Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

کاش من یه پهباد بودم

عزیزانم حالا فهمیدید شده حتی خودتونم پاره کنید نباید دانشگاه خارج از شهرتون بزنید؟

فرض کن من شاید جاش می بودم.

دو سال پیش منم این رفت و آمدا رو داشتم 

مادرم خودشو پاره می کرد که نرو بیا

جنگ روانی داشتیم سرش


تازه قرار بود راهنمایی ش کنم انتقال بگیره اینم مثل خودم

بیچاره

حیف شدی 

حیف

لابد تو این چند سال هم داشتی خر می زدی معدل بیاری فقط!

به خدا که تلف شدی

تازه چقد با لحن تلخی بهم می گفت انتقال گرفتن پولم می خواد کیلگ؟


وای ای کاش اینقدر بی پول بودی که نشه سوار هواپیما شی حتّی!

در پگاه پیروزی

سر زد از افق خورشید

در بهار بهمن ماه

نور ایزدی تابید


دارارارام


دارم فکر می کنم خرخون بود،

ولی خیلی اهل حال تر از این یکی ها بود

هر وقت برنامه سرود و خوانندگی بود می اومد وسط


وای آخرین دوستم هم بود که در حد خودم نسبت به ایران، اون حجم از احترام و تفاخر رو داشت و دادش می زد

من هیچ وقت داد نمی زدم

این می اومد داد می زد تو گوش من


هی هم می گفت حالم از همه دور و بری هام به هم می خوره 

بعد من تو دلم می گفتم آره منم ولی حست در حد من نیست چون حتی حالم از خودتم به هم می خوره

شبکه خبر داره یکی ازین آهنگ بی کلام هایی که خیلی معروفن رو پخش می کنه رو عکسای ورزشی

همیشه همینو پخش می کنه رو خبر های ورزشی ش


دو نکته:

۱) من اگه داشتم تو یه هواپیما به سمت کوه دنا سقوط می کردم، دوست داشتم این آهنگ  لحظه آخری تو گوشم پخش شه که خیلی نترسم و نشاشم به خودم از استرس. آخه به من بگو تو لحظه ی آخر آهنگ چی پخش شده تو گوشات لعنتی؟


۲) یادمه پلاسکو هم که ریخت همین آهنگا رو روی شکل آتیش شعله کش پخش می کردن. و من با خودم گفتم... حیفه که ریخت و آتش نشان ها مردن... ولی نیگا چه آتیش قشنگیه. چه آتیشش به این آهنگ می آد!

خبر مرگت

تازه اون موقع که فهمیدم 

داشتم به یکی دیگه از بچه ها زنگ می زدم مطمئن شم اون خبری از زنده بودنش داره یا نه که اون اصلا حتّی نمی دونست هواپیما سقوط کرده،

مادربزرگم سرزنشم می کرد 

می گفت الآن اگه نمرده باشه زنگ می زنه بهت و از دستت ناراحت می شه می گه کیلگ تو منتظر خبر مرگ من بودی؟

بهش گفتم مادربزرگ! کاش واقعا همین باشه، 

کاش چند دقیقه ی دیگه زنگ بزنه از دستم ناراحت شه که فکر کردم تشابه اسمی بوده. تا ابد از دستم دلخور شه اصلا...


بعد تلفن زنگ خورد.

مادر بزرگ گفت " بفرما دیدی زنگ زد"

که پشت خط مادرم بود ... زنگ زد خبر قطعی شده ی اینکه تو هواپیما بوده رو بهم بده.



عه این جوک نبود زمانی؟

"خبر مرگت"


وای من امروز خبر مرگ دادم. 

هه چه باحال.

الآن درک می کنم ریشه ی این جوک یا فحش "خبر مرگت رو"


کوکسیژئوسم درد می کنه

شایدم ساکروممه

از صبح تا حالا که خبرش شد 

بست نشستم رو همین مبل جلو شبکه خبر براتون کسشر می بافم


یکم مادرم اومد دلداری بده دستشو گذاشت رو پام نزدیک بود شرحه ش کنم گفتم دست نزن بهم


الآن داره به بابام گزارش می ده:

" اینا می گن صبح که فهمیده گریه هاشو کرده تو دو دیقه ی اول

ولی از وقتی من اومدم که حالش خوبه انگاری"


هورا من واقعا دارم شبیه این شخصیت اول فیلم های تین می شم که رفیقشون می میره

منزوی و خل و چل می شن

سعی می کنم در این راستا؟

 نمی دونم!

ولی حواستون هست دیگه؟

سناریو رو دارید می نویسید دیگه؟

این فیلم می شه.



خواهر زشتش

لعنتی من خواهرشو وقتی شیش ماهش بوده بغل زدم،

اینا چیه می گی به من؟


اتفاقا اینو یادمه که همون سال به مامانم نشون دادم عکسو، گفت وای کیلگ این خواهرش چرا اینقدر زشته، این دوستت خودش خیلی خوب تره ریختش. 

حالا امروز داره بهم می گه خودت باهاش عکسم داری؟ کدوم یکی از دوستات بود چرا چهره ش یادم نیست؟

انگار که من یه کامیون دوست و رفیق بار زدم در طرح ها و ابعاد مختلف!

می گم چرا دیگه شبکه خبر هیچی نمی گه

می گه اینا دیگه تسلیت هاشونم گفتن الآن رفتن بخوابن دیگه

سوالاتونم تکراری شده دیگه واسم


بچه کجا بود

چند سالش بود

پدرش کجایی بود

مادرش کجایی بود

رشته ش چی بود

سال چند قبول شد

چرا یاسوج

فامیلم داشت تو یاسوج

پشت کنکوری بوده

اصلا چند تا بچه بودن

اون خواهراش چند سالشونه الآن

خودت چند ساله باهاش دوست بودی

عکسشو داری ببینم


این سوال عکسشو داری همیشه سوال آخره بلیو می


می خوام این اطلاعات رو بنویسم رو مقوا، نصب کنم دم خیابون پاستور جلو مجلس دیگه بکشید بیرون


بهم می گه هیشکی دلش نمی خواست این اتفاق بیفته

ولی شده دیگه

 فکر خودت باش الآن

برو استارت بزن بخونی

علوم پایه رو


چی شوخی می کنه این؟

می گه شاید خواستن ذهن مردم رو واسه چند روز منحرف کنن!

خب تبریک می گم موفّق شدن ذهن منو واسه حداقل پنج سال آینده منحرف کنن.

باور کن این تک سیگناله که می گن

سیگنال خود منه که هنوز دارم بهش زنگ می زنم

الآن دیگه نمی تونم زمین بذارم چون واقعا باورم شده سیگنال خودمه

چند می دی بمیری؟

صد و نود تومن. 

مادربزرگ می گه

" آمریکا به ایران می گه اجازه بدین بیام جال و پوستم رو پهن کنم

خب ولش کنید

بهش بگید بیاد ببینم چی می خواد بشه،

دیگه ازین بد تر که نمی شه."

دارم می گردم ببینم چقد پول داده واسه بلیط ای تی آر هفتاد و دو خط تیره دویست و دوازده؟

ولی پیدا نمی کنم

فهمیدید بهم بگید

این وزیر راه 

چقد قیافه ش ماله کشی شده

آدم می ترسه همچین کسی رو مسئول رسیدگی به پرونده ی مجهول مرگش کنن حتّی

می گه دستاتو بده بهم

دوست داره همیشه وقتی حوصله ش سر رفته

مفصلای دستمو بشکونه 

حال می کنه

منم می دم دستش


ولی این بار بهش گفتم "امروز نه

همه رو خودم از قبل شیکوندم ایزوفاگوس"

گفت بده بینم؟

هیچی الآن داره نهایت زورشو می زنه از رو مفاصل دست چپم صدا دربیاره

منم با دست راست پست می ندازم...