Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

مرامتو استاد

سپید دندان رو یادتونه؟ 

اینجا...

همون استاد مو برفی جنینمون که من عاشق رنگ سفید یه دست موهاشم ولی اسمش رو گذاشتم سپید دندان.

آقا الآن با هم تو یه آسانسور بودیم. چه قدر فابریک برخورد می کنه این بشر. حالا درسته من جمعا سه جلسه فرصت کردم برم سر کلاسش. ولی اخلاقشو... 


آسانسور می ایسته دیالوگ این شکلی پیش می ره:

- استاد بفرمایید رسیدیم.

- برو جَوون.

- استاد اختیار دارید اوّل شما بفرمایید.

- بهت گفتم برو، اصلا و ابدا.

[ و دستاشو می زنه به سینه ش که یعنی منتظرم اوّل تو بری بیرون.]

- ای بابا استاد خجالتمون می دید، نمی شه که اینجور!

- ببین اگه بخوای اینجا وایسی با من بحث کنی، الآن آسانسور بسته می شه هر دوتامون می ریم یه طبقه ی دیگه. :)))) بهت می گم برو.

[ این تیکه حسّ این فیلمای اکشنی بهم دست داد که در قاراشمیش ترین و کشنده ترین اوضاع شخصیت های نقش اوّل واسه هم هندونه قاچ می کنن و یکی می گه تا تو نری من نمی رم. اون یکی می گه نه برو. به خاطر من برو من جلوی هیولا ها رو می گیرم. :)))) خخخ.]

- استاد من واقعا شرمنده تونم. خیلی ببخشید. خیلی شرمنده.


و دیگه زدم بیرون و وایسادم تا که خودش بیاد و یکم پاچه خواری شو کنم و خداحافظی کنیم.

اصلا می خواستم بهش بگم استاد آقا من کف آسانسور فرش می شم شما بیا از روم رد شو دیگه جم کن این بازی مسخره رو.

خلاصه ببینید... استاد اخلاق مدار هم پیدا می شه تو دانشگا. حالا کاریش ندارم درس دادنش یه جوری بود. ولی همه رو با یه تیغ نبرّید. 

بعد اون وقت مثلا یه استادم هست اون قدر بی شخصیته که وقتی داری باهاش حرف می زنی، پشمم حسابت نمی کنه راشو می کشه می ره که یعنی من خیلی مهمم غیر مهما نیان سمت من مرسی عح.


خوب استادای عزیز این جور تو ذهن دانشجو نهادینه می شید. یاد گرفتید؟ این جوری شخصیت می سازن. طرف جای بابا بزرگمه بهم گفت تا تو نری بیرون منم نمی رم. خیلی مشتی بود خدایی.


پ.ن. یعنی شانس رو می بینی؟ ۶۶۶۶۶ رو کسی برام گرفته که نمی شناسمش. :))) با فاصله ی چند دقیقه بعد از زمانی که رفتم خودم! اینقدر سریع و آسون بود یعنی؟ چرا خودم حس کردم بسیار زیاده و حوصله م نکشید؟

  ولی آقا دمش خیلی گرم به هر حال گرفته ش. گااااااد.

خانوم ندا رو از کجا گیر بیاریم حالا؟ :-"

+هوراااااا. آدرس وبلاگ داره. حالا اخاذی نکنین ازم بابت یه شات. مزاحمتون می شیم.... بلکه حاجت روا بشیم. با ما باشید در اپیزود پرونده ی ویژه ی آیا کیلگ به مراد خویش خواهد رسید؟


پ.ن بعدی. آقا حالا که بحثش داغه... به من بگین چرا نشانه ی احترامه که اوّل طرف مقابل رو به زور از لای در رد کنی؟ خیلی درک نمی کنم. شاید اتاق تمساح های آدم خوار با دندان های تیز باشه اون ور چارچوب. تو باید طرف مقابلت رو هل بدی تو دهن شیر؟ 

ینی نمی شه اینجوری بهش نگا کرد که من خودم اوّل می رم پیش مرگ طرف مقابلم می شم، اگه همه  چی اکی بود، رفیقم بیاد پشت سرم؟ اینجوری شما نگاه نکردید بهش تا حالا؟

خلاصه که اگه فلسفه ی به وجود اومد همچین رفتاری رو می دونید بگید ما هم ملتفت شیم.

66666

بچّه ها من دارم می رم دانشگا، حواستون به ۶۶۶۶۶ آماروبلاگ باشه. 

دست هر کی افتاد اسکرین بگیره بفرسته.

ردش نکنین یه وقت که روانی می شم. ماه هاست با چنگ و دندون منتظرشم.

جیگرتونو.


*متاسفانه هنوز زیاد مونده و خودم الآن حوصله ی رفرش کردن ندارم تا بهش برسیم.

* آهان یه راه دیگه هم هس، سر نزنید به وبلاگ تا خودم بیام اون قدر رفرشش کنم عکس پنش تا شیش پشت هم رو بگیرم. بعدش دیگه آزادین بیایین.