Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

تا حالا پشت  "دستگاه مشترک مورد نظر خاموش می باشدِ" یه مُرده موندین؟

چون من موندم. 

داره اسماشونو می خونه

به خودم می گم نه گوش کن بازم، شاید اسمش این تو نباشه

و اینو با این فرض به خودم می گم

که دایی ش یه ساعت پیش گفت...


می رسه به اسمش

زوزه می کشم

بابابزرگ می گه 

آدم باید بنیه داشته باشه،

خب خدا رحمتش کنه


راستی بهم بگو...

مُردن...

درد داشت؟

چی کشیدی؟

وقتی داشتی می مردی چی کشیدی؟

اون ماسکا 

اون جلیقه ها افتادن پایین از رو سقف؟

دستاتو گرفتی به دسته ی صندلی وقتی با سرعت به اون همه برف نزدیک تر می شدی؟

راستی پنجره ی کناریت باز بود یا بسته بود؟


بهار کوچولوتون چی داره می کشه الآن؟

من چه شکلی تو چشای مادرت نگاه کنم؟


وای لعنتیا چرا به من تکست می دین که این خودشه یا نه

کجا بودین قبلنا؟

چرا اینقدری ولش کردین ک یه شماره ازش نداشته باشین الآن

اون سالی که کنکور قبول نشد هیشکدومتون به فکرش بودین 


ولم کنید بمیرم به حال خودم

هر کیر خری که هس

مرده

تموم شده رفته طرف



بابابزرگم می گه

"امیدم، گریه نکن،

قوی باش، 

همش بدبختیه واسه ملت ایران."


الهییی بمیرم

الهیییی بمیرم

دارم آتش می گیرم

دارم می میرم

الآن دارم با یکی دیگه از بچه ها صحبت می کنم

می گه کیلگ گفتن مرگ همه شون تایید نشده هنوز

لعنتییییی

هواپیما افتاده وسط کوه

می فهمی؟


الهی بمیرم

نمی تونم

به خدا نمی تونم

خودت بذار جا

 یه دیقه  اخر عمر یه نفر

که داره با هواپیما سقوط می کنه

خودتو بذار جاش فقط

اون یه لحظه ی سقوط

و بی پناهی

اون یه لحظه ی آخر عمرت

با اون سرعت

وسط کوه دنا

نمی تونم نفس بکشم

نمی تونم  

نفس

بکشم


نمی کشم یه خداااا نمی کشم

هواپیمای یاسوجو دیدی؟

اسم یکی از دوستای نزدیک دبیرستانم، تو لیسته پروازه

خیلی اتفاقی دانشگاشم تو یاسوج بود

دیگه نمی تونم

دیگه بیشتر از این نمی تونم


و بله. مامانم زنگ زد خونه شون

تو هواپیما بودن

دوستم مرد

دوست من مرد 

می شنوین هوارایی که من دارم می کشم رو می شنوین لعنتیا


به وقت عاشقی گوش پاک کن ها

پمبه!

آه... پمبَک من!

همه هزینه ها واسه تو می شه اصن...


میان این همه...

تو را انتخاب کردم


# گوش پاک کنم نشدیم.


#  مسئول تبلیغات شرکت پنبه ریز کیه؟ کسی نمی دونه تا که من برم دستشو به گرمی فشار بدم بگم آخ به قربان آن خلّاقیت؟


.:.  اینقدر آدم بی احساس دیدم که دلم می خواد الآن اینو فرو کنم تو حلقوم همه شون، بگم بفرما یه جعبه گوش پاک کن از تو بهتر ابراز احساسات می کنه بدبخت. 

نمونه ش؟ یه اژدهایی بود هزار سال پیش وبلاگ می نوشت انتهای دمش رو به داخل فر می خورد یکم... همون.


از فردا هم می خوام برم جلوی مجلس رو مقوا بنویسم نه به جمله های محبّت آمیز بر روی جعبه ی گوش پاک کن!

لامصّب ها سطح توقع رو تصاعدی می کشن بالا! فرض کن یه نفر مارک گوش پاک کن مصرفی ش این باشه! دقیقا چه طور و با کدامین جمله می خوای بهش بفهمونی من حداقل بیشتر از جعبه ی گوش پاک هات دوستت دارم؟ :)))))

یه جمله نوشته، مختصر مفید بی رقیب.



کودک کار

دیشب قبل خواب داشتم یه داستان کوتاه یا متن نوشته ای در مورد کودک کار می خوندم،

علاوه بر اینکه آخرش دلم شیکست و چشمام خیس شد از حجم بدبختی شون،

تا صبح مغزم مورد عنایت قرار داد منو و 

تو خیابون های تهران یا هر شهر دیگه ای که بود 

داشتم با دوستای جدیدم فروشندگی می کردم.

زندگی ای بود برای خودش

متفاوت از این یکی

و سخت...

و کی می دونه من الآن خواب نیستم؟

شاید این خوابه!

شاید من واقعا تو یه دنیای دیگه یه کودک کارم؟

آهان ببخشید. یه جوان کار؟

خب وظیفه ی جوان هم که کار کردنه. پس نو پرابلم؟


حال الآنم؟

یکم قاطی پاتیه.

باز دارم فکر می کنم اگه اون دکمه قرمزه زیر دستت بود، همون نابود گر زمین...

تو چند ثانیه فشارش می دادی؟

و به خودم جواب می دم، اگه هیشکی هیچی حس نکنه، و واسه هیچ کس درد نداشته باشه،

قطعا اوّلین لحظه ای که ببینمش.

بربری

این ساعت از شب، واسه من بوی بربری می ده. 

یکی خریده آورده، تو بوش رو از اینور خونه می کشی داخل ریه هات.

و می رم نگاه می کنم، اثری ازش نیست. 


پنج نفر  خوابن ولی انگار مرده ن. 

دوست دارم برم بالا سر تک تک شون، بیدارشون کنم و بگم هی بیدار شو بربری بخوریم! 

بیدار شه و از بربری ای که تو دستمه یه گاز بزنه و این بوی بربری بره تو وجودش.


و نمی تونم تصوّر کنم. دنیای مُرده ها رو با بربری.

بوش می آد ولی...


Chicken Havana

بدین وسیله تقدیم می دارم تحفه ی حقیرانه ی خویش را؛

اسمش چیکن هاواناس.

عشق روز های اخیر من.


# با این معروف شد:



# و این دوئت ش ه با یه دختره:



یه حوصله داشتین، اینجا لینک دانلود ورژن ام پی تری آهنگ هاوانا با صدای خواننده ی اصلیش (کامیلا سابلو یا هرچی که من نمی شناسم) هست. محض مقایسه.

و وقتی نگاش می کنین محو جدیت اون پسره بشین. کار جدّی تر از این تو دنیا وجود نداره. این جوری باس باشید تو همه ی کاراتون.


# و این آل آف می آل آف یو رو قطعا شنیدین دیگه؟ این یکی هم به اصطلاح کاور اونه - واس اینکه اون دوتای بالایی یه آهنگ خیلی مشهور نیستن و به گوشتون شاید ننشسته باشن. ولی این یکی مشهور تره می تونید اوج هنری که تو این کار هست رو درک کنید باهاش:




تازه می خواستم بشینم مصاحبه ی خواننده ی هاوانا رو در مورد این جوجه براتون ترجمه کنم بذارم. دو نقطه دو نقطه تولید محتوای پایه ای. یه جوجه ی پلاستیکی اون قدری مشهوره که درباره ی طرز خوندنش با خواننده ی اصلی آهنگ مصاحبه کردن! ولی خوب. حسّش نیست الآن.


یکم. کاش جدید باشه واسه تون که بیشتر حال کنید. خیلی طولش دادم تا حوصله م کشید بالاخره باز بیام پای کامپیوتر.

دیّم. خروس پلاستیکی هم نشدیم.

سیّم. کاش صاحاباشون پستاشونو  پاک نکنن هیچ وقت که همیشه بمونه این رو.  اگه یه روزی در آینده ی دور یکی اومد این پست رو دید و ویدئو هاش کراش طوری شده بودن یا هرچی، یه کامنت بذارین زیرش تا  اگه زنده بودم،  در آینده ی دوووور خودم ویدیوش رو روی سرور خودمون آپلود کنم و دائمی شه.

چارم. بمیره. بمیره. حوصله شو ندارم. لینکشو می ذارم چه اعصابی خورد می کنه این اینستاگرام!  به ما این قرو فرا نیومده. برید از تو چیز کوفتی خودش ببینین.

پنجم. یس هورا. درست شد تا حدّ قابل قبولی. تو همین وبلاگ خودم ببینید. یاه یاه.

بخوان ای خسرو آواز ایران

گفت: - می گن شجریان حالش خوب نیس.

گفتم: - عه؟


حدود هشت دقیقه بعد که به خودم اومدم، گفتم: - در چه حد خوب نیست؟

ایزوفاگوس کنارم بود و از خنده پاچید، که یعنی تو کل این هشت دقیقه داشتی همون یه جمله رو تو مغزت پردازش می کردی؟

والا خیلی هشت دقیقه ی زرتی ای بود.


از همون راهنمایی شم قرار بود من خواننده ی مورد علاقه م شجریان باشه، یعنی شجریان گوش کن شدم، چون فقط همون رو می شناختم و سلاح دیگه ای نداشتم وقتی بچّه ها با یه حالت تدافعی فلان نگام می کردن که: "اصلا بچّه می دونی لیدی گاگا کیه؟" 

خوب اون زمان هم اینترنت چنان سرعتی نداشت و اگه هم داشت پدر مادر من سر باز می زدن از اینکه فراهم کنند. من تا سوم راهنمایی به وضوح خراشیدن هفتگی اون تیکّه ی خاکستری کارت های اینترنت دایال آپ رو با ناخن نداشته م خاطرم هست. التماس هامو به پدر مادرم یادمه حتّی که جون هر کی دوس دارین، بریم یکی ازون کارت ها بخریم.

 سایت های ام پی تری هم به این وسعت نبود. محدودیت حافظه بیداد می کرد.  نمی دونم بچّه ها اون همه اسم های غریب رو از کجا می شناختن ولی همیشه با من از موضع قدرت برخورد می کردن سر همین قضیه انگار که خیلی اوتم. اونم بیشتر به خاطر این بود که از فامیلی چیزی تامین می کردن آهنگاشونو، ولی باز ما همه ی فامیلمون فقط شجریان رو می شناختن جوون نداشتیم چون. :)))


با همون شجریان رفتم جلو دیگه. چون در دسترس ترین و شناخته شده ترین بود، خیلی سلیقه ای نبود برام. ولی کم کم عادت کردم بهش! اون قدر که الآن دیگه جزو سینه چاکاشم. 

اون همه هم مسخره م می کردن که این چه سلیقه ایه و ادامو در می آوردن، یا طوری باهام برخورد می کردن انگاری عقب افتاده ام و منگلیسم دارم!

باورتون می شه؟ من حتّی زمانی این بهم گفته شده : "که تو برو شجریانتو گوش کن!"

بر وزن : "برو ژاژتو بخا."


به ریش مرلین اگه شجر بمیره و  غیر از خودم، ازین بچه های احمق راهنمایی دبیرستان که این همه منو مسخره کردن اون زمان، یه نفر بخواد پیرهن جر بده براش و ادا در بیاره الآن به بهانه ی فرهیختگی، قبل از اینکه شجریان رو خاک کنن، تک تک شون رو هانت کردم و یه شات گان تو مغز تک تک شون چلوندم و به دندونشون کشیدم بی شوخی تا به درک واصل شن. 

خب الآن فلاش بک زدیم به سال یک دانشگاه، اون موقع هم حتّی یکی از دوستام منو به خاطر پلی لیستم مسخره کرد که دیگه بعد اون هیچ وقت تو دانشگاه هندزفری ننداختم تو گوشم. 

قدیم تر ها، تو یه فروم هم عضو بودم از شعر هایی که خونده گاها پست می کردم و نظر می دادم، که بچه های اون فروم هم مسخره م می کردن. 

خط و نشان! یک نفر از اینایی که نام بردم حق نداره ادای فرهیخته ها رو دربیاره وقتی شجریان مرد. یک نفر!

و البتّه از اون ور هم موافق نیستم با اینایی که شجریان رو بت کردند تو زمینه ی آواز. خوشم نمی آد یک رشته رو منحصر به یک فرد خاص ببینم. ولی کارش ستودنیه انصافا. راهی که رفته... عرضه ی هرکسی نیس.


در ضمن شجریان نه حق داره تو اسفند بمیره چون نمی خوام اسفند ریدمان شه هیچ وخ،

نه حق داره تو سال نود و هفت بمیره چون توش هفت داره،

اگه بخواد نهایت فرصتی که داره،  می تونه تو این پنج روز بمیره که منم خودکشی مو تو همین اواخر بهمن برنامه بریزم کم کم. به هر حال بهمن همین جوری ش با مردن مینام دیگه اساسی به گند کشیده شده. آب و سر و یه وجب و صد وجب و این حرفا.  


چه گنده اون روزی که می آد و مفهوم پیاما باید بشه این مضمون که ما قدر شجریان رو ندونستیم و بعدش فحش و فحش کاری به مسئولین و غیر مسئولین و سر های پیاز و ته های پیاز و هر چی. 

ورن تایم

با بابام تو ماشین بودیم سر چهار راه،

یکی ازین بادکنک قلبی فروش های ولنتاینی اومد جلو،

گفت دونه ای ده تومن دوازده تومن...

اشاره کردم که آقا برو بیخ به ما نیومده،


بابام گفت: - وَرِن تایمه کیلگ؟

گفتم : - اگزکتلی ددی خود خودشه.


شیشه پایین بود، دیدیم طرف رفت سمت پراید بغلی که دو تا دختر بودن توش گفت:  شما چهار تا ببر ده تومن. 


بابام گفت: این چه مرگشه؟ چرا به ما گفت دونه ای دوازده تومن رفته به اونا می گه چهار تا ده تومن؟ یارو فکر کرده ما کسخلی چیزی هستیم؟

یکم فکر کردم، گفتم: خب ماشینمونم که پرایده، پس انتخابی نمی مونه جز اینکه بگم به هرکس براساس درجه ی عشق تو چشاش قیمت می ده لابد. 


هم زمان اون دو تا دختر بغلی سر بحث با اون فروشنده ریسه رفتن از خنده، کم کم بادکنک فروش هم رفت سمت ماشینای دیگه.


یهو بابام برگشت با قیافه ی خیلی جدّی گفت:" فرض کن من یکی ازینا واس مامانت بخرم!" 

و ادای گرفتن یه قلب گنده ی پف شده رو جلو صورتش در آورد...


من، خودش و دو تا دختر ماشین بغلی، این بار با هم ترکیدیم از خنده.



دو ساعت بعد برگشتیم سر همون چهار راه. طرف هنوز بادکنک هاش فروش نرفته بود...


پ.ن. باز این خوبه. مادرم اولین باریه که شنفته. کلا بیگانه س با همچین چیزی. ولی تلاش برای درکش واقعا ستودنیه. داره سعی می کنه باهاش کنار بیاد فعلا.

دستی لامپ ها را

خیلی باحاله.

مثل این می مونه که یه برق کار اومده،

 خورشید رو مثل یه لامپ گرفته تو دستش،

می خواد امتحان کنه لامپا ریخته یا نریخته،

هی شلش می کنه هی سفتش می کنه.

هی روشن، هی خاموش.

هی شب می شه، روز می شه.


احتمالا اون ابری که خورشید رفته پشتش، مثل رنده سوراخه که من این پایین دارم همچین ترکیب بی نظیری رو تجربه می کنم.

و سرعتش عالیییه. تو شش ثانیه چهار بار تغییر وضعیت می ده نوردهی محیط اطرافم. جووون.

ضرب المثل ها - اپیزود وان

- در دیزی بازه، حیای گربه کجا رفته؟

- تعارف آمد نیامد داره به هر حال!


# دیدین یه سری ضرب المثل ها یا شعر ها هستن شدیدا با هم تناقض دارن؟ جداگانه که به هرکدوم  فکر می کنی، کاملا پند آموزن و درس می گیری ازش. ولی به عنوان یه مجموعه ضرب المثل که در کنار هم باشن به تناقض کشیده می شی و خودتم نمی فهمی کدوم درسته؟ چون مثلا واست مثل کف دست یه اصل بدیهی ه که هر دو تاش درستن و از طرفی کنار هم که می بینی شون باز واست بدیهیه که تناقض مفهومی دارن و ریاضوی هم که نگاه کنیم همچین حالتی نمی شه وجود داشته باشه.

این الآن یه نمونه ش. 


زیاد ازینا پیدا کردم. می ذارم کم کم حالا. دوست دارم جمع بشن یه جا.