Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

پهنای اروندت

   در حالی که دارم با آخرین تیکّه ی باقلوا غزل خداحافظی رو می خونم (جدّی دارم می نویسم خیلی اتّفاق تلخیه واسم. ) آهنگ رو تا ته زیاد کردم و دارم به تناقضات شخصیتیم فکر می کنم که چرا علی رغم اینکه واقعا و عمیقا هیچ دل خوشی از کشورم (حتّی می دونی این ضمیر مالکیت اوّل شخص رو به زور ته واژه ی کشور اضافه کردم.) ندارم و فقط دلم می خواد به لجن فرو بره و حتّی به خودم می بینم که تو نابودی سریع ترش کمک کنم به دشمن ها، بازم همیشه اشک با شنیدن آهنگ های حماسی تو چشمام حلقه می زنه از شوق و شور. من چه مرگمه واقعا؟ ایران ما با هم چند چندیم جدّی؟ دوستیم؟ دشمنیم؟ چه کوفتی هستیم؟ جدّی می گم. هوووف. نمی دونم. به تناقض کشیده شدم. سال هاست...


یعنی می دونی بگم خنده تون می گیره از این حجم از بی ربطی... چون خودم خنده م می گیره. من  دیوونه ی آهنگ های دم انقلابم. دیوونه ی اون نوع از ادبیاتم. و هیچ ربطی به هم نداریم چون خانواده م کوچیک ترین تلاشی نکردن که در این مسیر شخصیتم رو بپرورن.به خودم اومدم دیدم خوشم می آد و باهاش حال می کنم و فقط چراهه ست که اذیتم می کنه الآن. چون قدر سر سوزن خودم رو در تعهّد نسبت به این کشور نمی بینم. تو دهه ی فجر هم هیشکی تو دبیرستان نمی فهمید من چه مرگم می شه که اختیارم دست خودم نیست که  تو راهرو ها با بچّه ها حرف بزنم و کلا صرفا هر جا می رفتم این آهنگ رو زمزمه می کردم بقیه رو هم زور می کردم باهام تکرار کنن.

   پلی لیست گوشیم هم پره ازینا. هرچند که اصلا آهنگ گوش بکن نیستم و الآن هیچ ایده ای ندارم سیم هندزفری کجاست ولی خب هستن دیگه. هرکی ببینه پیش خودش فکر می کنه ازین سپاهی های حزب اللّه ی هستم. که نه نیستم. یه آدمم. که تقریبا از کشور متنفره و حتّی شاید کمترین اعتقادی به آرمان هایی که توی اینجور ترانه ها بازگو می شن نداره... ولی با این تیپ آهنگ ها حال می کنه و خودشم هیچ ایده ای نداره چرا. شاید صرفا معجزه ی ریتمه و تمام. علاقه به ریتم موسیقی و نه چیز بیشتری. انصافا جناحی ش نکنین این جور آهنگا رو. بذارین برای مردم بمونه. :)))


حسّی که موقع شنیدنشون می گیرم اینه که یه مرتع سبز با چمن های تازه ی نم دار می آن جلوی چشمام. و ته نداره. علف زاره ته نداره. تا بی نهایت سبز چمنیه. دست هامو باز می کنم و تا تهش می دوم. عین یه اسب. و دمم پشت سرم تکون می خوره. تو نسیم ملایم که صدای خش خش علف ها رو ایجاد می کنه.


کلا هر وقت هر چی آهنگ اینجوری به پستتون خورد، خرج کارش یه کپی پیست رو وبلاگمه. بفرستینش واسم. سر حال می شم. خیلی بیشتر از اینکه فکرش رو کنین.

والیبالم که می گن اوّلین مدال لیگ جهانی مونه اینگار.

و  بعد اینکه این پست رو ارسال کردم، باید پاشم برم این جعبه ی لعنتی دستمال کاغذی رو از تو اتاقم بندازم بیرون دیگه چشمم بهش نیفته.


دانلود آهنگ سرزمین من _ با تشکّر از خواننده ش حامد طاها که نمی شناسمش ولی دمت گرم _  رمز فایل : kilgharrah


از عشق گویم از وطن

خاکم و سرزمین من

همیشه جاودانه شو

خاک اهورایی من



قدم قدم غیرت و شور

غزل غزل آیه و نور

از ابتدا تا انتها

مردمی از جنس غرور



پهنای اروندت سلام!
البرز و الوندت سلام!
بر آسمان فکّه و
کوه دماوندت سلام!


پهنای اروندت سلام!
البرز و الوندت سلام!
بر آسمان فکّه و
کوه دماوندت سلام!


وجب وجب خاک وطن
به قیمت خون منه
به عشق سرزمینمه
که دل تو سینه می زنه


با هم برای این وطن
صد شور بر پا می کنیم
عزّت برای خویش را
با هم مهیّا می کنیم


پهنای اروندت سلام!
البرز و الوندت سلام!
بر آسمان فکّه و
کوه دماوندت سلام!


پهنای اروندت سلام!
البرز و الوندت سلام!
بر آسمان فکّه و
کوه دماوندت سلام...!

هی ژیگیلی ژیگیلی ژیگیلی ژیگیلی

   خدایا.... چه خبره؟ آخر الزّمان شده؟ به من بگو خداوندگار طاقتش رو دارم. مامانم داره امیر تتلو گوش می ده. 


پ.ن: و به خاطر صدای منحوس تتلو هم که شده من  جیگیلی وارانه اخمامو باز کردم الآن. چون خیلی سرزده اومدن دم در خونه مون یه بسته باقلوا تقدیم کردن رفتن. باقلوا. باقلوا. باقلوا. از تک تک  سلول های بدنم شادی داره تراوش می شه الآن. من... خیلی... بیش از حدّی که بتونم توصیفش کنم... باقلوا... دوست دارم. و الآن... تک تک... سلول های ترشّح کننده ی بزاقی م... پایکوبی و جشن راه انداختن دور هم....ای کاش می شد... با نیاز های حیوان گونه... اینقدر خودمون رو خفه کنیم... که بترکیم. عقل و شعوره اضافه س. به جدّم که اضافه س. کیلگ در سرزمین باقلوایی.