Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

رای اوّلی مونم

    تموم شد. الآن اون آهنگ we are the champions my friends  که پس زمینه ی بازی فیفا دو هزار پونزده مون هست، داره تو ذهنم پلی می شه ناخودآگاه.

دی روز از بابام پرسیدم اوّلین رئیس جمهوری که بهش رای دادی کی بوده؟ گفت بنی صدر.

از مامانم پرسیدم، تقریبا خاطره ی مشخصّی نداشت ازش و بالاخره یادش نیومد اوّلین رئیس جمهور کی بوده که بهش رای داده.

خب با این اوصاف حدس می زنم به عنوان یک رای اوّلی موفّقیت بیشتری در این زمینه کسب کرده باشم. (هر چند که الآن ته دلم دارم با خودم فکر می کنم خوب اگه واقعا رای من نبود هم خیلی اتّفاق خاصی نمی افتاد از نظر احتمالاتی و ته ته ته ته دلم خیلی هم احساس خاصّی از برنده شدن کاندید مورد نظرم ندارم چون هیچ کدومتون تو ذهن من نیستید ببینید اتوپیایی که برای جامعه تصوّر می کنم چه قدر حتّی با طرز تفکّر این آقای اصلاح طلب زمین تا آسمون فرق داره. ولی باز اینم تو ذهنم دارم که راه کاندیدی که انتخاب شد، خیلی شبیه تر به راهی هست که من دوست دارم طی بشه نسبت به کاندیدا های دیگه.)


خدا حافظی می کنم با مقادیر زیادی از جو انتخاباتی، و استرس با مزه ای که گرفته بودم که حالا اگه جناح مخالف بیاد روی کار چه اتفاقی می افته. فکر نمی کنم دیگه نسبت به هیچ انتخاباتی همچین حسّی داشته باشم در آینده. اوّلین ها همیشه خیلی خاطره انگیزن.

حالا هم دیگه کم کم سر و ته پوشش خبری م رو هم می آرم که برم امتحان یازده نمره ایه رو استارت بزنم. ( که فقط دو جلسه ش رو خوندم از دوازده جلسه و دوشنبه ظهر هم امتحانشه و امروز هم رفتم دیدم هیچ کی به اندازه ی خودم فاز انتخابات نگرفته بود و همه به خر زدن مشغول بودن این آخر هفته. که خب البتّه برام مهم هم نیست، معمولا همیشه دو روز آخر همه چی رو جمع می کنم نتیجه ش هم تقریبا در حد بقیه می شه. فقط استرسش داره می آد سراغم کم کم. یعنی هیچ کس به اندازه ی من مفت کاری نکرد تو این یه هفته! حداقل ای کاش انصافا بیشتر می رفتم ستاد. از این ور رونده از اون ور مونده و اینا و فلان.)


عکس نتایج رو هم آپلود می کنم رو وبلاگم. عدد ها رو دوست دارم یادگاری داشته باشم. البتّه الان تقریبا حفظ شون کردم ولی خوب  به زودی یادم می ره.






نهایتا کلام آخر. خداقوّت رای اوّلی ها و رای غیر اوّلی ها. خدا قوّت پهلوانان. حماسه آفرینان، نه تنها در صحنه انتخابات، بلکه در وبلاگ من:




*وای تو راه که بودم، یکی از مردم نتایج رو برای اوّلین بار فهمید، بعدش خیلی جدی نگاه کرد و گفت پس میر سلیم نیومد بالا به دور دوم بکشه؟ احساس می کردم طرف از همون سیاره ای اومده که خود میرسلیم هم ازش اومده.

*گفته بودم یه رفیق طرف دار دو آتیشه ی رئیسی داشتم می نشست سر همه مون رو می خورد با حرف هاش گوشش هم بدهکار نبود؟ شاید هم نگفته بودم. آقا امروز این حیوونکی این قدر مظلوم شده بود، هر کی ندونه فکر می کرد مامان باباش چیزی شدن. اصلا هم به روی خودش نیاورد که دی روز انتخاباتی در کار بوده. ما هم به روش نیاوردیم و در کمال آرامش به زندگی مسالمت آمیز خودمون در کنار هم ادامه می دیم.

*لعنتی اون استاده که اومد بچّه های کلاس رو شست و شوی مغزی داد به رئیسی رای بدن هم دیگه باهاش کلاس نداریم.

* خودم رو کشتم. یعنی خودم رو کشتم که حتما قبل از مهر خوردن تو شناسنامه م از صفحه ی سفید بدون مهرش عکس داشته باشم! هیچی دیگه الآن فهمیدم که عکس رو جا به جا گرفتم. از محل ضبط مهر های اضطراری عکس انداختم در صورتی که باید از صفحه ی انتخابات عکس می گرفتم. من یک شاهکارم که نظیرش تو دنیا وجود نداره. الآن صفحه ی انتخاباتش مهری شده، و من عکس قبلش رو ندارم. خیلی هم ناراحتم سر همین قضیه. احتمالا هم شما این وسواس من رو نمی تونید درک کنید که چه قدر اعصابم می تونه خورد باشه.

پ.ن: دیدید چه قدر خوب نفر آخر انتخابات رو هم پیشگویی کرده بودم؟ هاه.
پ.ن آخر سری پست های انتخاباتی:  من یک رای نبودم البتّه ها. به بهانه ی رای اوّلی بودنم کلی از فامیل ها رو کشوندم پای صندوق رای. ما خاندان خیلی خسته ای داریم. خسته تر از اونچه فکرش رو بکنین.
پ.ن آخرین ترین (التماس می کند این فکر ها دست از سر کچلش بردارند) : ته دلم حس می کنم آرای باطله ام. هیچ دلیل منطقی ای براش ندارم ها، ولی ته دلمه حسش می کنم.

خداحافظ انتخابات.

شب اعلام نتایج

   یعنی تا الآن که دو ساعت و هجده دقیقه از وقت رسمی اخذ رای گذشته و آرا در حال خونده شدنه، شبکه خبر با چنان عزم راسخی داره اخبار  داعش و تروریست ها و سوریه رو زیر نویس می کنه که حس می کنم شاید  اگه بخوابم بهتر دستم به نتیجه ی آرای انتخاباتی برسه.


تا جایی که بکشم بیدار می مونم، فکر کنم آخرین بارم شب اعلام نتایج کنکور بود که تا خود صبح ساعت هفت نشستم، همین که نتیجه ها اومد خوابم برد!

ته همین پستم می آم به روز رسانی می نویسم، هم خواب از سرم می پره هم خاطره می شه.


# به روز رسانی ساعت دو و بیست و سه دقیقه : کی ماهواره ی ما رو خورد که من الآن گیر این شبکه خبر مضحک بیفتم؟


# به روز رسانی ساعت دو و پنجاه و چهار دقیقه : خوابم گرفته. گند بزنن به کل هیئت شبکه خبر. دیگه قیافه ی تک تک حماسه سازان امروز رو از بر شدم. یکی تو اینستا نوشته می ترسم بخوابم صبح بیدار شم ببینم دوباره احمدی نژاد رئیس جمهور شده. لا اقل امیدوارم این آرای غیر رسمی تا حدی موثق باشه.+ ور ور آقای کت آبی در شبکه ی خبر.


# به روز رسانی ساعت نه و چهل پنج دقیقه : خوب شد بیدار نموندم. تا چهار نشستم دیدم نه خیر سر کاریه! خلاصه دهنمون صاف شد تازه نتایج اوّلیه ش رو دادن. روحانی با ۱۴۶۱۹۸۴۸ رای پیشتازه. دیگه اون استرس دیشب رو ندارم. فعلا بریم دانشگاه تا ببینیم بعدش چی می شه.


#به روز رسانی ساعت نه و پنجاه دقیقه : ای کاش می گفتن رای هر کس چه زمانی شمرده شده. و این که آیا باطل شده یا نشده... مثلا یه سنسوری چیزی داشت همین که شمرده می شد خبر دار می شدی. با حال می شد، نه؟ بزرگ که شدم یه دستگاه جامع برای رای گیری انتخابات اختراع می کنم.