Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

آقا یکی دقیقا به من بگه تو دنیا تون چه خبره!

نمره ی درسی که می ترسیدم بیفتم رو بهم دادن پونزده،

نمره ی درسی که رو نوزده ش حساب کرده بودم رو بهم دادن  هفده!

ما کی ازین بازیا داشتیم که من یه درسی رو بگم فلان قدر می شم تو بدترین حالت بعد نمره ش بیاد پایین تر از حدّی که امر فرمودم؟

حالا اون حالت اوّل رو می گیم استاد لطف کردن کشیدن رو نمودار.

این دومی چه غلطی کرده؟ از نمودار کشیده پایین؟ دیده همه خوب شدن گفته بذار یکم زهر بریزم؟ :|


درسی بود که برای دومین بار پاسش می کردم، و جالبه ولی تنها درسی بود که تقریبا تمام سوالاش تکراری بود و از قبل به لطف سال بالایی ها دیده بودیمش! سوالاش رو از قبل داشتیم. از چی ورقه ی من نمره کم کردی آخه؟ استاد گشادی که زحمت طرح سوال جدید به خودش نمی ده ولی نمره هایی که رد می کنه دقیقا روی نمودار زنگوله ای سیر می کنن.

به کفشم.فردا باید برم چپ و راستشون کنم. اعصاب معصاب نذاشتن واسه ما.

باز لازم شده من از اون حالت موقرانه ی خودم بیام بیرون برم رو همه شون یه نعره ی آتشین بکشم.


احتمالا اون کسی که نشسته پشت دستگاه تصحیح اوراق حسابی مسته. ساقی ش کیه نمی دونم.


و آهان.

امروز دومین روزی بود که به محل هیجان انگیز بایگانی ورق های امتحانی شرف یاب شدم و برای بار دوم برگه ی همیشه گم شده م رو از تو یه گونی برگه کشیدم بیرون. خیلی باحاله وقتی داری برگه ها رو ورق می زنی. تا فیها خالدون کلاس از زیر دستت رد می شه در یک آن. دختر پسر. خرخون ناپلئونی. دست خط هاشون. مدل گزینه پر کردنشون حتّی.  براتون ازین چیز میزای هیجان انگیز می خوام یکم زندگی تون از یکنواختی در بیاد. :))


پ.ن: دو دستی دارم می زنم تو سرم معدل می گیرم. این یارو نمی دونم فازش چیه می آد رو صفحه ی دیوایسم. بعد مامانم از اون ور خونه صدا می کنه: کیلگ بیا خربزه بخور.

الآن  قیافه ی من به خربزه خور ها می خوره؟

یا به اینایی که نیاز به پوست صاف و بی چروک دارن؟



شب قدر مثلا

نه خیر. من اصلا حس شب قدر ندارم. 

اون حس معنویتش رو هم ندارم به هیچ وجه...

اصلا حس نمی کنم که اون یارو سرنوشته قراره امشب رقم بخوره... اصلا نمی دونم خدا کجا هست الآن...

حال جوشن کبیر رو ندارم حتی...

حال اینکه شده لا اقل امسال این سه روز رو روزه بگیرم رو هم ندارم... باورم نمی شه وقتی کنکوری بودم با چه سماجتی همه ی ماه رو روزه گرفتم در حالی که همه منعم می کردن و الآن اینقدر راحت چشمام رو می بندم و می گم ولش کن بابا مگه مهمه...

من فقط حس بد بختی دارم. 

تلویزیون رو روشن می کنم جوشن کبیر گوش بدم... دستام توی یه دنیای دیگه ن. دارن با ماشین حساب سبز رنگم ور می رن...

 من حس جدایی ناپذیری از یه ماشین حساب رو تجربه می کنم امشب.

من اون قدری غرق شدم تو یه سری عدد کوفتی که حتی برای رمز ورود به اکانت بلاگ اسکایم هم شماره دانشجویی م رو می زنم.

هی معدل می گیرم. با عدد ها بازی می کنم. زیگما واحد ضرب در نمره تقسیم بر زیگما واحد...

هی با خودم دودوتا چار تا می کنم:

اگه برم به دست و پای فلان استاد بیفتم که فلان قدر بهم نمره بده فلان رقم معدلم رو می کشه بالا...

اگه برم به اون استادی که حالم ازش به هم می خوره التماس کنم و براش پروژه ببرم معدلم رو فلان قدر دیگه می کشه بالا...

اگه اون استاده باهام لج نکنه در بهترین حالت...

هی می رم اپ های مختلف میانگین وزن دار رو دان می کنم شاید یکی شون اون عددی که من می خوام رو نشون بدن...

ولی نمی دن. نمی شه. هیچ جوره نمی شه...

در بهترین حالت من با معدل شونزده و نود و اندی صدم از رقابت باز خواهم موند و الف نمی شم  و در نتیجه بد بخت خواهم شد... 

هی لیست بلند بالا می نویسم رو کاغذ... از بالا تا به پایین فول آو عدد های حال به هم زن و مسخره... اینو یه ریاضی فیزیکی داره می گه که یه زمانی تمام عشقش ور رفتن با عددا بود...

باورم نمی شه به خاطر چند صدم کوفتی راهم ندن تو دانشگاه های تهران و بخوام یه سال دیگه این حجم از بدبختی رو تحمل کنم.

ببین من گفتم دانشگامون خوش می گذره خب؟ گفتم دوسش دارم و دل کندن ازش سخته برام...

خب... دروغ گفتم!!! من اینو زمانی تو این وبلاگ نوشتم که فکر می کردم انتقالی گرفتنم حتمی ه. 

ولی من الآن فقط کابوس سال بعدی رو می بینم که بازم مجبور شم بیست سالگیم رو بین همچین آدمایی و توی همچین شهری تلف کنم. 

من واقعا نمی کشم یه سال دیگه... واقعا نمی تونم.

اون قدری پیش رفتم که حتی به فکر هک کردن سیستم سما افتادم تا یه جوری درست کنم معدلم رو...

وای باورم نمی شه به جای شب قدر دارم به خاطر نمره گریه می کنم و می زنم تو سرم عین دو ساله ها... کاری که حدودا از دوم راهنمایی تا حالا دیگه انجامش ندادم تا جایی که یادمه... (کنکور نمره حساب نمی شه البته...)

واقعا خاک بر سرم، من چه هیولای کریهی شدم...!

خدایا خیلی مسخره س... ولی تا حالا تو شب قدر کسی ازت نمره خواسته براش بفرستی؟ من همونم.


+پ.ن اول: چه قدر از حرف الف بدم اومده جدیدا... از هیفده متنفرم نکنید جدا...

+پ.ن دوم: ببین بحث این نیست که من کم کاری کردم. بحث اینه که امتحانای ما به قدری مسخره بودن که ما شاید دو تا الف بیشتر نداشته باشیم... این وسط یه سری استادا هم رم کردن نمره ی درسای سه واحدی مو دارن می خورن. خدایا می شه امشب بری تو خواب اینا بشون بگی حق الناس بر گردنشونه حداقل از ترس رقم خوردن سرنوشتشون تو شب قدر نمره ی منو بهم بدن؟

+پ.ن سوم و آخر: با خودم می گم ببین کیلگ... هر کوفتی که باشه دیگه از کنکور قبول نشدنت که افتضاح تر نمی تونه باشه... بگیر بخواب. شب شما ام به خیر. راستی اگه استادید و دارید اینو می خونید انصافا نمره ای که حق دانشجو هاتونه بهشون بدید. حق خوری نکنید. شاید اونا هم دارن بی خوابی می کشن مثل من به خاطر دیوونه بازی استادش که شما باشی...


و من برنده ام. چرت هم نمی گم هیچ وخ.

هر وقت تو دانشگاه یه نمره ای گرفتید غیر قابل باورتون ، به هیچ وجه باورش نکنید.

وقتی می دونید حق تون این نیست، هیچ وقت باورش نکنین.

حتی اگه همه (من جمله مامان باباتون) بتون گفتن از کم کاری خودتون بوده و خوب نخوندین.

حتی اگه دوستاتون بهتون گفتن نمره رو نمی شه تو دانش گاه عوض کرد وقتی استاد ردش کرده.

حتی اگه رفتید واحد آموزش و بهتون گفتن وقت اعتراضا تموم شده.

حتی اگه با هزار بدبختی نتونستید دبیرخونه رو راضی کنید که اعتراض دستی تون رو اسکن کنن.

حتی اگه رفتید پیش استاد و عین آدم باهاش حرف زدید و عین خر جوابتون رو داد.

حتی اگه از استاد فحشی خوردید بر مبنای: "تو غلط کردی که اعتراض زدی رو درس من!!!"

حتی اگه مسئول تصحیح برگه ها بتون گفت برگه ها در کمال دقت و امانت صحیح شده و حاضر نیست دوباره برگه تون رو صحیح کنه.

.

.

.

همه ی آدمای بالا رو بزنید کنار. طوری که بچسبن به سقف آسمون. یا له بشن کف زمین.

بشون بگید :"شات د فاک آپ گایز!"

بگید ما کیلگارایی رو خوندیم که تو ترم یکش همه ی این شرایط رو داشت و تهش دو نمره ش رو از حلقوم استاد آناتومی  پیرش که ازش متنفر بود کشید بیرون.

نمره ی یازده ش رو کرد چهارده!

وقتی که زمان اعتراض ها تموم شده بود. وقتی که  استاد مزینش کرد با فحش های آب دارش و حتی برگه اعتراضش رو پاره کرد! وقتی همه بهش می گفتن قبول کن این نمره ی توئه... قبول کن خرابش کردی!  و اون می گفت من مطمئنم واقعا تا این حد خراب نکردم امتحانم رو!!!

شوخی که نیست. نمره ش بود؛ حقش بود؛ سهمش بود؛ مالش بود.


بشون بگید که حتی وقتی همه ی دنیا معتقدند همه چی عادلانه ست باز هم به احتمال صفر ممیز صفر صفر صفر صفر صفر صفر صفر صفر تهش یه یک کوچولو، امکان داره به یکی بی عدالتی شده باشه و اون یه نفر باید تا ته ذره ی وجودش هوار بزنه : به من بی عدالتی شده. باید به همه ثابت کنه که احتمال های خیلی کوچیک و نا ممکن باز هم می تونن وجود داشته باشن! چون احتمالن!


+هیچ نمره ای به اندازه ی این یکی بهم حال نداده بود تا الآن! هیچ سیزده ای نیز.