Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

85

طرف به خودش اومد و دید دیگه حتّی با بازی استقلال پرسپولیسم به وجد نمی آد.

حتّی با بازی استقلال پرسپولیس...

و نه حتّی با عدد مخوفش.

ما داستان ها داشتیم سر این عدد،

مسخره بازی ها در می آوردیم،

خیال بافی ها می کردیم واسه  زمانی که عدد رو این فیکس شه،

الآن که رسیدیم بش...

فقط هیچی.

حسّ یک کلمه کرّی خوندنم ندارم حتّی.


اونی که دو سال پیش ساعت ها می نشست تو ماشین تا فقط به بازی تهران برسه من بودم،

یا اینی که الآن کنار تلویزیون داره به خودش می گه ما خر کی باشیم اصلا چرا دکمه کنترل رو فشار بدم و روشنش کنم؟


ما چگونه ما شدیم؟

شما تماشاگر اختصاصی  بزرگ شدن ناگهانی یک آدم بیست ساله هستید.

یعنی خب می گم، بزرگ شدن نباشه... چیه پس؟ 

افسردگی پاییزه س؟

کسخل شدن ناگهانی مغزه؟

چیه این کوفت؟

هوف...

نظرات 9 + ارسال نظر
سالادفصل پنج‌شنبه 4 آبان 1396 ساعت 14:46

افسردگی پاییزه اس قطعا..
حالا شاید اگر یکم نگاش کنی حس و حال کل کل و اینا بیاد سراغت..

از طرفی من عاشق پاییزم آخه. جور در نمی آد.

نگاشم کردم اتفاقا ولی تمامش رو محو شفر بودم فقط. پتانسیلش رو داره بش بگی استاد شیفو حتّی.

لیمو پنج‌شنبه 4 آبان 1396 ساعت 17:47

بزرگ شدن نیست,همینو میدونم

چه می دونم شاید تو بزرگ نشده باشی هنوز خب.
باور کن دنیایی که من از آدم بزرگا دیدم گاهی تا همین حد خالیه.

شای پنج‌شنبه 4 آبان 1396 ساعت 18:52

با پسرخاله م نشستیم بازی ببینیم مثلا؛ هیچکدوم از بازیکنا رو جز سید جلال نمیشناختم اونم دقت کردم مو در آورده بود!....
.
.
اممممم ۸۵؟....خب به صورت ریتمیک میشه گفت ژووووون ولی واقعا ژوووون نیست دیگه؛ فقط یه عح باز این میشه در جوابش گفت.
.
.
افسردگی؟....اممممم بخوام یکم مزه بپرونم میشه گفت ملت شانس میارن تو ۲۰ سالگی زن میگیرن ما ریدمان میکنه شاسمون افسرگی..(مرزهای کسنمکی را فرسخ ها جابجا میکند)
.
.
و در آخر واقعا بلد نیستم ادای شاد بودنو در بیارم.
کپچای کامنتو!63666

آقا دیگه هر کی رو نشناسی، منشا رم با اون قیافه ش نمی شناسی؟ خودت اون سری داشتی ازش حرف می زدی برام.

ولی واقعا جدّی جدای از شوخی من خیلی نمی شناسم شون. حافظه تصویری م خیلی پاچیده به همه. اسماشونو یکی در میون شانسی می پرونم گاهی درست در می آد. :))))

و طبیعتا ژاااااان بک. :)))) الآن من نمی دونم پرسپولیسیا باید خوشحال باشن هشتاد و پنج رو بردن یا برن بزنن تو سرشون که کام آن از بین این همه هشتاد و پنجو بردن. هر دو ور رو می شه کوبید باش. خخخ. :)))

راستی نچ، نه. کپچاشو دوس ندارم شای، سه هه گرفته ریده به عدد به اون قشنگی.

شایان پنج‌شنبه 4 آبان 1396 ساعت 19:55

نه خب منشا رو بدی بابا بزرگمم میشناسش..این نمیشناسم در مقایسه با قبلا هستش که نیمکت نشینا رو با نام پدر میشناختم..اصن یه وضعی شده
(این کامنت نیاز به جواب ندارد)

اصلا من عشقم می کشه الآن کل کامنت های دنیا رو جواب بدم چی می گی تو؟
یعنی مثلا اون پرانتزه رو نمی نوشتی جواب نوشتن براش سخت بود ولی خودت راه فرار گذاشتی واسم.

لیمو پنج‌شنبه 4 آبان 1396 ساعت 23:45

من که قطعا بزرگ نشدم :-X ولی بزرگ زیاد دیدم , یه بزرگ هم میتونه علاقمند ب فوتبال و دربی باشه!

راس می گی راس می گی.
من بزرگ نشدم،
.
.
.
یه راست تاکسیدرمی شدم،
و حتما فسیلم رو بیایین ببرین موزه ی لووری جایی یادگاری بمونه.

لیمو جمعه 5 آبان 1396 ساعت 09:19

کیلگ اصلا قصدم این نیست بگم تو الان بزرگ شدی یا نه یا چی , اونو خودت میدونی
میخواستم بگم خودت میدونی چخبره,سعی کنی دیر برات اتفاق بیفته!همین

مهربان می دونم منظورت چی هست،
شوخی کردم جو عوض شه. :)))

شن های ساحل جمعه 5 آبان 1396 ساعت 16:47

عدد مخوفش :))))))))))))))

به من چه مخوفه خب،،، :)))))

آیدا دوشنبه 15 آبان 1396 ساعت 22:06

سوت یاد گرفتی کیلگارا؟
بیصبرانه منتظرم صدای سوتت رو آپلود کنی:)

آقا تو کمر بستی شدید منو ضایع کنی ها. :))))
پیشرفت شایان توجهی نداشتم تا الآن.
سوت دو انگشتی م خوب شده ولی.
چهار انگشتی انرژیمو می خوره فک کنم درست نمی زنم که اینجور می شه.
حالا باز کار خواهم کرد. اینقد کار خواهم کرد که بترکم.

آیدا چهارشنبه 17 آبان 1396 ساعت 01:00

نه بابا ،چرا باید بخوام ضایعت کنم اخه؟
اما امیدوارم دفعه ی بعدی که ازت پرسیدم بگی بهتر از دو انگشتی میتون بزنم حتی..
خلاصه اینکه موفق باشی اژدهای نفس اتشین

بلی بلی بلی.
ولی پست شکست خوردنمو می ذارم همین جمعه، :دی خیالت تخت.
داغون طوری.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد