Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

بیا بش فکر نکنیم کیلگ...

که تو دومین دندون عقلت از وسطای عید نیش زده و هی داری ازش فرار می کنی و با خودت می گی : "ولش کن حتما یه تیکه غذاست..." و سریع پش بندش میری مسواک می زنی و بعد از مسواک از ترس این که غذا نبوده باشه اصلا دیگه زبونت رو به انتهای سمت راست  لثه ی بالات هدایت نمی کنی و هی با خودت می گی: " آره می دونستم یه تیکه غذاست..."

فقط نمی دونم چرا این اواخر این یه تیکه غذا از هر چی زندگیه سیرم کرده. 

بیا بش فک نکنیم کیلگ.


# شعر فصل:

بد نگوییم به مهتاب،

اگر تب داریم...

در شب ناب بهاری،

اگر بیماریم،

دو تا آزیترومایسین بخوریم،

یک کدیمال شب،

دو لیوان چای رویش،

خنکای متکا را

بغل گیریم و

مثل خمیر نانوایی ولو شده

دمرو

هجده ساعت تمام

بخوابیم.

شب بعدش مهتاب اینقدر قشنگ می شه که نگو.


+آره... می دونین اصن من زمستون امسال از قصد سرما نخوردم که  همه ش رو برای بهار ذخیره کنم. گفتم شاید حسودیش شه که چرا همه تو زمستون سرما می خورن. خدا نصیب گرگ بیابون نکنه!!! دیشب همه ی سلول های بدنم هوس آپوپتوز به سرشون زده بود...