هه! راستی جوی پیدا شد.
خیلی ساده.
امروز بعد امتحان کلاس داشتیم. و من طبق معمول به عنوان نفر آخری که همیشه وقت کم میاره برگه امتحانم رو تحویل دادم. آخرین امتحان شیمی دوران دبیرستانم و دوران دانش آموزیم.
بعدش کلاس رفع اشکال داشتیم.
توی همون کلاسی که جوی توش گم شده بود.
و وقتی رفتم همه ی نیمکت ها پر بود به علت فس فس کاری و آخرین نفر بودن من.
فقط یه نیمکت در اول اول کلاس خالی بود. تو حلق استاد کبیر.
رفتم به سمتش و وقتی بهش رسیدم دیدم جوی روی میز منتظر من وایساده تا بیام و برش دارم و بریم بازم با هم کنکور بخونیم.
و من از این حرص می خورم که کلیییی کلاس مزبور رو گشتم و جوی پیدا نشده بود. و حالا خیلی راحت اینجا انتظارم رو می کشید. دقیقا روی تنها جایی که برام باقی مونده بود.
+جالب میشه چند روز دیگه بیام بگم:
هه! راستی عموم هم زنده شد.
این یه پست سوگ هست.
در وصف پاک کن من!
پاک کن عزیز تر از جانم که امروز سر امتحان زمین گم شد.
یادمه افتاد زمین و برداشتمش. حتی یادمه که با پاهام شوتش کردم تا بیاد جلو تر! ولی آخر امتحان هر چقدر دنبالش گشتم نبود که نبود. نمی دونم چه بلایی سرش اومد. زیر میز ها رو گشتم. تو جا میز ها رو حتی. کیف بغل دستیم رو حتی. نبود که نبود. وایسادم تا کلاس خالی شه و یه بار دیگه گشتم! حتی بچه ها بهم گفتن چه خسیس. خب برو یکی دیگه بخر این همه وقتت رو دنبال اون پاک کن می گردی؟
ولی اونا که نمی فهمن!!
من پاک کنم رو اهلی کرده بودم.
اونم من رو.
اون اختصاص داشت به من و شاید المپیاد کامپیوتری ها...
روش نوشته بود : "The joy of shift + delete"
کمتر کسی می تونه بفهمه که یه همچین پاک کنی چقدر می تونه واسه یکی مثل من ارزش مند باشه!
اصلا انگار ذاتش کامپیوتری بود.
و از روش هر کسی می تونست علاقه ی من به کامپیوتر پی ببره!
یکی از بچه ها یه زمانی بهم گفت: "پس المپیاد کامپیوتری ها پاک کن شونم خاصه مثه خودشون!!"
آررررررررررررره خب! :(((( خاص بود!!! :((((
به علاوه...
روش یه برگ سبز کشیده بودم.
زیر جلدش... یه برگ که با رنگ های سبز مختلف از تیره به روشن رنگ آمیزی شده بود.
هر وقت مسئله ای حل نمی شد برگ روی پاک کنم رو نگاه می کردم! چی کار کنم حالا؟!
من پاک کنم رو خییییلی دوست داشتم. زیــــــــــــاد.
عزیزم،jOy ،میشه پیدا شی؟
من واقعا بدون تو نمی تونم درس بخونم!!!