Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

85

طرف به خودش اومد و دید دیگه حتّی با بازی استقلال پرسپولیسم به وجد نمی آد.

حتّی با بازی استقلال پرسپولیس...

و نه حتّی با عدد مخوفش.

ما داستان ها داشتیم سر این عدد،

مسخره بازی ها در می آوردیم،

خیال بافی ها می کردیم واسه  زمانی که عدد رو این فیکس شه،

الآن که رسیدیم بش...

فقط هیچی.

حسّ یک کلمه کرّی خوندنم ندارم حتّی.


اونی که دو سال پیش ساعت ها می نشست تو ماشین تا فقط به بازی تهران برسه من بودم،

یا اینی که الآن کنار تلویزیون داره به خودش می گه ما خر کی باشیم اصلا چرا دکمه کنترل رو فشار بدم و روشنش کنم؟


ما چگونه ما شدیم؟

شما تماشاگر اختصاصی  بزرگ شدن ناگهانی یک آدم بیست ساله هستید.

یعنی خب می گم، بزرگ شدن نباشه... چیه پس؟ 

افسردگی پاییزه س؟

کسخل شدن ناگهانی مغزه؟

چیه این کوفت؟

هوف...

ایهی ایهی ایهی :((

   به خدا اگه فردا بخوان به خاطر کلاس کوفتی دانش خانواده مجبورمون کنن بمونیم دانشگاه و به جای فوتبال دیدن یاد بگیریم چه جوری خانواده تشکیل بدیم، (که البته هیچ ایده ای ندارم موضوع درسش واقعا همینه یا صرفا موضوعیه که اسمش القا می کنه) در آینده همچین ایران زمین رو با خانواده ی تشکیلی م رو سفید می کنم که نگو. :|

هی هرچی می خوام هیچ چی نگم. استغفراللّه...

   حالا من گفتم احساس خاصی نسبت به تیم های ایرانی ندارم بس که آشغال طور بازی می کنن، ولی دلیل نمی شه اینجوری بزنن تو کمرم که. هیجان خونم اومده پایین، هر چه قدر هم آشغال باشه بهتر از هیچیه. 

من می خوام دربی ببینم. خداوندگارا! 

(به حالت دو نقطه گربه ی شرک طماعی که حاضر به استفاده ی غیبت هاش نیست ولی فوتبال هم دوست داره.)