Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

وای من نمی خوام جام جهانی تموم شه. :(((

رنگ توپ های جام جهانی

می دونستید رنگ توپ جام جهانی که اسمش  تل استار باشه، تو مرحله های مختلف عوض می شه؟

من خودم دقت نکرده بودم به جام های قبلی، شاید اون زمان هم این طور بوده و ما نمی دونستیم.


ولی این توپ الآن تو مرحله ی گروهی نقش و نگار روش سیاه بود،

الآن تو یک هشتم قرمز شده.


و من حدس می زنم فینالش آبی باشه.

واسه یک چهارم و نیمه نهایی هم ایده ای ندارم. سبزی نارنجی ای چیزی مثلا؟!

۱/۸ - جام جهانی ۲۰۱۸ - ژاپن بلژیک

ژاپن تو دقیقه ی نود و سه گل خلاصی رو خورد.

وقتی که بلژیک به اصطلاح کام بک کرد و دو تا گل جبران شد و تو دقیقه های اضافه یکی هم پیش افتاد.

وقتی که داور واسه بازی چهار دقیقه وقت اضافه گرفته بود و سه دقیقه ش گذشته بود.

ایزوفاگوس گفت :آخی. 


بهش گفتم :

"نگو آخی،

می دونی این تیم تیم کیه؟

تیم کاپتان سوباساس!

می دونی اگه سوباسا اوزارا اینجا بود الآن چی می گفت؟"

 

با خودم ادامه دادم:

" اگه سوبا اینجا بود و تیم ملی ژاپن تو دقیقه ی نود و سه یه گل می خورد،

بر می گشت به هم تیمیاش می گفت:

هی بچه ها! بجنبید ما هنوز یه دقیقه وقت داریم،،،، ما هنوز نباختیم. توپ دوست مااااست...!

و هم زمان با اکو شدن صدای سوبا،

عمو جان از توی تماشاچی ها داد می زد : سوبا تو می تونیییییی،

ازون ور چشمای تارو خرگوشی می شد،

قلب میزوگی هزار بار می گرفت و باز به زور لشش رو روی زمین می کشید،

و واکی با کلاهش ور می رفت،

و چتری مو های واکاشی زوما مثل تیغ می درخشید،

و ماتسویاما هی آخ و اوخ می کرد از جای زخم هاش ولی خم به ابرو نمی آورد،

و تاچی بانا ها مثل سنجاب می پریدن رو سر و کله ی هم،

و کاکرو یوگا، چشماش گرگی می شد و به روی خودش نمی آورد،

و ایشی زاکی هم از تو محوطه ی دفاع واسه سوبا که تو محوطه ی جریمه ی حریف وایساده، داد می زد : سوبااااسااااااا و جانفشانانه خودشو می نداخت جلوی توپ."


و همون یه دقیقه اینقدر کش می کشید که دو تا گل بزنن و برنده بشن تهش.

که البته اون کارتون فرق داره با دنیای هاپر رئال ما، و امروز تیم سوبا اینا باختن. 3 - 2 باختن. چقدم تلخ باختن. این تیم فقط یه سوباسا کم داشت.


اولش که بلژیک دو تا خورد داشتم فکر می کردم اگه بلژبک ببازه بیام پست بذارم : خب دیگه من واقعا نمی دونم کدوم تیم قهرمان جام می شه.


.:. دیروزم هر بار که می شنیدم اشمایکل، 

یاد اشنایدر سوباسا اینا می افتادم...

با وجودی که پست هاشون زمین تا آسمون فرق داشت ...

چقدر من اشنایدر رو می پرستیدم به عنوان یه حریف.

عاشق تقابل سوباسا با اشنایدر آلمان ها بودم.

اگه بازی بود تا آخر دنیا می شستم مسابقه ی ژاپن آلمان رو نگاه می کردم.

از پی یر هم حالم به هم می خورد، که باعث شده همین الآن هم از تک تک تار و پود فوتبال فرانسه متنفر باشم.

هیشکی اینو نفهمید... من هیچ وقت دلیلی واسه متنفر بودن از تیم ملی فرانسه نداشتم به جز پی یر.

از همون زیدان هم به خاطر پی یر متنفر بودم.

حالا می دونم دیگه همین فرانسه ی عزیز دلم، امسال قهرمان می شه که کهیییر هام قشنگ تبدیل به پاپول و ماکول و وزیکول و پوسچول بشن و کیف کنم!

یعنی الآن که دیشب اسپانیا حذف شد، وضع ذهنی م اینه که تو رو خدا هر کی دوس دارین قهرمان بشه فقط فرانسه نشه. یکی فرانسه رو بگیره.



.:. و دیدی چی شد؟ اینقدر هیجان زده ام واسه بلژیک و برزیل. 


6

ای کاش سریع تر بتونم خودمو بندازم تو چرخ گوشت ریز ریز شم،

چوونکه اینیستا رسما از تیم ملی هم رفت.


ای دنیا.

جدی چرا نمی شه هیچ واکنشی بیشتر از این نشون داد؟

قلبم چروکیده شده. باید یه واکنشی بالا تر از این  باشه. بالاتر از نوشتن. که نیست.

اصلا دیگه نوشتن خیلی چرت شده.

همه دارن می رن...

همه دارن می میرن...

اینم یه نوع مرگه. تو که تو روز مرگت نمی میری. به عنوان یه قهرمان مردمی، دقیقا تو روزی می میری که  مجبور بشی بگی خداحافظ. تو روزی می میری که دیگه جلو دوربینا نری. 


به این فکر می کنم که تو اسپانیا، اینیستا شیش بود، ژاوی هشت بود.

تو بارسا بر عکس می شد، ژاوی شیش بود، اینیستا هشت بود.

وقتی ژاوی رفت من سعی کردم تو ذهنم جاشو با شماره پیرهن این یکی پر کنم. چون شماره هاشون هی با هم شیفت می شد.

ولی الآن دو تا جای خالی ه! که اگه بخواد پر شه باید با اون بازیکن حاذقی پر شه که دیروز پنالتی خراب کرد!!

من واقعا چشمشو ندارم این شماره ها رو به تن کس دیگه ای ببینم. ای کاش دیگه تیم اسپانیا منحل شه. بارسا هم تموم شه. همه چی تموم شه... 



قوّتو

جدی می گم،

این حرکات مستانه ی عادل فردوسی پور ما رو می کشه تهش.

اینقدر خندیدیم که تقریبا برای الآن و این لحظه شست برد واقعا.

اگه بخوام براش لقب بذارم بهش می گم بامبی_مست.

به اندازه ی یه بچه آهو کودکه ( کودک یعنی کودک در حد لالیگا اسپانیا ... به طرز شیکی کودکه)

که عاشق این حالت بامبی وارشم،

چموشانه،

و بعضا حرکاتی می زنه و طوری هیچی به کفشش نیست رو آنتن که گویی مست کرده.


خیلی عشقه به خدا. دمش گرم.

یعنی اون بسته ی قوّتو رو جوری مثل ساقی ها می گیره دستش، ما با همون حرکت نیم ساعت رو خنده بودیم اینور.


یاد دوران خیلی خیلی دور می ندازه منو. اون زمان که به ترک لای دیوار هم می خندیدیم. 

نمی دونم چی شد... من عوض شدم... بچه ها عوض شدن... دیگه اون حالت مُرده و از هر هزار آدم فقط یه نفر که فردوسی پور باشه می تونه فرای هر اتفاقی، این شکلی اینقدر شیک اون حالت نوجوانی ش رو حفظ کنه که واقعا ستودنیه.

شاید منم اگه دور و بری های الآنم یکم آدمای شاد تری بودن و این قدر عصا های مختلف قورت نداده بودن، هم چنان می تونستم مثل یه بامبی جست و خیز کنم و مست باشم و بخندم و مثل اون زمان کف سالن طبقه یک مدرسه  جلو در کلاس سومی ها از خنده ولو شم و ناظم بیاد با کاردک از جلو سایت جمعم کنه. چه دلقک های بی غمی بودیم یادش به خیر.

یادمه یه روز تمام از دوم راهنمایی رو فقط به این خندیدیم که یکی از بچه ها رفت بیرون و موقع برگشت پاش گیر کرد تو کوله ی بغل دستی من و ولو شد کف کلاس. تمام اون روز ما بر می گشتیم سال اولی یا سومی پیدا می کردیم بهش می گفتیم هی تو! یه خبر مهم! می دونی فلانی پاهاش گیر کرده تو کیف؟ و بعد مثل روانی ها می خندیدیم به این حقیقت. یا حتی خود طرف، اخر اون روز اینجور شده بود که واااای من پاهام گیر کرده تو کیف! چه جالب. ها ها ها چون من پاهام گیر کرده تو کیف. 

روز بعدش رو تماما به این خندیدیم که یکی اومد جریان رو واسه غایب کلاس تعریف کنه، به جایی که بگه "کیلگ پاش گیر کرد تو کیف" برگشت گفت "کیف پاهاش گیر کرد تو کیلگ."

ما به همین یه جمله یه روز تمام خندیدیم. هی تو گوش هم تکرارش می کردیم و شیهه می کشیدیم از خنده. و دفعه ی بعدی که یکی تو گوشمون می گفت نه تنها تکراری نمی شد بلکه خنده دار تر می شد و دیگه تعادل هامون رو از دست می دادیم و کف سالن دراز می کشیدیم.

بعد ببین خنده که می گم... خنده ی معمولی نه ها! خنده ی با کلاس نه ها!

دقیقا خنده ی احمقانه که بعد نیم ساعت رسما نمی فهمی دیگه داری به چه علتی می خندی ولی بند نمی آد و می زنه به دیافراگم. خنده ی مسری مرگ آور! انگار که ازین گاز های خنده آور که تهش به مرگ ختم می شه استشمام کرده باشی.

خلاصه آره دلم تنگ شد.


متاسفم که دارم اینو می گم،

رامبد اداشو خوب در می آره،

این فردوسی پور خودشه ولی. 

یعنی دیگه لحظه ای بود که داشت واسه خودش کاملا کار خودش رو می کرد و فارغ تو دنیای خودش بود و اون رفیقش که کلی ازش جوون تره سعی می کرد به طرز افتضاحی جدی باشه و برنامه رو جلو ببره که اصلا مهم نبود واسه خود فردوسی پور!


فردوسی پور بیا یادمون بده،

چه جور؟ چه جور، این جور؟

منم بازی؟!

تو رو خداااا دستم به دامنت! منم بازی.


چققققققققققققققققدر از پنالتی متنفرممم..........

کهههههییییییییییییر

زیر قوزک داخلی پام سه ساعته خاریدن گرفته

بمیییییییییییرهههههههههههههههههه


گزارشگر کی بود؟

وای من عاشق فکت هایی ام که وسط گزارش کردنش می گه.

گوگل می فرماند که پیمان یوسفی نام داره.

من فقط صدای فردوسی پور و مزدک میرزایی رو بلدم تشخیص بدم فعلا!


ولی خیلی خوبه اطلاعات عمومی ش سرحال می آره آدمو.

مثلا این دو تا فکت رو گفت:


۱- مربی اروگوئه سندروم گیلن باره داره! آقا گرخیدم...  ما اینو فکر کنم تو ژنتیک یا ویروس شناسی خونده بودیم در همین حد یادمه که خیلی بد بود تهش آدمه خفه می شد درمانم نداشت. طرف با این بیماری مربی تیم ملی عه. بعد من تو جوونی هامم به درد خاصی نمی خورم، ورژن گیلن باره دارم که بماند.

۲- پدر یکی از بازیکن ها به علت علاقه ی وافرش به یوهانس کپلر اسم بچه ش رو این شکلی گذاشته. متاسفانه اینقد این بچه حرف می زنه نفهمیدم کدوم بازیکن. شاید په په؟!

ریش های کریس

گزارشگر فرمودند،

که رونالدو اعلام کرده،

"ریش هامو تا پایان جام جهانی نمی زنم."


این پست صرفا نقل به مضمون بود و هیچ ارزش مادی و معنوی ای ندارد.

+(صرفا اگه خواستین سرعت رشد ریش بر ثانیه ش رو محاسبه  کنین .)

رونالدو حذف شه؟

فردوسی پور می گفت تنها چیزی که می تونه درد مسی رو آروم کنه،

اینه که امشب رونالدو حذف شه مقابل اروگوئه! :)))

آخه واقعا به نظرت مسی این شکلیه؟ نیس، تو ذهن من که نیست.


ولی بازم به نظرم رونالدو می باااازه امشب. بابا اروگوئه یه باخت نداده تا حالا. حالا اینم هست گروهش آسون بود  و یوزپلنگی چون  ایران نداشتن تو گروه،

ولی بازم نه امتیاز خیلی خفنه. 


.:. راستی داشتم فکر می کردم من همین که اون پرچم های اول بازی رو بهم بگن بیا برو گوشش رو بگیر واسم کافیه. تقاضای زیادیه یه گوشه ش رو هم بدین من بگیرم؟ حالا مربی و بازیکن نخواستیم بشیم.

۱/۸ - جام جهانی ۲۰۱۸ - آرژانتین فرانسه

آقا مسی حذف شد. چهار سه شد!

چقد از تنهایی هاش غمم می گیره.

تازه اون گل دقایق اصافه رو اگه اگوئرو نمی زد من الآن ۱۴ امتیاز گرفته بودما!


ببین همین که همه تیم آرژانتینو،

مسی صدا می کنن خودت باید بگیری ینی چی.


مثلا ما داشتیم سر و صدا می کردیم،

مادر پرسید بازی کی و کیه؟

گفتیم آرژانتین فرانسه.

گفت خب فرانسه چند تا زده؟ 

گفتیم چهار تا.

پشت بندش پرسید خب حالا "مسی" چند تا زده؟


یا مثلا من خودم می خواستم برنامه ی بازی ها رو بگم به کسی، گفتم امروز عصر مسی و فرانسه بازی دارن.


خب تا اینجاش که قهرمان و نایب قهرمان جام ۲۰۱۴ حذف شدن.

طبق قرعه ی فینال دیستینیشن هم که بریم جلو، مرگ بعدی مال هلند و برزیله. هلند که اصلا به جام نرسید! پس برزیلی ها، برید فرار کنید زیر پتو هاتون از همین الآن.


و چقدرررر چقدر گل دی ماریا خوب بود. از بیرون. ازون فاصله. کیف کردم. کاش بلاگ اسکای یکم دستمون رو بیشتر باز می ذاشت تا گلش رو می ذاشتم. اینجاست که راحتی استفاده از تلگرام خنجر می شه می ره تو قلبت.


نمی شد فغانی اون پنالتی رو نگیره؟ آره می دونم، حقشون بودا... ولی کاش نمی گرفت ته دلم می گه مسی نباید حذف می شد تازه حرف خداحافظی ش هم هست. به نظرم اگه به پنالتی می کشید مسی اینا می شد ببرند.

ولی خوب وجدانا آرژانتینم حقش صعود نبود. چیه دفاعشون. من همین الآن بهتر از مدافع هاشون دفاع می کنم. نون نخورده بودن. هی جا می موندن...


بچه ها بچه ها!

ملکه ی زنبور ها حذف شد. ای بابا.

حیف شد. افتاده بین یه مشت آدم که نمی ذارن شکوفا شه.

یعنی مثلا نیگا، شاید اگه از اول مسی رو بر اساس عملکردش تو این تیم می خواستند بسنجند، اصلا بازیکن مشهوری نمی شد و دیگه اسم لیونل مسی پشت پیرهن هر بچه ای نمی بود.

محیط خیلی در شکوفایی تاثیر داره.

می تونی مسی باشی با این حجم تکنیک ولی حذف شی تا وقتی دور و بری هات این شکلی چپر چلاق اند...

یک هشتم نهایی

جدول به زودی ضمیمه می شود/ در دست آپلود/صبور باشید.


به روز رسانی:


تاریخا و ساعتاشم غلطه چند تا، بیخ به من چه!

آف دی

امروز فوتبال نداشت چون روز استراحت  بود تا  ورود تیم ها به یک هشتم،

و به همین میمنت من برای اولین بار با قیافه ی بازیکنان تیم ملی مون آشنا شدم و اسماشون رو با قیافه شون  لینک کردم تو ذهنم. حقیقتا این حجم از عرق ملی که درون خودم یافت می کنم، ستودن داره.

جدی زشته واقعا،

الآن تعداد بازیکن های اسپانیایی که با قیافه می شناسم، یا حتّی آلمانی ها، کم کم ش هفت هشت برابر قیافه ی بازیکنان ایرانی شناس هست تو ذهنم. این یعنی چی؟ من غرب زده ام؟

اصلا نمی فهمم چرا لیگ نگاه نمی کنم. چرا رغبت ندارم. چرا اینقد گارد دارم. یعنی حتی با چه ذوقی از جام ملت ها حرف می زنن و بازم هیچ احساسی ندارم. آره. کوفتش بزنن، من خیلی غرب زده ام.



یک سری جزئیات اند، آزارم می دن. 

فراموش شدن آزارم می ده. مثلا اون زمانی که دوم راهنمایی بودم، اینترنت به این وسعت نبود که یه سوال داشته باشی و سرچ بدی یا حداقل من دسترسی نداشتم به این وسعت. یه ساقی داشتم از کل مدرسه فقط همون همه ی هری پاتر ها رو داشت، و ازون کتاب ها رو می گرفتم. یک استرسی داشتم که نکنه اسم یه شخصیت داستانی، اسم یه ورد، یا هر نکته ای رو جا بندازم که تقریبا نسخه ی دست نوشته ی هری پاتر درست کرده بودم واسه خودم.


و الآن هم طبق همون حس، برای مثال تو مغزم کلیک می شه که باید ترتیب حضور بچه های تیم ملی تو برنامه ی ۲۰۱۸ رو حفظ باشم. واقعا نمی دونم چرا! حرص زدن واسه جزئیاتی که سرنوشتشون فراموش شدنه. اهمیتی ندارن که ثبت بشن. نمی فهمم چرا باید همچین وسواس فکری واقعا احمقانه ای داشته باشم! فقط یکی نشسته اون تو دستور می ده که هی تو باید بنویسی ش تا یادت نره. اگه فلان روز دلت خواست بدونی نفر دومی که از تیم ملی اومد تو برنامه ی ۲۰۱۸ کی  و در چه تاریخی بود، و یادت نیاد چی؟ و بدبخت هیچکس رو نداری که به این سوال جواب بده و اعصابت خورد می شه و فلان! و در جواب این فکرا هیچ چی ندارم تو ذهنم که باهاش مقابله کنم.

برای همین مجبورم بنویسم ترتیبشونو، چون مغز مبارکم به علل نا معلومی حس می کنه این جزئیات باید ثبت بشن و داره خودشو پاره می کنه و تازه  از طرفی خنگ تر از اونه که تو خودش نگه داره اینا رو. ولی نکته مثبتش اینه که شاید کمکم کرد قیافه هاشون یادم بمونه.


1- (پریشب) میلاد محمدی اومد.

2- (دیشب) علیرضا جهان بخش اومد. (که قیافه ی این یکی رو استثنائا از روی تبلیغ شامپو می شناختم!)

3- (امشب) امید ابراهیمی اومد.

4- (امشب) رامین رضائیان اومد.

5- (امشب) سید مجید حسینی اومد.


گیج شدم

ای بابا،

این دو تا بازی هم زمان امشب،

لباس های هر دو تا تیمشون قرمز سفیده.

اینور تونس سفید پاناما قرمز،

اونور انگلیس سفید دانمارک قرمز.

دیگه نمی فهمم چی می شه.


گزارش گری  تو مغزم این شکلی شده ک:

هورا... قرمزای اینور گل زدن!

هورا حالا قرمزای اونور گل زدن!


این چه وضعیه.

گه گیجه.

دمبله 2x

 اوپس،

همین الآن فهمیدم دو تا دمبله تو جهان فوتبال وجود داره.

یکیش که همونیه که بارسایی ه، یه ماه و اندی از من کوچیک تره و فیکس فرانسه س، با نام عثمان دمبله...

این یکی مال بلژیکه، با نام موسی دمبله... که خدا رو شککککککر این دیگه خیلی پیر تر از منه از جهت فوتبالی و سی سالشه الآن چک کردم. 


هجوم دمبله ها خلاصه.


.:. این یارویی هم که تو تبلیغ ایرانسل می آد می گه : "حالا چرا انقد خودشو گرفته؟" کپی یکی از بچه های مدرسه س. که اتفاقا خیلی هم خودشو می گرفت واسه ما. خوبه راضیم... بلایی که سر ما می آورد، دقیقا تو این تبلیغ سر خودش می آد.


.:. این فردی هم که داره لقمه ی آغشته به پنیر سفید آمل رو گاز می زنه تو تبلیغ، شبیه اندی ه. شبیشه ها! شبیه. 

جالب انگیز

هورا، بالاخره یه موقشنگ که قطعی بالا بیاد، پیدا کردم:

Marouane Fellaini

مو قشنگ، مو قشنگ حمایتت می کنیم!


یه فامیلی جالب هم پیدا شد تو بازی قبلی، از بین کلمبیایی ها:

Idrissa Gueye

لباس تونس vs لباس ایران

من همیشه قاطی می کنم،

حس می کنم لباس تیم ملی خودمونه. بعدا سر فرصت برم مقایسه کنم ببینم چه فرقی دارن.


راستش از نظرم خرج اضافیه اصن،

برزیل، کلمبیا و سوئد هم پولاشون رو بذارن رو هم یه کیت ورزشی زرد مینیونی طراحی کنن و هر سه تا همونو بپوشن دیگه بابا  جان.

چیه پول اضافه. وقت اضافه. طراح اضافه.جاش بقیه ی پولا رو بزنن به زخم های اقتصادی کشوراشون. 

این همه زور می زنن  سه تا لباس زرد متفاوت طراحی کنن که تهش از پشت دوربین بازم همشون زرد دیده می شه. :-"


چرا قیمه ها رو می ریزید تو ماستا؟

دو تا سوال خیلی حیاتی دارم:


۱) چرا آهنگ بچه های آسمان رو انداختید رو صحنه تکل ها و دریبل های بچه های تیم ملی و هر پنج دقیقه یه بار پخشش می کنید؟ من مخم قاطی می کنه! قاطی. قاط. قاط. قاطی می کنم. این چه کاریه؟ کدوم یکی از بازیکن های تیم شبیه علی حیوونکی با کفشای پاره پوره ش هستن؟ بیرانوند شاید. که اونو کلا تو کلیپ نذاشتید! می دونی من بچه بودم چقد با دیدن پاهای پر از ماهی علی گریه کردم؟ چرا این کارو با من می کنید؟


۲) چرا تبلیغ روبیکا رو ریختید تو تبلیغ گاج؟ روبیگاج؟ واقعا؟ واقعا؟؟ روبیگاااااج؟! می خوام بدونم!! خود تبلیغ های گاج به تنهایی کشنده نبود؟ خود صدای محمد رضا احمدی که هر فرصتی مثل بی بی دی بابیدی بو می پرید وسط روبیکا روبیکا می کرد کافی نبود؟ روبییییگاااااج؟ 


۳) می خوام یه پیشنهاد فنی بدم به همه ی قیمه تو  ماست ریزنده ها و علاقمندان به رشته ی خطیر قیمه در ماست ریزندگی! بیایید تبلیغ اویلا رو هم بریزید تو تبلیغ فامیلا، منو راحت کنیییید. جون من بیایید.

می دونی چیش باحاله؟ 

بستگی به زرنگی مسئول تبلیغاتتون داره. 

 اگه بخواید تیکه ی اول اویلا رو بریزید تو تیکه ی دوم فامیلا، نتیجه ی نهایی تون می شه "اوی" + "لا"  یا همون خود اویلا.

اگه بخواید تیکه ی اول فامیلا رو بریزید تو  تیکه ی دوم اویلا، نتیجه ی نهایی تون می شه "فامی" + "لا" که می کنه خود فامیلا.

نیم ساعته اینو کشف کردم دارم باهاش ور می رم تو ذهنم و کیفورم. 

بیایید سریع تر این قیمه رو بریزید تو ماست. این قیمه و ماست برای ریخته شدن تو هم آفریده شدن. بیایید. بجنبید.

تبلیغشم می شه:


" دی دی دی دی،

دی دی دی دی،

روغنیلا سرخیلا فامیلا!"


وای من چقد خلاقم. من چقد خلاقم. من چقددددددر خلاقم. 


.:. پیشنهادات دیگه هم دارم، عطر بیک رو بریزید تو فرش ستاره ی کویر. بعد ماحصل رو بریزید تو تبلیغ نوستالژیگ پنیر پنج ستاره ی آمل. آخخخخپ حالا بعدا دقیق تر مطرح می کنم.