Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

مارادونا رو ول کن، غضنفرو بچسب!

پیرامون همین کلیپه، که می چرخه دست به دست و داخلش مردم نمی تونند یک اهنگ به غیر از مرغ سحر از شجر نام ببرند،

مباحثه ای خانوادگی داشتیم.

بابام می گه:" بچه ی ساده ی من رو ببین که متوجه نمی شه این کلیپو کیا با چه اهدافی ساختند."

نمی دانم والا... خیلی بحث کردیم، به نتیجه نرسیدیم، تهش بابام گفت تو معلوم نیست طرف مایی یا طرف اینا! مارودونا رو ول کن غضنفرو بچسب. 


من دلم خیلی از فیک کردن و شوآف و ادا دراوردن پره، 

از اینکه یکی بگه هدایتو دوست دارم به خاطر اینکه حس می کنه روشن فکر می شه با هدایت خواندن،

از اینکه برای شجریان حس کنم اشک تمساح می ریزند صرفا به خاطر اینکه اهل موسیقی و کول طور به نظر بیایند،

از اینکه یک پیامک رو فینگلیش می نویسند به جای زبان فارسی فابریک زیبای خوش اوای خودمون،  چون فکر می کنند شخصیت می اره!

چه جور بگم... ندانم.

پر بود. 

از سه سال پیش.

هفت سال پیش.

ده سال پیش.

حتی از همون بچگی ها! 

این مدرک سه سال پیش. دلم در اون اشل پر بود و الان اینقدر صبوری می کنم!


از نظرم مردم ما به شدت مردمی گله گرا هستند. یک چرا پشت رفتار هاشون نمی گذارند. رفتار جوجه غازی دارند هوار تا. 

البته همین گله گراییه که ما رو تا الان طبق قانون انتخاب طبیعی  زنده نگه داشته، دقیقا همین تقلید و ادا در اوردن. ولی از یک حدی بیشتری اش، خیلی وقته دلزده ام کرده و متاسفانه زیاد هم می بینمش در این جامعه.

من مثل خانواده زیاد اعتقاد ندارم اون کلیپ رو عوامل حکومتی برای کوبوندن شجریان ساختند و پخش کردند و جنبه ی سیاسی داره (راستش اصلا بهش فکر هم نکردم تا قبل اینکه بحث در بگیره، شاید به قول اینا من خیلی ساده ام.) ، به جاش اعتقاد دارم که این حقیقت جامعه ی ماست. تقلید و ادا و فیک کردن! تمام. 

که نه ابدا بد هم نیست از نظرم، شاید خودم هم در خیلی زمینه ها یک فیک کننده ی تمام عیار باشم‌، معتقدم تو شده صرفا ادای ادم خوبا رو در بیاری و فیکش کنی خیلی بهتر از اینه که ادم بده ی ماجرا باشی. تازه هر فیک کردنی بعد مدتی تبدیل به واقعیت می شه، پس چرا که نه؟

ولی خب دلم پره،

تو ایران،

مد روز تتلو باشه، همه دارن بزنم نفت در بیاد می خونند،

مد روز مرگ شجریان باشه همه دارن مرغ سحر رو تحریر می زنند.

بگن بنزین گرون، همه صف می بندند پمپ بنزین،

بگن سکه ارزون، همه نگران سرمایه گذاری سکه ای که دو هفته پیش خریدند می شوند.

بگن رشته خوب پزشکی همه روپوش سفید به دست پشت درب دانشگاه،

بگن ابیاری گیاهان دریایی، همه کپسول اکسیژن به دست شیر اکسیژن لباس غواصی شون رو چک می کنند!



و این قضیه ی شجریان هم برایم اینجوریه. که چرا وقتی زنده بود و می خواند، من از دور و بری هام (که الان با مرگ شجریان دارند خودشون رو با سکتوم سمپرا تیکه می کنند) هیچ وقت تلاش چندانی ندیدم جهت شناخت این خسرو آواز.

منتها پدر مادرم معتقدند نه خیر، تقصیر جمهوری اسلامی بود، تریبونش رو گرفت، اگر این مردم یک اهنگ بلد نیستند بخوانند، به خاطر اینه که صدا و سیمای خاک به فرق پخش نکرده تا مردم یاد بگیرند. هرچند که شجریان خیلی بالاتر از اینا بود و دیگه صرفا یک خواننده نبود! و اصلا گیریم که هنر دوست نما باشند مردم، چه اشکالی داره؟ چه اشکالی داره واقعا؟ و تازه از کجا می دونی این ها کی هستند که مصاحبه کردند و اعتباری داره مصاحبه ها یا نه؟


به انضمام این نکته که جریان سیاسی پشتش دلیل علاقه ی خیلی هاست به شخصیت شجریان و دیگه قضیه خیلی فرای یه صدا و اوازه و جنبه های دیگری داره که مدت هاست پیوند خوردند.


ولی باز هم با خودم اینجوری ام که، خب... چرا کسی به این فکر نمی کنه که تا قبل هشتاد و هشت و پخش اون کلیپ موضع گیری سیاسی، شجریان با تریبون همین جمهوری اسلامی ادامه می داد و جیک نمی زد. چرا همون زمان انقلاب که تک تک خواننده ها رو از وطن خودشان کوچاندند به دیار غربت، شجریان سکوت کرد؟ چون به نفعش بود چیزی نگه و در ولای این حکومت تخماتیک کارش رو ادامه بده.


یک حداقل هایی باید براورده بشه، تا تو بتونی اون حب رو نسبت به شجریان پیدا کنی که بعد با مرگش اینچنین خاک بر سر گویان و چنگ زنان و مو کنان بشی. وگرنه که داری ادا در می اری دیگه.

فن بودن، فن بودن واقعا سخته! اصلا اسون نیست. و از جو اینکه غیر فن ها بیشتر از خود فن ها واکنش نشان بدهند، دل خوشی نمانده است مرا. کاسه های داغ تر از آش مدت هاست  پوست دستم را سوزانده اند.

و اینا گیجم می کنه. جو گیری اعصابم رو خورد می کنه. و کلافه.

مثلا کی بود اون یارو، چستر بود خواننده ی لینکین پارک؟ وقتی خودکشی کرد من کاری داشتم؟ نه بدیهتا. والا اصلا نمی دونم لینکین پارک چیه! بیشتر برام شبیه اسم یه پارکه!

و خب حس می کنم این استدلال اینجا هم مصداق داره، خب  اخه وقتی اهنگی نشنیدی، چه خاطره ای می تونی داشته باشی از شجریان که الان این چنین ناراحت باشی و وسط کرونا پا بشی بری دم بیمارستان و این همه خطر هم ایجاد کنی؟ مرغ مقلدی؟یا زاغی می خواهی کبک بشی؟ چی هستی؟


پ.ن. عنوانم رو از بابام شنیدم. یه جوکه.

می گه غضنفر رفته تو تیم ایران، ایران هم با آرژانتین بازی داشته.

بازی شروع می شه. همه مواظب مارادونا اند، که غضنفر یک گل به خودی می زنه.

این اشتباه بار دوم و سوم هم تکرار می شه. و غضنفر زرت زرت گل به خودی می زنه.

تهش گزارش گر در گزارشش می گه:"من از بازیکن های ایران تقاضا دارم، مارادونا رو ول کنن! غضنفرو بچسبند."


پ.ن. اسم خودم رو هم فن شجریان نمی گذارم. 


پ.ن. مرسی که دیر وقت بود و هیچ کدومتون ندیدید من غضنفرو با کدوم ق نوشته بودم.


مصاحبه ی مسیح با سینا

عزیزانم،

مصاحبه ی سینا با مسیح رو ببینید. خیلی ببینید. حتما ببینید.

بسی جای تاسف که هنوز دم و دستگاه موجود  اینقدری دست و پاگیره که نمی تونم خودم براتون اپلودش کنم، ولی ویس سه قسمت کوتاه خیلی مورد علاقه ام رو براتون می فرستم به این امید که با شنیدنشون تحریک بشید و حتما خودتون کلشو برید ببینید! باید تک تک حرکاتش رو به چشم ببینید بادی لنگوئیجش رو، فیشال اکسپرشنش رو، لحن کلامش رو وقتی صحبت می کرد. اینا حق مطلب را نمی رسانه. 


قسمت اول - "من یک زن زیبام!"

قسمت دوم - "وقتی همیشه تو خونه بحثمون بود که صدای مسیح قشنگه!" یا "آهنگا رو ول کردن!"

قسمت سوم - "ازدواج، دشمن عشقه!" یا "راز گل سفید لا به لای موهای مسیح فاش شد."



این زن،

یک قدیسه، و تمام.

کاش بشه همه ی این سرزمین خصوصا بانوانش  رو فقط  در حد همین یک نفر اگاه کرد. من دیگه ارزویی ندارم. ایران بهشت شده قطعا اون موقع.


پ.ن. فن برنامه های سینا ولی الله نیستم، یک لوسی به خصوصی داره که مغزا بر نمی تابمش... ولی این یه قسمت رو با کله نگاه کردم.


می نویسم تا یادم بمونه

زمانی آرزوم بود در تلویزیون نشان داده بشوم. همیشه هم هر جا که حس می کردم دوربین متعلق به تلویزیونی وجود دارد خیلی خُنُک خودم را پرت می کردم در صحنه ی فیلم برداری. :)))

یک بار در المپیاد فیزیک که به عنوان سیاهی لشگر شرکت می نمودیم در سوم دبیرستان مصاحبه ای شکیل انجام دادیم دم درب حوزه. بیچاره خود فیزیکیا که داشتن می مردن از استرس بس که امتحان سخت بود براشون در نتیجه ما برای تخریب روحیه ی رقیب و خالی نبودن عریضه در مصاحبه ی خود فتوا دادیم که امتحان بسیار آسون بوده.

از قضا تصمیم گرفته شد که قیافه ی چپندر قیچی ما را به عنوان اخبار در تلویزیون پخش کنند. و روز بعد فریاد فیزیکی ها بود که بر سر اینجانب می بارید که لطفا وقتی حتی توانایی تشخیص لاندا از لادن رو نداری زر مفت نزن کیلگ. :))

آقا ما همان روز تمامی سایت ها را به دنبال مصاحبه ی خود زیر و رو کردیم. نبود که نبود. کل آن روز به اخبار دیدن گذشت. تهش هم نفهمیدیم از شبکه ی دو پخش شدیم یا در اخبار جوانه ها یا در شبکه خبر.


چون درایو سی در مرز ترکیدن بود مجبور بودم فایل هایی رو پاک کنم و به انواع و اقسام اخبار های روز بیست و نهم بهمن 92 بر خوردم: اخبار 20:30، اخبار ساعت 19، اخبار 22:30 و چند تا دیگه نمی دونم مال ساعت چند هستن دقیقا! در ابتدا اصلا یادم نمی اومد که این فایل ها برای چی هستن. کم کم حافظه م باز آرایی شد و دلم تنگ...


دیگه بیشتر از این نمی تونستم نگه دارم این اخبار رو. نوشتم که یادم بمونه آرزو به دل نمردم و در تاریخ بیست و نهم بهمن 1392 از تلویزیون پخش شدم. تحت عنوان مصاحبه ای در رابطه با المپیاد فیزیک که به یک دقیقه هم نمی کشید! هرچند خودم هیچ وقت ندیدمش. چه تلخ!