. 


آره خلاصه روز بعد از پنج شنبه ی شکر گذاری، جمعه س. جمعه ی سیاه. آخرین جمعه ی ماه نوامبر. Black Friday. امروز. :)))

من اهمیت تاریخی و نحوه ی به وجود آمدنش رو نمی دونم هنوز، ولی می دونم از چه نظر واسه مردم مهمه در حال حاضر.


بلک فرایدی در اصل پر تخفیف ترین روز کل ساله. به خاطر اینکه تو ماه آخر سال همه ی فروشنده ها می خوان اجناس دم عیدی شون رو بیارن و بفروشن. فلذا فروشنده ها در واقع تو آخرین جمعه ای که مونده ماه یکی مونده به آخر عوض شه، آتیش می زنن به مالشون که همه ی اجناسشون فروش بره و بتونن جنس جدید بیارن واسه ماه قبل از سال نو.

مثلا تو فرهنگ خودمون اگه باشه (من دستم تو خرید نیست راستش!) باید آخرین جمعه ی ماه بهمن همچین حالتی داشته باشه و قیمت ها سر شکن شه که بعد تو اسفند جنس جدید بار بزنن.


ببین کلا می گن هر چی می خواید بخرید، بذارید تو همچین روزی بخرید.

مثلا دوربین می فروشن با هفتاد درصد تخفیف! گاااااااد. مفته رسما!

بعد مثلا الآن فید ریدر خودم، بهم پیشنهاد می ده ک تو  بیا امروز منو ارتقا بده، فقط پول شیش ماه بریز جاش یه سال بهت سرویس می دم. فرض کن تخفیفاشون تو این مقیاسه.

اینایی هم که می بینین عزم ترکیه رفتن می کنن تو این ایّام، عمدتا اصفهانی های اقتصادی گرایی هستند که دارن می رن دلی از عزا در بیارند با تخفیف های اونور. :)))


دیگه همین دیگه، گفتم شما هم بدونید یکی خواست براتون خارجکی بازی در بیاره نخوره تو پرتون بهش بگین منظورت همون روزیه که ژاله پر پر شد؟ ؛)


فقط اینکه الآن یکم دچار تناقض شدم که چرا اونا فرایدی شون رو بلک صدا می کنند؟ چون روز جمعه در تقویم مسیحی تعطیل نیست خب. باید برن سر کار و کسی هم که می ره سر کار وقت خرید نداره راستش! بیشتر باید روز شنبه یا یکشنبه شون رو اینجور صدا می زدن. چون آخر هفته شون شنبه و یک شنبه س و بلک ستردی خیلی قابل درک تره تو ذهن من چون مردم می رن خرید آخر هفته ها.


# همممم. پول دارید قرض بدید من امروز برم باش چیز میز بخرم سود کنم؟ شاید بعدا تونستم گرون تر بفروشم پولو برگردونم. وای. تجارتیه واسه خودش رسما.

گوگوش

با توجّه سیر رفتاری  راننده تاکسی ای که چند دیقه پیش سوار ماشینش بودم، همین الآن یَک سوال خیلی فاندمنتال (یعح مای اینگلیش ایز سو شاخ) و پایه ای ایجاد شد واسم.


می گم گوگوش  نسل ما  کیه؟

یعنی وقتی ما پیر بشیم... نسبت به کی باید این احساسی که باباهای سیبیلوی الآن به گوگوش دارن رو داشته باشیم؟ ناموسا مثل بچّه ی شونزده هیفده ساله جوون می شن صداشو که می شنون!


بعد سوال فنّی دیگه م اینه که  هایده و مهستی نسل ما کیان؟

این سوز و زجه ای که مامان من با هایده و مهستی می زنه رو من باید نسبت به کی نشون بدم در آینده ی نه چندان دور؟


آهان. دیگه شهره رو هم بگید، که ترکوندید ده امتیاز مثبت برای گروهتون. نسل ما شهره هم داره؟ :)))


می ترسم اینقدر خواننده ی زن ایرانی نمی شناسم، در آینده یه نفر بخواد هم گوگوشم باشه، هم هایده م، هم مهستی م، هم شهره م. قیمه ها بد جور می ریزه تو ماستا اون جور. از همین الآن بگید من بتونم تفکیک شون کنم از هم قیمه و ماست رو.

تفریح بلد نبوده ها

   یه سوال فنّی، شما وقتی با خانواده می رید تو پارک اتراق می کنین به قصد تفریح، به غیر از خوردن، دقیقا چی کار می کنید؟

چون ما الآن نشستیم بر بر هم دیگه رو نگاه می کنیم تو سکوت... هیچ موضوع خاصّی هم نداریم. یخ کردیم در واقع.

هر کس برا خودش یه گوشه دراز کشیده و تو فاز خودشه، انگار به زور با چسب دو قلو نگه شون داشتن اینجا.

یه حس بد و مضحکی دارم. سکوت مرگباری حاکمه. فک کنم پاشیم جمع کنیم بریم سنگین تر باشه.

واقعا حس می کنم هیچ بلد نیستیم حتّی ادای اینایی که در می آن بیرون، دور هم می گن و می خندن و کیف می کنن رو در بیاریم. دیگه اصلش که بماند. تو خونمون نیست...

به عنوان جوون جمع یک کمی وظیفه ی خودم می بینم که این یخ رو بشکنم که متاسّفانه حرف زدن و جذب مخاطب بلد نیستم اصلا.


ولی خب بیا مثبت اندیش باشیم کیلگ. نیمه ی پر لیوان رو که بخوام نگاه کنم اینه که دیگه بوی کوفتی کتلت تو دماغم نیست. هورا. بوی چمن به علاوه ی بوی قلیون به علاوه ی بوی کباب اونوریا به علاوه ی کمی بوی دوده ی ماشین ها استشمام می شود که همه قابل تحمّل اند. 


پ.ن: خب خیلی ستودنی ست...موضوع پیشنهادی: توضیح تفاوت بین جناب خان و فامیل دور به مادر. یه عکس از فامیل دور به من نشون می ده با ذوق می گه نگا کن جناب خان چی گفته کیلگ. هععععی. :-#