Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

تاس کبود

وای حموم بودم، 

یه کبودی روی ران پای راستم کشف کردم. اینقد خوشگل بود که زیر دوش نشسته بودم فقط نیگاش می کردم.

این شکلیه، البته یکم بی حیا تر بودم عکس پامو آپلود می کردم همین جا ولی زشته دیگه یکم:



حالا به نظرتون، لرد ولدمورت واقعا تو سال دو هزار و هجده اینجوری مرید هاشو احضار می کنه؟

قشنگ قالب گیری شده و صاف و صوفه. یه تاس با شماره ی پنج همه چی تموم. اصلا به عمرم کبودی به این قشنگی ندیده بودم. انگار ک تتوعه.

ای جان راحت شدم بالاخره ازین زندگی. ولدی بیا بیا بیا بیا.


راستی انرژی بفرستین من معدل کلّم از الف نیفته فردا. مرسی. خیلی داغونه وضعم. هعی.

حالا شاید این تاسه نجاتم داد...


پ.ن. اومدم یکم استراحت کنم. یه پست هست تو صفحه ی اوّل بلاگ اسکای الآن. عنوانش رو نوشته گرگ ها برای که زوزه می کشیدند؟

خواستم بگم من می دونم جوابشو با توجه به تفالی ک امروز به جزوه هام زدم. ؛)