Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

استپ، آزاد!

خواستم بگم تا یک ماه با خیال راحت می تونید از وبلاگ فاصله بگیرید اگه با فوتبال و خصوصا جام جهانی حال نمی کنید. یعنی اینکه قصد ندارم پست غیر فوتبالی بذارم! راحت تر: قصد دارم فقط پست فوتبالی بذارم. با خیال راحت کپی پیست کنم. همه چی!  :))) حالا شایدم یکی دو تا پست خارج از محور مجبور شدم بنویسم، که نهایتا که خودم بعدش بهتون می گم اگه خواستید، چون گم می شه بین بقیه ی پست ها.


می خوام تبدیل بشم به وبلاگ اختصاصی جام جهانی، از آنالیزور بودن خوشم می آد. البتّه آنالیز به روش خودم نه آنالیز به روش اینا! 

اینا همه ش عقده س. می بینی؟ عقده هایی ه که دارم با حوصله بازش می کنم تا بتونم لحظه ی مرگم حس بهتری داشته باشم.


این بهار دقیقا همون بهاری بود که له له می زدم واسش... بعد هفت هشت سال، بهار بی دغدغه م بود. که زندگیم کاملا نرمال و بی هدف باشه و بشینم فقط نگاه کنم و به هیچی اهمیت ندم و به خودم بگم آخ جان بهاره. نه اینکه بگم عح لعنتی کوفتش بزنن باز بهاره!

و این جام جهانی هم دقیقا همون جام جهانی ایه که از ۲۰۱۰ انتظارشو کشیدم. یه جام جهانی بی دغدغه. بی دغدغه ترین جام جهانی عمرم. البته اگه ۱۹۹۸ رو فاکتور بگیریم که سطح دغدغه م قوطی شیرخشکم بوده!

 

# یاد جام جهانی ۲۰۰۶ به خیر. یه کلیپ رپ طوری  بود خشایار اینا خونده بودن. (حمید لولایی رو می گم.) سرچ زدمش ولی پیدا نشد. یه تیکه شو یادمه. می گفت : "بچه ها پرتغالو پوست می کنن، هر چه قدر باشه بش گل می زنن." یا یه همچین چیزی... حتّی من اون زمان با تمام عقل بچّه گانه م می دونستم کلیپه شوخی می کنه و پرتغال دقیقا ما رو پوست می کنه.  :)))


# یاد جام جهانی ۲۰۱۰ به خیر. خاطره انگیز ترین. اشکای ایکر کاسیاس. مو های فرفری پویول. کلیپ شکیرا که تابستون تو ظهر گرما شش هفت نفره رفتیم تو فلان کلاس طبقه بالای مدرسه و سپردیم به یکی که درو بگیره و از پروژکتور پخشش کردیم و حال داد جدا، با وجودی که به شخصه داشتم سکته می کردم از ترس ناظم و صدای بلندش. مثلا حس می کردم شکیرا یکم زیادی لخته واسه اینکه تو پروژکتور کلاس مدرسه پخشش کنیم :))) و الآنه که بیان بکننمون تو گونی. سنجد هم پیشمون بود. یا حتّی یاد اون ساز باحالا که ویز می کردن توش! وو وو زلّا! توپش. جابولانی! اون پوستر تمام رنگی ای که دلم نیومد بچسبونم به دیوار اتاقم چون مستاجر بودیم. دماغ کلوزه! اون شبی که آرژانتین از آلمان باخت و من از ترسم خودم پیش دستی کردم زنگ زدم به دوستم پشمک و اعتراف کردم" باشه حالا یه باخت بود چیزی نیست، فدا سرم."


# یاد جام جهانی ۲۰۱۴ به خیر. هه! جام جهانی کنکورم. سالی که که وبلاگ ساختم. جام جهانی قایمکی! قلبم مثل گنجیشک می زد این قدر که می ترسیدم موقع دیدن بازی ها دستگیرم کنه کسی. مثل یه پرتگاه بود و من دستم رو گرفته بودم به همین یه طناب و جالبه هر کی رد می شد با چاقوش یکم از طناب رو می برید، که: " احمق جون، جام جهانی نگاه کردنت چی می گه الآن؟!" مو های فرفری داوید لوییز تو اون سال حتّی.  پدیده ی کاستاریکا‌!



خیلی احساس می کنم زندگی م با جام جهانی ها جلو می ره. مقطع مقطع های زندگی م با قاب های جام جهانی جلو می ره. مثل فریم های یه فیلم! و منم دریغ نمی کنم. این بار به آزادانه ترین روش ممکن جلو می برمش. 


امشب رفتم از دکه مجله ی ورزشی بگیرم، صاحب همیشگی ش نبود، یه جدیدی بود که تقریبا یه چند سالی از خودم بزرگ تر بود. 

یهو برگشت گفت این وقت شب دنبال مجله ورزشی ای‌؟ می دونی الآن وقت چیه؟! وقت سیگاره، وقت یاره، وقت مجله ی ورزش که نیست. بعد یه نگاه به ریخت و قیافه م کرد و گفت، البتّه به تو که خیلییی نمی خوره، ولی بازم وقت مجله ورزشی نیست... واسه تو وقت نمازه، وقت قرآنه و فلان و اینا! و منم طبق معمول که فحش می خورم یا دستم می ندازن، مغزم قفل می کنه بهش گفتم مرسی (کلا فحش بدید به طرز غریبی مودب می شم و تشکر می کنم!) و صداش فید شد تو گوشم چون تقریبا فرار کردم و پریدم تو ماشینم و حالا نگاز کی بگاز چون دیگه نمی خواستم بیشتر بشنوم!


حالا من نمی دونم چرا این اینجوری با این قساوت ترکشش رو خالی کرد رو من  و اینکه دلش از چی پر بود (حدس هایی می زنم چون اونجا یه دختری کنارم بود و دوستمون بیشتر داشت خوشمزه بازی در می آورد توجّه اوشونو جلب کنه شاید، عوضش ظرف اسید از دستش در رفت رو من پاشید! کلا راحت باشید من یه تنه اسید دون همه تونم! فور اور.) ولی کلا در هر صورت جالبه که یه ظاهر نسبتا موجه این قدر راحت گولشون/تون(؟) می زنه. :))))  

 خلاصه اساسی ریدمان زد به حالم و نمی بخشمش چون "pardon me, but you really do hurt my feelings!!!" و دیگه نمی رم ازش چیزی بخرم تا صاحب اصلی دکه برگرده! تریدنت پنج تومنه! اون مجله هایی که گاه و بی گاه می خرم هفت هشت تومن...حتّی دوازده تومن! همه اینا رو باخت سر حرفایی که بهم زد. 


آها اینو چرا گفتم، چون دنبال یه مجله بودم که برنامه ی بازی ها رو داشته باشه، می دونم رو اینترنت پره ولی من کاغذی رنگ شده ش رو می خواستم که هر تیمی هم می آد بالا تو جدولا واردش کنم. با دست خط خودم. خیلی خوشم می آد ازین کار. کاغذ جام جهانی قبلی رو دارم هنوز پشت در اتاقمه. پر از لکه های روغن... چروکیده و مچاله شده ... خیلی حس خوبی بهش دارم. اگه امسال گیرم نیاد یا یکی پرینت می کنم یا یکی می سازم خودم. اون کاغذ رو تو جیبم می ذاشتم با خودم همه جا می بردم چهار سال پیش. 


این پستم بیشتر نوشتم که بعدا بهم نگید، نگفتی. فوتبالی هستید که در میدان بمانید، نیستید سنگر بگیرید چون حوصله ی نق و نوق ندارم که اه چقد فوتبال حالمون به هم خورد. جوه، می فهمی؟ بگیره ول نمی کنه. و آخ ببین! گرفته. دقیقا گرفته. 

منم هم چنان زور می زنم کامنت ها رو بهترجوابگو باشم. دو صفحه کامنت جواب دادم!! نگفته بودم این پیشرفتو؟ :))) تموم می شه تو این یه ماه‌.


پ‌.ن. جدّی بهش فکر نکردین تا حالا؟ اگه پیکه فوتبالیست نبود شکیرا بازم هر جام جهانی آهنگ مناسبتی در می کرد؟ من هیچ خواننده ای رو ندیدم این قدر پیگیر باشه هر جام جهانی آهنگ بده بیرون. یکم دیگه وایسین پیکه یکم پیر تر شه ببینم بازم دل و دماغ آهنگ خوندن واسه جام جهانی رو داره یا نه. اون وقت مشخص می شه رگ فوتبالی داره یا نه.


وقتشه ک بگم مرا به سان شکیرا دوست بدار! هاها!