Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

ارشمیدس وار

یافتمش، یافتمش...

اینو می گم. :))))

بعد از سه ماه و اندی تلاش شبانه روزی، امروز لا به لای یه کپه کاغذ سفید که به عنوان چرک نویس دوران کنکور استفاده شون می کردم، به صورت کاملا جاسازی شده و خیلی شیک و تمیز، سر رسید رو پیداش کردم. جالب اینه که دیگه یادم نمی آد اون موقع چی چی رو می خواستم از توش بخونم!

تازه تازه! :)))))) کلییییییی هم عیدی پیدا کردم از لاش و بهم ثابت شد چه قدر هنوز ارزش پول رو نمی دونم و تو باغ نیستم و همین جور به امان خدا یه همچین مبلغی رو ول دادم لای چرک نویس هایی که شاید اگه خودم نبودم تا الآن به راحتی  شوت شده بودن توی سطل آشغال.

پول چرک کف دسته. مثل من با پول هاتون برخورد کنین. :{

غلط گیر

ایزوفاگوس-مامان؟!

مامان-چیه؟

-می خوام مدادم رو رنگ کنم...!

-یعنی چی؟

-ببین؛ با این غلط گیر.

-با غلط گیر مدادت رو رنگ کنی؟ مگه می شه؟!

-دورش رو. همینی که سیاهه. دوستش ندارم خیلی ساده ست.

-حیف غلط گیرت نیست؟ خراب می شه.

-نه چرا خراب شه؟

-تموم می شه.

-بذار رنگش کنم دیگه... تموم نمی شه.

-آخه برا چی الکی حرومش کنی؟ گفتم که تموم می شه. نگهش دار برای درسات...

-تو رو خدا. بذار دیگه...

-کاریت ندارم. برو هر کاری که دوست داری بکن. ولی من دیگه پول نمی دم برات غلط گیر بخرم وقتی تموم شد.


# می دونی کیلگ؟ ایزوفاگوس دو ساعت پیش مدادش رو سفید کرد با همون غلط گیر. در واقع تهش هم حرفا و تهدیدای مامانش رو نشنید. شایدم بی خیالی طی کرد ... نمی دونم. من  زمانی اینو فهمیدم که داشتم می رفتم تا بهش بگم: "حاضرم تمام عیدی های امسالم رو بدم برات غلط گیر بخرم تا کاری که دوست داری رو انجام بدی."


منی که حدودا پنج سال تمام عیدی هام رو خرج نکردم، در اون برهه ی زمانی بدون اینکه فکر کنم امسال قراره چه قدر عیدی گیرم بیاد، حاضر بودم تمامش رو بدم به ایزوفاگوس تا غلط گیر بخره. برای زنده نگه داشتن خلاقیت و نوآوری ای که روز به روز بیشتر داره تو دور و اطرافم می میره. برای این که نذارم حس کنجکاوی یه بشر به این سادگی کور بشه. برای اینکه حس می کردم آدم بزرگا هر روز بیشتر از پیش دارن گند می زنن تو روحیه ی بچه ها با این بزرگ بازی هاشون. برای آرمان هایی که نزدیک به هفت سال از طریق مدرسه ی سمپاد نامی چپونده شد تو کله ی من و الآن همه ش ول شده و هراز گاهی یه جرقه ی این چنینی از خودش میزنه...


+بعد از هش تگ نوشت:

موقع نوشتن هش تگ ها به سرم زد: یه غلط گیر گنده واسه کل سیاهی های دنیا. شرطش رو کل عیدی های کسب شده و در شرف کسب من. قبوله؟