Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

او همواره دیلی داشت

ببین بغض ناکم کردید بالاخره اینقدر شجریان شیر دادید!


ما را نهادی بی ما، دریغا

تا چون سرآید هجر تو بر ما

ای زندباف ای مرغ خوش آوا

درمان ندارد، داغ اوستا...


عح. خوبت شد؟

حالا منم این وسط بیام ناله بزنم کی بلاگ اسکای رو جمع می کنه؟



نکات این پست: 

1) کسی که می تونه تارهای صوتی اش رو هنرمندانه کنترل کنه، از نظر مغزی  هم قطعا موجود باهوشیه. 


2) دقت کردی صدای تکلم شجریان مثل خودمونه؟ مثل ما معمولی ها. صدای اوازی اش هست که تفاوت رو ایجاد کرده.


3) عکس ارشیو روزنامه های شنبه م رو بگذارم؟ :دی کیهان رو نخریدم ها. فقط محکم سنگ دکه رو کوبوندم روش. 


4) یاد وقتی می افتم دامبلدور مرده بود، ریتا اسکیتر زندگی و نیرنگ های البوس دامبلدور رو چاپ زد! هیچ جوره راه نداره بی خیال زن و بچه ی خسروی اواز بشیم؟ ولی اگه می خواهید سبزی پاک کنید، منم هستم و سوال دارم! این دختر بزرگش، راحله یا فرزانه. این موجود کجاست و چرا اصلا هیچ دیتایی ازش نیست؟ زنده است؟ مرده است؟ مجنونه؟ زندانه؟ یک عکس من پیدا نمی کنم از دختر بزرگ شجریان مگر عکس خردسالی ها. یعنی خود من از اون بیشتر مشهورم الان روی فضای مجازی! خلاصه اره شما برید دنبال زن هاش، منم دختراشو کاور می کنم. ؛)) 


5) امروز داشتم به دوستم می گفتم اسوه بودن تاوان داره، تاوانش هم اینه که ازادی ات سلب می شه. مثلا وقتی به عنوان استاد اواز  بشناسنت و محترم باشی، تو دیگه مال خودت نیستی، تو یک نمونه ای و باید مثل یک نمونه ی پرفکت بگذرونی زندگی ات رو! وظیفه ات اینه که زندگیت رو صرف نمونه بودن برای مردم بکنی.  وگرنه شک می برند به اصل نمونه بودنت. 

این دقیقا مصداق بارز حرفیه که استاد لیویدیتی می زد. می گفت انتظار جامعه از خانواده ی پزشکی چیز دیگه ایه، شما دیگه هر غلطی دلتون بخواد نمی تونید بکنید! هر غلطی می خواستید باید می کردید بعد می اومدید تو این رشته. دیگه مال خودتون نیستید.. مردم خصوصی ترین راز هاشان رو با پزشک به اشتراک می گذارند،  و شما به هیچ حقی نمی تونید این اعتماد رو خدشه دار کنید. قشنگ می گفت نه؟ این حقیقت فقط مال رشته ی ما نیست. مال خیلی رشته هاست... مثلا می گفت دیگه حق ندارید با هر ادبیاتی صحبت کنید، حق ندارید خنک رفتار کنید، حتی یادمه گفت دیگه حق ندارید همین جور کر کر بزنید زیر خنده یا پا بندازید روی پا! معتقد بود کوچک ترین رفتاری به صورت غیر مستقیم اعتماد رو خدشه دار می کنه و می گفت باید من بعد خیلی سفت بگیرید زندگی رو. دقیقا همون حسی که من قبل ورود کشفش کرده بودم و خوشم نمی اومد ازش.


خلاصه کلام کوتاه کنم، اگه مردم بتوانند با حقیقت مشکلات خانوادگی شجریان و طلاقش کنار بیایند، من واقعا از خدامه ولی ظاهرا به همون دلیل که این نشدنیه، ما هم باید حواسمون رو جمع کنیم کر کر نزنیم زیر خنده. 

ولی کلا اعتقاد ندارم به بت ساختن دیگه. اقا خب تو صداشو می خوای، چه ربطی به اهل و عیالش داره؟ ولش کن زندگی کنه. از زندگی اش لذت ببره. 

می دونید چه قدر سلبریتی ها و افراد مشهور زجر می کشند سر این قضیه؟ گناه دارند.

مارادونا رو ول کن، غضنفرو بچسب!

پیرامون همین کلیپه، که می چرخه دست به دست و داخلش مردم نمی تونند یک اهنگ به غیر از مرغ سحر از شجر نام ببرند،

مباحثه ای خانوادگی داشتیم.

بابام می گه:" بچه ی ساده ی من رو ببین که متوجه نمی شه این کلیپو کیا با چه اهدافی ساختند."

نمی دانم والا... خیلی بحث کردیم، به نتیجه نرسیدیم، تهش بابام گفت تو معلوم نیست طرف مایی یا طرف اینا! مارودونا رو ول کن غضنفرو بچسب. 


من دلم خیلی از فیک کردن و شوآف و ادا دراوردن پره، 

از اینکه یکی بگه هدایتو دوست دارم به خاطر اینکه حس می کنه روشن فکر می شه با هدایت خواندن،

از اینکه برای شجریان حس کنم اشک تمساح می ریزند صرفا به خاطر اینکه اهل موسیقی و کول طور به نظر بیایند،

از اینکه یک پیامک رو فینگلیش می نویسند به جای زبان فارسی فابریک زیبای خوش اوای خودمون،  چون فکر می کنند شخصیت می اره!

چه جور بگم... ندانم.

پر بود. 

از سه سال پیش.

هفت سال پیش.

ده سال پیش.

حتی از همون بچگی ها! 

این مدرک سه سال پیش. دلم در اون اشل پر بود و الان اینقدر صبوری می کنم!


از نظرم مردم ما به شدت مردمی گله گرا هستند. یک چرا پشت رفتار هاشون نمی گذارند. رفتار جوجه غازی دارند هوار تا. 

البته همین گله گراییه که ما رو تا الان طبق قانون انتخاب طبیعی  زنده نگه داشته، دقیقا همین تقلید و ادا در اوردن. ولی از یک حدی بیشتری اش، خیلی وقته دلزده ام کرده و متاسفانه زیاد هم می بینمش در این جامعه.

من مثل خانواده زیاد اعتقاد ندارم اون کلیپ رو عوامل حکومتی برای کوبوندن شجریان ساختند و پخش کردند و جنبه ی سیاسی داره (راستش اصلا بهش فکر هم نکردم تا قبل اینکه بحث در بگیره، شاید به قول اینا من خیلی ساده ام.) ، به جاش اعتقاد دارم که این حقیقت جامعه ی ماست. تقلید و ادا و فیک کردن! تمام. 

که نه ابدا بد هم نیست از نظرم، شاید خودم هم در خیلی زمینه ها یک فیک کننده ی تمام عیار باشم‌، معتقدم تو شده صرفا ادای ادم خوبا رو در بیاری و فیکش کنی خیلی بهتر از اینه که ادم بده ی ماجرا باشی. تازه هر فیک کردنی بعد مدتی تبدیل به واقعیت می شه، پس چرا که نه؟

ولی خب دلم پره،

تو ایران،

مد روز تتلو باشه، همه دارن بزنم نفت در بیاد می خونند،

مد روز مرگ شجریان باشه همه دارن مرغ سحر رو تحریر می زنند.

بگن بنزین گرون، همه صف می بندند پمپ بنزین،

بگن سکه ارزون، همه نگران سرمایه گذاری سکه ای که دو هفته پیش خریدند می شوند.

بگن رشته خوب پزشکی همه روپوش سفید به دست پشت درب دانشگاه،

بگن ابیاری گیاهان دریایی، همه کپسول اکسیژن به دست شیر اکسیژن لباس غواصی شون رو چک می کنند!



و این قضیه ی شجریان هم برایم اینجوریه. که چرا وقتی زنده بود و می خواند، من از دور و بری هام (که الان با مرگ شجریان دارند خودشون رو با سکتوم سمپرا تیکه می کنند) هیچ وقت تلاش چندانی ندیدم جهت شناخت این خسرو آواز.

منتها پدر مادرم معتقدند نه خیر، تقصیر جمهوری اسلامی بود، تریبونش رو گرفت، اگر این مردم یک اهنگ بلد نیستند بخوانند، به خاطر اینه که صدا و سیمای خاک به فرق پخش نکرده تا مردم یاد بگیرند. هرچند که شجریان خیلی بالاتر از اینا بود و دیگه صرفا یک خواننده نبود! و اصلا گیریم که هنر دوست نما باشند مردم، چه اشکالی داره؟ چه اشکالی داره واقعا؟ و تازه از کجا می دونی این ها کی هستند که مصاحبه کردند و اعتباری داره مصاحبه ها یا نه؟


به انضمام این نکته که جریان سیاسی پشتش دلیل علاقه ی خیلی هاست به شخصیت شجریان و دیگه قضیه خیلی فرای یه صدا و اوازه و جنبه های دیگری داره که مدت هاست پیوند خوردند.


ولی باز هم با خودم اینجوری ام که، خب... چرا کسی به این فکر نمی کنه که تا قبل هشتاد و هشت و پخش اون کلیپ موضع گیری سیاسی، شجریان با تریبون همین جمهوری اسلامی ادامه می داد و جیک نمی زد. چرا همون زمان انقلاب که تک تک خواننده ها رو از وطن خودشان کوچاندند به دیار غربت، شجریان سکوت کرد؟ چون به نفعش بود چیزی نگه و در ولای این حکومت تخماتیک کارش رو ادامه بده.


یک حداقل هایی باید براورده بشه، تا تو بتونی اون حب رو نسبت به شجریان پیدا کنی که بعد با مرگش اینچنین خاک بر سر گویان و چنگ زنان و مو کنان بشی. وگرنه که داری ادا در می اری دیگه.

فن بودن، فن بودن واقعا سخته! اصلا اسون نیست. و از جو اینکه غیر فن ها بیشتر از خود فن ها واکنش نشان بدهند، دل خوشی نمانده است مرا. کاسه های داغ تر از آش مدت هاست  پوست دستم را سوزانده اند.

و اینا گیجم می کنه. جو گیری اعصابم رو خورد می کنه. و کلافه.

مثلا کی بود اون یارو، چستر بود خواننده ی لینکین پارک؟ وقتی خودکشی کرد من کاری داشتم؟ نه بدیهتا. والا اصلا نمی دونم لینکین پارک چیه! بیشتر برام شبیه اسم یه پارکه!

و خب حس می کنم این استدلال اینجا هم مصداق داره، خب  اخه وقتی اهنگی نشنیدی، چه خاطره ای می تونی داشته باشی از شجریان که الان این چنین ناراحت باشی و وسط کرونا پا بشی بری دم بیمارستان و این همه خطر هم ایجاد کنی؟ مرغ مقلدی؟یا زاغی می خواهی کبک بشی؟ چی هستی؟


پ.ن. عنوانم رو از بابام شنیدم. یه جوکه.

می گه غضنفر رفته تو تیم ایران، ایران هم با آرژانتین بازی داشته.

بازی شروع می شه. همه مواظب مارادونا اند، که غضنفر یک گل به خودی می زنه.

این اشتباه بار دوم و سوم هم تکرار می شه. و غضنفر زرت زرت گل به خودی می زنه.

تهش گزارش گر در گزارشش می گه:"من از بازیکن های ایران تقاضا دارم، مارادونا رو ول کنن! غضنفرو بچسبند."


پ.ن. اسم خودم رو هم فن شجریان نمی گذارم. 


پ.ن. مرسی که دیر وقت بود و هیچ کدومتون ندیدید من غضنفرو با کدوم ق نوشته بودم.


استاد محمدرضا شجریان

خب دیگه

واقعا مُرد،

تایید رسمی شد...


و دلم نگرفته.

ولی دوست داشتم به قرن جدید می بردیمش..

همیشه به این معتقدم، صرف یک فیزیک کافی نیست...محمد رضا شجریان از اخرین باری که دیگه اواز نتوانست بخوانه (۹۴؟!) ، رسما مرده بود برای مردم. حالا نفس کشیدن یا نکشیدنش چه حسی برای ما داشت... هیچ. 

ما که فیزیکش رو حس نمی کردیم. خانواده اش حس می کردند صرفا...


تلخ اینه که، اینده ها پشت سر ما می گند، ما ها داشتیم همچین ادمی رو ولی صداش رو پخش نمی کردیم و سال ها بود که کنسرت نداشت تو وطن خودش.

ای در وطن خویش غریب ها.


ولی خوش حالم که همایون رو به جای خودش ریشه زد تو این خاک. 

قشنگه نه؟ همون ژن ها، اموزش همون فرد... همایون هست! همایون ادامه ی راه باباشه.

اگه الان نباشه هم به چشم می بینم روزی رو که  ده سر و گردن بالاتر می شه. خیلی قشنگ..


پ.ن. شایدم دلم گرفته. ندانم.


پ.ن. موج بعدی کرونا ایشالا در اثر تشییع اقای شجریان. 


پ.ن. شبکه ی ملی خبر جمهوری اسلامی، اخبار ساعت نُه شب که رسمی ترینه، خبر "پنجم"!! بعد از چهار خبر از خامنه ای و ایل قماشش، بالاخره حاضر می شوند خبر مرگ شجریان رو هم در اخبارشون اعلام کنند. بعد از چهار خبر! تو حتی توی روز مرگت هم خبر اول نیستی. دوم نیستی. سوم هم نیستی حتی! تو یک خبر پنجمی. ای غریب.


پ.ن. کنسر پروستات؟ ایزوفاگوس هم اینجاست. کلید کرده می گه ای بابا یکی به من بگه یعنی کجاش سرطان داشته که مُرده؟ اونجاش؟ می گم نه ولی همون نزدیکاش. ولی حالا مطمئنید کرونا نبود؟


پ.ن. این عکس رو امروز ظهر گرفتم. می دونستم بدیهتا موندنی نیست. دوست داشتم اسکرین شات داشته باشم از زمانی قبل از اینکه تاریخ مرگ به صفحه ی ویکی پدیا اضافه بشه. اینجوری تو ذهن من همیشه زنده است.



پ.ن. تاریخ تولدشو خیلیییی دوست دارم.


پ.ن. تاریخ مرگش هم ای بگی نگی.. هفدهه. ولی اربعین بودنشو دوست ندارم.


پ.ن. تنور بودند و بنده تنور را بسیار دوست تر می دارم تا باس. همان قدر که التو را دوست تر از سوپرانو.


پ.ن. تا حد خوبی این هنرمند هرچیز که یک هنرمند می خواست را به دست اورد.. عمرش را هم داشت. عزتش هم داشت. هشتاد سال سن کمی نیست. دلم به حال خیلی های دیگه می سوزه. که اومدند، شاید ده سر و گردن بالاتر از شجر بودند، نشناختیم، نگذاشتند بشناسیم، رفتند. غریب ترین.


پ.ن.همه ی روزنامه های فردا صبح رو بخرید، و ارشیو کنید. 

بعدا به نواده هاتون نشون می دهید و می گید: نوه ی گلم، اینا مال  روزیه که شجریان مُرد...


پ.ن.واقعا قشنگ! طوس! کنار فردوسی و اخوان! 


پ.ن. ولی خدایی گیر ندین دیگه، اگه صدا و سیما عکسش رو پخش نمی کرد که خشتکشون رو می کشیدند رو سرشون. یعنی این صدا و سیمایی ها هم شدیدا بدبختند. 

پخش کنند عکسو پشتشان می گند، ای خااااک که پخش نکردید نکردید تا مرد بعد مرگش پخش کردید. 

پخش نکنند می گن ای خاااااک عالم بر سرتون که خسرو اواز مرد و عکسشو پخش نکردید. 

اینقدر گند زدن بندگان خدا، دیگه نه راه پس دارند نه راه پیش...


پ.ن. اون عکسش هست نصف دستش رو صورتشه؟ من همیشه اونو با رضا رویگری اشتباه می گیرم.


پ.ن. اخریش. اقا اینکه مرد. نمی شه در جهت خیر باشه؟ نمی شه مردم بالاخره سکوتشونو بشکنند و انقلاب بشه؟ یه تلنگر می خواستید دیگه. بفرماییید: انرژی فعال سازی! بجنبید. شجریان بر نمی گرده ولی میشه از مرگش استفاده کنیم. همایون گفت نمی خوام. من می گم می خواااام. چون واقعه ی اینجوری دیگه خیلی کم پیش می آد! مگر که مرگ شجریان بتونه تلنگری بزنه. 

اگه این جریان شعار ها پا بگیره و محکم بشه، من تا اخر عمر برای شجریان نذر پخش می کنم. اگه انقلاب بشه و از شر این حکومت لعنتی خلاص بشیم، من یک تنه نمی گذارم صدای شجریان تا زمانی که خودم هستم خاموش بشه. قول می دم. فقط شجریان! اهای اگه صدا می رسه، لطفا! عاجزانه می گم، لطفا...