Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

جوون ترینه

مادربزرگ بهم می گه: کیلگ مرغه دیگه همچین زبر و زرنگ نیست مثل قدیما.


ببین اکی که پیری یه امر اجتناب ناپذیره،

حالا من تا زمانی که بکشم و باشم سعی می کنم کیمیای زندگی رو کشف کنم و در این راستا قدم وردارم، 

ولی شما هیچ وقت هیچ وقت به کسی که با یک جوجه رابطه ی عاطفی برقرار کرده و ذهنش هر لحظه بین مرگ و زندگی مدام نوسان داره و یه روز درمیون خواب ریز ریز شدن عزیزانش رو به فجیع ترین حالت ممکن می بینه، همچین حرفی رو نزنید. 

یک کلمه. فقط نابودش می کنید طرفو با این حرف.

# ژ

 

نظرات 2 + ارسال نظر
شایان سه‌شنبه 16 آبان 1396 ساعت 22:16

کیلگ من عزیزانم زو جوون مرگ کردن. لب جوب سرشونو بریدن به نیش کشیدنشون...چی میگی لاااامصصصصب (دستش را روی دیوار گذاشته کله اش را روی دستش میکوبد)
#قیصر_طور

الهی بمیرم... :(
بغض جدّی.

آرام سه‌شنبه 16 آبان 1396 ساعت 23:23 http://peace-road.blog.ir

با این حساب من اصن عزیزی نداشتم و ندارم

البتّه پرواضحه که منظورم این نبود عزیز ها فقط در کالبد مرغ ظهور می کنند ها! :)))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد