Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

من همان حاشیه ام

باور کن، 

جدی من تمام مدّت محو اون پروژکتوری بودم که تو برنامه شون ترکید و بعدش دیگه ذهنم جمع نشد. خیلی خنده هاشون رو دوست داشتم. خنده به ترکیدن یه پروژکتور سر برنامه ی زنده. خنده ی زنده ی بدون برنامه ی قبلی. خنده ی ناخودآگاه!


محو یه چیز دیگه هم بودم، اینکه اون استاد صیام یا هرکس، که قرار بود مصاحبه ی روس ها بعد بازی رو ترجمه کنه، چقد شیرین می پیچوند و از هر ده تا جمله به ترجمه ی یکی ش می رسید و سر همین خیلی خندیدیم چون دیلی داشت وحشت ناک. 

کلا تو این شبای جام جهانی... دقیقا ساعت، دوازده رو که رد می کنه ما به همه چی خنده مون می گیره! خل می شیم. یعنی مثلا شاید این موضوع سر ساعت نه صبح یه موضوع کاملا جدّی باشه ولی شب این قدر در گوش هم تکرارش می کنیم و مسخره ش می کنیم که دل و روده هامون بپیچه به هم. 


ولی جدای تمسخر و این ها، مترجمی به خودی خود سخت هست، منتها اینکه هم زمان هم بشنوی هم ترجمه کنی دیگه خیلی داغونه، مثل اینه که بهت بگن شما در همین حال که داری این متن رو با چشمات می خونی ترجمه انگلیسی ش رو از دهنت بده بیرون. آدم ورودی خروجی های مغزش قاطی می شه خب واقعا! دم مترجما گرم. حس می کنم یه کاریه که هوش بالایی می خواد و یه سرعت عمل بی سابقه! تقریبا به این نتیجه رسیدم من هیچ وقت نمی تونم مترجم کلیپ فوتبالی شم.


+ یک بار دیگه هم من نحوه ی امتیاز بندی مسابقه رو اعلام کنم کسی جا نمونه اگه علاقه دارید چون خودم تازه فهمیدم یورو این شکلی نبود داستانش تا جایی که یادمه،

شما به ازای هر پیش بینی درست نتیجه ۱۰ امتیاز،

به ازای پیش بینی درست تفاضل گل ۷ امتیاز (احتمالا تفاضل گل تیم برنده دیگه!)،

به ازای پیش بینی درست برنده ۵ امتیاز،

و به ازای پیش بینی باخت، صرفا امتیاز شرکت در مسابقه که دو امتیاز هست رو دریافت می کنید. 


.:. دیدید کنفرانس خبری کیروشو؟ عجب چیزی بود! وسطش از یه معجون جادویی هم سخن به میان آورد. 

خیلی گنگ بود، یه چیزی گفت تو مایه های اینکه اگه یه معجون جادویی وجود داشت که با خوردنش می شد ما حریف اسپانیا بشیم، با وجودی که از نظر پولی در مضیقه ایم ولی حتما می خریدیمش و می خوردیمش و بازی می کردیم با اسپانیا! (واقعا ما این جمله رو هزار جور بالا پایین کردیم چیز زیادی دستگیرمون نشد که اصلا چی شد پای جادو اومد وسط و کلا خیلی واسم قابل درک نبود چی داره می گه...  اگه فهمیدید منظورش چی بوده، دو نفر رو هم این ور دنیا از جهالت برهانید لطفا!)


ولی لامصب کیروش! من که از اولش می دونستم تو پاتریستی، چقد دیر رو کردی بی انصاف!


محو آرامشی ام که داره فقط. چرا کارلوس کیروش این قدر آروم و دامبلدور طوری برخورد می کنه؟ انگار ته دلش کاملا خالیه. نمی گیری؟ طرف یکم دیگه بیش از حد آرومه. قورباغه آب پز نشده باشه یه وقت؟ یاد دریا می افتم چشاشو که می بینم. یه دریای خیلی آبی، درست چند دقیقه بعد از طلوع آفتاب. به همون آرامش. والا خوبه اگه بتونه همین آرامشو به بازیکنا هم بده.

من جدی اگه تیم بودم، امشب تا خود صبح از استرس به خودم لول می خوردم و تهش هم از کم خوابی حالت تهوع می گرفتم. اینا چه جوووور می تونن؟ یعنی همین که امشب تو خواب MI نمی کنند، خودش یه برده... من اصلا حتّی جرئتشو ندارم خودمو جای این بازیکنانمون فرض کنم. شب قبل اینکه با افتخار بری تو دهن یه اژدهای دندانه دار نروژی!