Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

نامه ی هاگوارتز من، با چهارده سال تاخیر

چون تنها واکنش دفاعی ام، وقتایی که مورد هجوم احساسات قرار می گیرم، همیشه از هفده سالگی به بعد وبلاگم بوده.

حس می کنم خواب هستم و فردا صبح دوباره بیدار می شم و می فهمم مثل تک تک شبایی که این مدت گذشت اینم صرفا یک خواب بود که بعدش دوباره باید بلند شد، پوفی کشید چون صرفا ارامش حاصل از خواب بوده و دوباره با زندگی جنگید و سپری اش کرد تا بگذره، و در عین حال احساس عجیبی دارم. هم زمان حس می کنم که احساس خاصی ندارم. درست مثل پنج شش ماهی که گذشت. احساسی نداشتم. 

پس بالاخره لاگین کردم (و فهمیدم  این مدت تغییرات زیاد داشتیم و دیگه نمی شه ادمیزادی عکس اپلود کرد! و پیام هایی که این همه مدت فرستاده بودید رو دیدم و بند دلم پاره شد.)، ولی دوست داشتم شما اولین نفری باشید که بهش می گم. 

گمان می کنم زندگی من از امروز برای همیشه عوض شد. خوب و بدش رو هنوز خودمم نمی دونم.



*به اسم بابام در اومده. و امشب همه مات و منگیم. مادرم پدرم، بهم می گن، کیلگ... تو با ما چه کردی. چه کردی...

مامانم دیازپام می خوره که بخوابه.

بابام بیشتر از هر روزی رفته دم بالکن خونه تا سیگار بکشه، بهم می گه امشب حس شبی رو دارم که بعد هفت سال تلاش پزشکی قبول شده بودم. اونشب خوشحالی خالص و بی دغدغه بود، امشب ولی خوشحالی م پر از نگرانی و دلمشغولی هست.

ایزوفاگوس می گه یس من کنکور نمی دم.

و من... بالاخره دارم اینجا می نویسم. دلم خواست که بنویسم. احساس کردم که نیاز دارم بنویسم.

و اره. ثبت نامش با من بود.

خود کرده ای که تدبیر نیست......!


“تو” با قلب ویرانه من چه کردی؟
ببین عشق دیوانه من چه کردی

در ابریشم عادت آسوده بودم…
تو با “بال” پروانه ی من چه کردی؟

ننوشیده از جام چشم تو مستم…
خمار است میخانه ی من…چه کردی؟

مگر لایق تکیه دادن نبودم؟
تو با حسرت شانه ی من چه کردی؟

مرا خسته کردی و خود خسته رفتی…
سفر کرده ، باخانه ی من چه کردی؟

جهان من از گریه ات خیس باران…
تو با سقف کاشانه ی من چه کردی؟

نظرات 59 + ارسال نظر
دونده سه‌شنبه 20 اردیبهشت 1401 ساعت 11:29

سلام
مات مونده ام به صفحه کلید و نمیدونم چطور و چی تایپ کنم.... چقدر غصه دار میشم وقتی میبینم هموطن هام -اکثرا از سر درموندگی و اجبار- هر کدوم به یه جای عالم کوچ کرده اند... غریب و غریب...

ولی صمیمانه دعا میکنم زندگیتون پر از خوشی و آسایش باشه. هر کجا که هستید....
خدا به همراه تون

یاقوت سه‌شنبه 20 اردیبهشت 1401 ساعت 16:02

یادم اومد پارسال شب یلدا تفال زدی به حافظ رفتم همون پستو خوندم .. آقااااااا من بهت ایمان آوردم بمولا..
من هر وقت پستاتو می خوندم به خودم می گفتم این بچه مال اینجا نیست سیستمت به اینجا نمی خورد به هیچ وجه .. هر چند ناراحتم که اینجا داره نخبه هاشو از دست می ده و یه عده گیج و خل و شوت دور هم جمعیم و تر می زنیم به ایران..‌
ولی یه چیزی قول بده وبلاگتو رها نکنی مثل شهرزاد و شایان و بقیه .. و مثل این چن ماه ...بنویس مخصوصا وقتی رفتی اونجا.. وقتی وبلاگ می خونم انگاری خودمم نه شهرزاد نه کیلک نه ایکس نه ایگرگ وقتی نمی نویسین انگاری یه قسمتی ازم گم میشه.. نمی دونم چطور توضیح بدم بفهمیم لطفا ..

نوشین چهارشنبه 21 اردیبهشت 1401 ساعت 19:37

خیلی خوشحالم برات اخه دوست داشتی بری

شن های ساحل سه‌شنبه 27 اردیبهشت 1401 ساعت 01:12

جهان من از گریه ات خیس باران

شن های ساحل شنبه 21 خرداد 1401 ساعت 15:48

چه خبرا؟

Drop جمعه 17 تیر 1401 ساعت 14:37

می‌شه بیای دوباره بنویسی؟!
ایش
دلتنگتیم.

دال چهارشنبه 5 مرداد 1401 ساعت 15:19

فقط می‌تونم بگم جا خوردم. نمی‌دونم خوب یا بد. احتمالاً خوب.
خوندن حس پدرت خیلی خیلی برام عجیب بود.

با اون چیزی هم که "یاقوت" گفت خیلی موافقم. امیدوارم بنویسی و ما هم هی سر بزنیم اینجا و یاد ایام کنیم.
امیدوارم تغییراتی که در آینده برات پیش میاد و اخلاقتو عوض می‌کنه، اونقدری شدید نباشه که یهو یه آدم دیگه بشی.

جزوه‌ای رو که درست کردی، می‌خونم و درود می‌فرستم به روحتون. چند نفر اساسی دنبالشن، ولی خب به دلیل خزعبلات و اشتباهاتی که توش هست فعلاً براشون نفرستادم. اصلاح می‌کنم و با نام مستعارت حتماً براشون می‌فرستم.
منتظر آپلود بعدی هستیم.

مریم شنبه 8 مرداد 1401 ساعت 14:22

کیلگارا خوشحالم برات خیلی خیلی زیاد
هفته پیش اراده کردم بعد 4 سال و اندی اینور اونور انداختن مرلینو ببینم، راستشو بگم حتی یادم نمیومد از کجا این اسم تو کلم افتاده، رسید به قسمتی که اسم کیلگارا رو میگه و گفتم عههههه اون یاروعه، عزممو جزم کردم برگردم بلاگ اسکای بگم دیدی فهمیدم توهم یه اژدهایی
خیلی وقت گذشته از اخرین باری که اومدم اینجا راستش از همه چیش میترسم،نه که نتونم نه که افسرده باشم نه که انفعال باشه میترسیدم و خب اومدم فقط برای اینکه ببینم چیشد اون پایان نامه ای که قبل پره تازه فمیدی باید بری دنبالش، هنوزم نفهمیدم دیگه منفعلانه جرات نمیکنم بقیه اشو بخونم
همیشه یه احساس خوبی بهت داشتم که مسیر زندگیت یه نشونه برای راهیه که باید برم، راستش خیلیم اشتراک نداشتیم ولی میدیدمت میگفتم هی ادامه بده حالا در اوج خوشیت احساس عقب موندن میکنم باید بذارم زندگی به این قسمتش برسه که جرات کنم بخونمت
هزاران هزار کلمات گم شده این بینه، خوشحالم برات خیلی خیلی زیاد و این پررنگ ترین کلمات ساده ایه که مفهوم همشونه
اخرین بار شاید 4 سال پیش برات کامنت گذاشتم ولی ببین تورو خدا چقده ثبت شدی تو کلم که نشستم 5 فصل مرلینو دیدم هزاران فحش به پلات و م... پایان بندیش دادم و باز همینجا کامنت میذارم
به جای هممون خوشحال باش و زندگی کن
بالاخره از یه جایی باید شروعش میکردی

Drop سه‌شنبه 11 مرداد 1401 ساعت 09:31

کیلگ؟ :((((((((

شهرزاد سه‌شنبه 11 مرداد 1401 ساعت 14:39

یاقووووت تو خیلی ماهیییی خیلییی :***
کیلگ رفتی آمریکا یا نه هنوز؟

شن های ساحل سه‌شنبه 1 شهریور 1401 ساعت 11:06

روزت مبارک جوجه

یاقوت سه‌شنبه 1 شهریور 1401 ساعت 13:23

روزت مبارک دکتر ..
شهرزاد ممنون به من لطف داری زیاد ولی باور کن من ماه نیستم نه اینکه تواضع و فروتنی کنم نه واقعا نیستم ..
دریغ و درد از پستهایی خوبی که ننوشتی دکتر کیلگ.. به هر روی امیدوارم حالت خوب باشه و سرت شلوغ باشه ولی با دل خوش... نمی دونم میای اینورا یا نه ولی بازم تبریک میگیم دکتر اژدها ...

یاقوت سه‌شنبه 1 شهریور 1401 ساعت 15:36

وای باز اشتباه داشتم .. واسه رو چرا نوشتم از .. چرا من دقیق چک نمی کنم کامنتمو

دال دوشنبه 28 شهریور 1401 ساعت 09:26

بیا و بگو که آپلود می‌کنی و ما الکی چشم به در ندوختیم.

Bluish شنبه 2 مهر 1401 ساعت 10:45

کیلگ عزیزم
سلام.
این روزا خیلی یادت بودم. اومدم حالتو بپرسم که این پست استثنایی و قلب‌به‌تپش‌وار رو دیدم.
خیلی ذوق کردم با دیدنش. خوش باشی همیشه دوست عزیزم.
چقدر دلم برات تنگ بود.

یاقوت دوشنبه 4 مهر 1401 ساعت 19:14

بچه ها میشه بیاین و اعلام حضور کنید .. بلا ازتون دور باشه الهی ..
خدا لعنتشون کنه این قوم ظالم آدمکشو

شهرزاد چهارشنبه 6 مهر 1401 ساعت 01:50

یاقوت عزیزم من هستم و فعلا زنده‌ام.

دال چهارشنبه 6 مهر 1401 ساعت 11:33

منم هستم یاقوت
هرچند که آشنا نیستم.
اومدم ببینم آقای گیلک موضعی اتخاذ کرده‌ن یا خیر. ولی خوبه که وبلاگش محل تجمع شده! :))

یاقوت چهارشنبه 6 مهر 1401 ساعت 16:08

خدا رو شکر .. بچه هامراقب خودتون باشین لطفاً .. وبلاگش شده واسه من دیگه :)).. حالا هی نیا

شهرزاد چهارشنبه 6 مهر 1401 ساعت 17:08

با روحیه‌ای که از کیلگ سراغ دارم یه کم نگرانشم. امیدوارم خوب باشه.

یاقوت چهارشنبه 6 مهر 1401 ساعت 19:31

باهات موافقم شهرزاد امیدوارم تو دردسر نیفته باشه :(... فقط دارم مثبت اندیشی می کنم که سرش شلوغ و نمی تونه بیاد اینورا..

شهرزاد چهارشنبه 6 مهر 1401 ساعت 20:22

نگران نباش بار اولش نیست اینجوری ول میکنه میره!

یاقوت سه‌شنبه 12 مهر 1401 ساعت 00:32

تو که نمیای اینورا چه وضع بدیه ..امیدوارم حالت خوب باشه بچه ...من حتی نگران حال ثیو و نامبرده هستم (البته تو ذهنم یه نفرن ).. بقول دال منو نمی‌شناسن ولی خیلی بهشون ارادت دارم ...

نامبرده چهارشنبه 13 مهر 1401 ساعت 01:20

@یاقوت

چرا "حتی"؟ :)))
ما بیشتر ارادت داریم یاقوت جان

بامزس که منو ثیو رو یکی میدونی =)))


@کیلگ

خیلی نیستی آقا جان
انتظار داشتیم بودی، مینوشتی، نیستی آقاجان، خیلی نیستی!

یاقوت چهارشنبه 13 مهر 1401 ساعت 12:12

@نامبرده
اون حتی آخه سرتون بدجور بو قرمه سبزی میده عزیزانم .. مثل من پیرزن محتاط نیستین که بابا جان ..خوب باشین و سلامت و حسابی مواظب خودتون باشین
اینا خیلی بی رحم و پلشتن...

نامبرده جمعه 15 مهر 1401 ساعت 13:57

@یاقوت

:))))))
حتماً حتماً
شمام همینطور

یاقوت جمعه 15 مهر 1401 ساعت 17:53

@نامبرده
سرتون سلامت

شایان دوشنبه 25 مهر 1401 ساعت 18:33 http://Khalikhalikhali.blogsky.com

چند روزه دارم به گذشته فکر میکنم، اومدم اینجا ببینم چه خبره. کامنتا رو خوندم یاد این افتادم که وقتی اینجا میومدم صرفا حرف زدن باهات برام مهم بود، پستات بهونه بودن

یاقوت چهارشنبه 27 مهر 1401 ساعت 14:07

دارم از خشم و نفرت می ترکم .. کی ببینم این دی و ث استغفرالله سرنگون میشن بچه کشای وحشی اسیر کش ..
توام که خبری ازت نیست .. نمی دونم کجایی بچه

آبان داد پنج‌شنبه 28 مهر 1401 ساعت 15:03 http://saatsheni.blogsky.com

سلام کیلگ
یادم به اینجا افتاد و انتظار داشتم این روزا خیلی پست‌ها اینجا گذاشته شده باشه ولی خب مثل اینکه نه...
امیدوارم سالم باشی و خبرهای خوبی از خودت بدی.

دال پنج‌شنبه 19 آبان 1401 ساعت 11:08

کیلگ
من تا حالا پست غیر پینی رو تو عمرم ندیده بودم که سی و یکی کامنت داشته باشه! به نظرم تو در قبال همه ما مسئولی :)))
بیا جوابمونو بده.

شهرزاد دوشنبه 7 آذر 1401 ساعت 15:48

اه واقعا دیگه عصبانیم کردیا کیلگ
کجایی پس؟

ژنرال یکشنبه 11 دی 1401 ساعت 01:23

دلم برات تنگ شده پسرم، کیلگارا.
لطفا تو هم یه خبری به من و بقیه ی خواننده هات بده.
امیدوارم سالم و شاد باشی.

Sara یکشنبه 11 دی 1401 ساعت 18:54

با اینکه من اتفاقی اومدم اینجا ولی به طرز عجیبی حس میکنم خونه ی ذهنمو با آدامای با محبتش پیدا کردم ولی اینطور که از کامنتا متوجه شدم نویسنده خودش نیست چند وقتیه...
پس میشه که منم خواهش کنم که یه خبری بدید از خودتون و بگید که خوبید:)

شایان شنبه 17 دی 1401 ساعت 21:23 http://Khalikhalikhali.blogsky.com

اگه جواب ندی زنده ای یا نه امیدوارم کچل شی

شایان چهارشنبه 28 دی 1401 ساعت 00:04 http://Khalikhalikhali.blogsky.com

کیلگ تو نسبت به ما مسئولی!
پاسخگو باش

یاقوت شنبه 8 بهمن 1401 ساعت 12:03

آقای شایان تولدت مبارک .. نمی دونم چندم بود ولی یادمه قبل دهه زجر بود

شایان سه‌شنبه 11 بهمن 1401 ساعت 13:20 http://Khalikhalikhali.blogsky.com

(با چشم قلب قلبی می نویسد)
یاااقوووت داااش خیلی مچکررر
غافلگیر شدم اینو دیدم
خیلی خوب بود خییییلیییییی

شهرزاد چهارشنبه 12 بهمن 1401 ساعت 23:09

یاقوت تو فوق‌العاده‌ای. تولد منم همیشه تبریک میگی من ذوق میکنم
اینجا شده چت روم

یاقوت پنج‌شنبه 13 بهمن 1401 ساعت 13:49

@شایان
چاکریم سلطان :).. این داشی که گفتی خیلی چسبید همچین که جو گرفت گفتم بذارم سبیلام بیاد قشنگ داش شم .. شرمنده دقیقشو یادم نبود ولی مبارکه دیگه
@شهرزاد
لطف داری خیلی بهم دختر .. عزیزی عزیز
.
.
.
این بچه چرا نمیاد یه خبر بده ..کجاست چکار می‌کنه حالش خوبه یعنی...

نامبرده یکشنبه 30 بهمن 1401 ساعت 21:30

نمیخوای علاىم حیاتی از خودت نشون بدی؟
یه قالبی عوض کن مرد، یه تغییر محسوسی بوجود بیار بدونیم هستی.

یاقوت سه‌شنبه 2 اسفند 1401 ساعت 10:07

تولدت مبارک
امیدوارم زود برگردی اژدها

یاقوت چهارشنبه 24 اسفند 1401 ساعت 10:53

کورسویی امید داشتم که شب چهارشنبه سوری که عاشقشی برگردی :( ..‌‌‌‌‌رفتم پست چهارشنبه سوری دو سال پیشو خوندم .. کاش بدونیم دیشبم بودی رفتی چهارشنبه سوری و مثل دو سال پیش کلی بهت خوش گذشته باشه فرزندم ... داریم هی می زنیم پس کله مان که مثبت بیندیش این بچه سرش شلوغه و کلی داره بهش خوش می گذره

شایان جمعه 26 اسفند 1401 ساعت 00:12

@یاقوت

یعنی میشه زنده باشه؟

یاقوت جمعه 26 اسفند 1401 ساعت 14:38

@ شایان
هست هست یعنی باید باشه سالم وسلامت بدون یه خش حتی...
بیا اصن ته مثبت اندیشی و در بیاریم مثلاً یه چن وقت دیگه بیاد اینجا بگه عهه بچه ها شما هنوز هستین خب راستش من اومدم اولین نفر به شما بگم.. پدر شدم :| .‌

@ کیلگ
سگ تو روح بی خبری:( ... بیا دیگه

مریم جمعه 26 اسفند 1401 ساعت 16:36

کیلگارا نیومدی..

شایان دوشنبه 29 اسفند 1401 ساعت 19:23

@یاقوت

او خواهد آمد..
But
کذب الواقتون

یاقوت چهارشنبه 2 فروردین 1402 ساعت 11:36

@شایان
حاجی اصن دیگه برامون مهم نیست بر می گرده وبلاگ ..گور دل نگرانی و دلتنگیمون فقط سلامت باشه و دلخوش همین [اگه اعتراضات و حوادث اخیر و اون زبان سرخش نبود دلم قرص بود که این بچه درگیر کار و باره ولی الان چطور خیالمون راحت باشه:(

شایان چهارشنبه 2 فروردین 1402 ساعت 19:58

@یاقوت

با عرض معذرت از خودش، بادمجون بم آفت نداره. الان داره با شلوارک تو ساحل خارج نوشابه خارجی میخوره و کامنت من و تو رو لایک میزنه

یاقوت پنج‌شنبه 3 فروردین 1402 ساعت 11:39

@شایان
خدا کنه ...
@کیلگ
برگرد اژدها این پست پنجاه کامنت شد دیگه وقته پست جدیده :(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد