Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

جوجه شماری

به عنوان آخرین لحظات پاییز یک هزارو سی صد و نود و شش، جقل دون عزیزم را به عنوان الهه ی همه ی مرغ و خروس های جهان می شُمارم چرا که از قدیم الایّام گفته اند: "جوجه را آخر پاییز می شمارند."


و راستی این پاییز هر جا رفتم هی همه نق می زدن که چرا بارون نیست، بارون چرا نیست، نیست چرا بارون.

خواستم اطّلاع بدم که هیچ کدومتون نفهمیدید که فرشته ی آب و هوا امسال داشت به دل ما راه می اومد.  :))))

خلاصه که عاقا من پاییز غیر خیس دوست. من پاییز بدون بارون خیلی دوست. من پاییزی که بشه توش با یه کتونی و سویی شرت هرجایی رفت رو عاشق کلا.

فرشته ی آب و هوا جیگرتو. من که این پاییزو دوست داشتم. بیشتر از چند تا پاییز اخیر بهم چسبید. خلاصه  از این به بعد می تونی بدوی دنبال آرزوی های بقیه.


و اینکه وقتی می گم پاییز، دارم از چه طیف رنگی حرف می زنم دقیقا:



و با ضمیمه ی عدد خیلی رند زیر از بازدید های وبلاگ، شب چلّه ی خوشی را برای شما دوستان گرامی خواستارم.



بچّه ها بچّه ها! شب چلّه مبارک.  :))) بیایید مسابقه بذاریم کی بیشتر می تونه بیدار بمونه.
و بچّه ها بچّه ها. با هم دوست باشید. :{

بوی باد پاییز

می گه: از امروز هوا یه جور دیگه ای سرد شده نه کیلگ؟ 

می گم: آره، از کجا فهمیدی تو که هنوز نرفتی بیرون؟

جواب می ده: بوی باد. لباسات بوی باد پاییز رو می دادن وقتی اومدی تو.


شاعریه واسه خودش ها.


منم مثل شما، بیایین از این به بعد با هم سعی کنیم بفهمیم دنیا به چشم اونایی که باد پاییز رو بو می کشن چه شکلیه. هشدار: حرکت بسی شاخ و عاشقانه ست. واو. 


بوی باد می آید...

بوی باد می آید...

باد را بگویید:

اینجا یک نفر به انتظار رقص در آسمان،

هستیش را قمار کرد.

باد را بگویید:

اینجا یک نفر به رویای رهایی،

از شاخه دل برید.

باد را بگویید:

اینجا  یک نفر از سر شوق،

سبزی داد، زردی گرفت!

باد را بگویید بیاید...

باد را بگویید:

برگ های زرد گلخانه ای هم دل دارند.

باد را بگویید بیاید.

بوی باد می آید...