Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

ثبت نام کنکور

   میدونین؟ وقتی داشتم تاپیک رو تایپ می کردم بی اختیار یاد بنیامین افتادم. یکی از بچه ها ی المپیاد کامپیوتری که دورادور می شناسمش... حس می کنم خیلی مثه من بود... بلاهایی که سرش اومد. اون اطمینانی که واسه قبول شدنش داشتن. اووووف. شاید هم صرفا یه حس پوچ برای همزاد پنداری...

در هر صورت پارسال این موقع تو وبلاگش نوشته بود که ثبت نام کنکور شروع شده و  آروزی موفقیت کرده بود واسه همه و خودش. من پارسال این موقع کد می زدم ، م 1 حل می کردم و مرلین می دیدم با چیپس و ماست.

باورم نمی شه این هممممه گذشته باشه از اون موقع... هیچ وقت فکرش رو نمی کردم حتی یه درصد منم بخوام کنکوری شم و این که الان جایی باشم که بنیامین یه سال پیش وایستاده بود. باورم نمی شه این منم که الان از قلمچی اومدم و از هول هدر رفتن وقتم تند تند می تایپم و شاید سه هفته ای باشه که پای پی سی ننشسته ام!!!!

البته باز خوبه بنیامین هدف داشت. من چی؟ یه المپیاد کامپیوتری که زورکی می خوان دکترش کنن؟! هووووف! من واسه چی تلاش کنم؟ صرفا از رقابتش لذت می برم و درس می خونم واسه رتبه!!!! می دونم تهش هر بلایی سرم بیاد تازه می رسم به پوچی! که خب حالا که پزشکی هم قبول شدیم... حالا چی؟

فعلا.... ثبت نام. و هم چنان لج و لج بازی من مادر! که شاید ختم شه به جا موندن من از ثبت نام. :دی سر معدل احمقانه ی نهایی های سال پیش... که اولین معدل زیر نوزده من حساب می شه! به خواب هم نمی دیدم چنین بلایی سرم بیاد! منی که انحراف از معیار معدل هام تو اول و دوم از بیست از صدم تجاوز نمی کرد صرفا واسه یه احمق بازی ریدم به نهایی هام. واسه یه امید واهی برای مدال طلایی که حتی رنگش رو هم ندیدم!!! و می تونید بفهمید چقدر سال اول و دوم گل کاشتم که معدل دیپلمم شده 19/80 ؟ (پراود!!!) با یه معدل نهایی زیر 19 و نمره ی فیزیکی غیر قابل باور! فک کنم simp  فکر کنه نمره فیزیکم با یکی جا به جا شده!!! :))) به هر حال اون 19/80 به درد من نمی خوره. هیشکی به اون نگاه نمی کنه. مهم معدل نهاییم ه که من از یه بچه ی خنگ هم بیشتر ریدم بهش. × به درک!

جدا اصلا ناراحت نمی شم اگه جا بمونم از ثبت نام :)))) حداقل به صورت ترسو واری به خودم دل داری می دم من خفن بودم، جا موندم. درست مثل کالیدسکوپ که همیشه سر مرحله یک ها می گفت کد نزدم یا کد اشتباه زدم... :دی

خلاصه این که کنکور نزدیک است... و من اصلا و ابدا دوست ندارم نزدیک تر بیاید. دوست دارم سمپادی بمانم. دانش آموز. شاد در جمع های دوستانه ی خودمان. فکر این که سال بعد هرکدام برویم در یک گوشه ی گورستانی از گور آباد رنجم می دهد.

سخن کوتاه باید باو!

موفق می شیم. آرزو نمی کنم. مطمئنّم! :دی


+از کجا فهمیدم؟ امروز تو قلمچی رسیدم همه ی اختصاصی ها رو یه دور بخونم و این واسه من یعنی این که شاخ کنکور شکست. دیگه وقت کم نمی آد :))))

هووووووف.

هی! رفیق جان! کنکور عزیز! بفهم!


   یه سوالی داشتم :|! آخه منی که همیشه ی خدا  کُد هام تایم می شد چه جوری با تو کنار بیام به درد نخور؟ منی که همیشه واسه هر کانتستی نصف کد هام تایم می شد! منی که همیشه آخرین نفری هستم که برگه هام رو تحویل میدم؟ حتی برگه ی آزمون تیزهوشانم رو! حتی برگه ی مرحله دوم المپیادم رو! چه جوری 50 تا تست زیست رو تو 30 دقیقه بزنم؟ به تو هم می گن دوصت آخه!؟ کمی درک بابا!

   همیشه هم ادعام این بوده که اگه اون قدری که حس می کنم نیاز دارم بهم وقت بدن هر آزمونی رو فول مارک می کنم. چون واقعا حس می کنم دانش به زمان ربطی نداره. شاید تسلط بشه اسمش رو گذاشت. ولی مسلما این روش سنجش اسمش سنجش سواد نیست!!!! بله. ولی متاسفانه اینور هنوز کسی درکم نمی کنه! باز المپیاد همه می دونستن. پنج ساعت پنج ساعت وقتامون بود. که باز هم من وقت_کم_میاوردم :|


#هار هار هار! بی نهایت به توان بی نهایت خوشحالم! امروز باید سوابق تحصیلی مون رو بررسی می کردیم. با اقتدار رشته ی فارغ التحصیلی من تا ابد ریاضی فیزیک باقی خواهد موند. تا ابد؛ تا همیشه؛ 4 ever! هیچ کدوم از نحسی هایی که برام  به زور ترتیب داده شد گذشته م  رو خدشه دار نمی کنه. همیشه یک ریاضی فیزیکی با اصل و نسب! :دی

>مدل مرگ خوار های هری پاتری بخونیدش تا حس بهتون القا شه<

:{


#این می تونه به این معنا باشه که من هر وقت پشیمون شدم می تونم به اصل خودم برگردم و کنکور ریاضی بدم و بشم همونی که حس می کنم باید باشم. نه اینی که الان هستم!!! شاید یه وقتی که مامان بابا بی خیال من یکی شدن واقعا بشه! 


# ذکر می کنم تنها عاملی که من رو به این رشته ی نچسب متصل نگه داشته معلم زیست با وقار و خفنمونه. اولین و آخرین و عزیزترین معلم زیستم. کسی که هیچ وقت نمی تونستم تصور کنم اینقدر برام عزیز باشه علی رغم همه ی جهت گیری های غیر واقعی و پرخاشگرانه ی من نسبت به درسش.قداستش از نصف معلم المپیاد هام بیشتره. ممنون آقای_جونِور!

نمی دونم چرا واقعا!

علی رغم اینکه اصلا خفن نیستم، یه احساس آرامشی تموم وجودم رو گرفته امسال.

و یه ایمان قوی به اینکه به اون چیزی که حقمه می رسم. حالا آیا اون چیزی که حقمه خوبه که اینقدر خوش خیالم؟ امیدوارم! :|

می دونی چیه؟ حس می کنم تهش پوز همه رو می زنم. بار الها... کمک کن این افکار بیش از وهم و خیال باشد.


" کنکور مثل المپیاد نیست! دیفالتش اینه که هر چقدر پول بدی آش می خوری! "

                                                                                                                 ×غَفی×

حیف. تازه فهمیدم آهنگای مرتضی پاشایی رو چقد می تونستم دوست داشته باشم!

ای کاش زودتر...


# یه امشب جای من باش

جای اونی که چشماش

به در خشک شد ولی عشقش نیومد...


# یه امشب مال من باش

مال مردی که دستاش

به جز دستای تو همراهی نداره...


 آقا اینا رو نخونین مسخره کنین! برین این تِرَک رو از آلبوم "یکی هست" دانلود کنید. ریتمش عاااالیه. معنی ش هم بی خیال. عشق کدوم گوری بود باو؟!


+یکی از بچّه هامون می گفت که مرتضی پاشایی از وقتی سرطان گرفته آهنگ خونده. آدم واقعا در شرایط سخت طلا می شه، نه؟!

می دونستین فرق ما با هری پاتر چیه؟

- اون تو هفده سالگیش با ولدمورت می جنگید؛

خبیث ترین آدمی که تو اون دوران پیدا می شد.

-ما با یه چیزی n بار وحشت ناک تر و دهشتناک تر از ولدمورت:

غول n شاخ و دم کنکور!