Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

فیف الف کیف

یه نگاه به گندی که خورده...

یه نگاه به دور و بر...

تلاقی با مسیر نگاه داداش سیزده ساله...

احساس گناه آنی. بی خیال، تصمیم اتّخاذ شد.


- فاک.

- هییییییییییی وااااااااای! پس تو تمام این مدّت می دونستی معنیش چیه و به من نمی گفتی کیلگ؟

- نه نمی دونستم ایزوفاگوس ولم کن اعصابم خورده.

- ولی همین الآن گفتیش. فا...

- معنی ش رو نمی دونم، ولی دلیل هم نمی شه که ازش استفاده نکنم.


دومین باری بود که به غیر از نوشته هام، در حضور کس دیگه ای به غیر از خودم، علنا و با صدای بلند و کاملا رسا این فحش رو به زبون می آوردم. 


بار اوّل جلوی دوستام بود. خیلی حسّ داغونیه که از ازل تا ابدبچّه خوبه ی دبیرستان باشی و همیشه ازت انتظار مثبت بازی داشته باشن خب؟ زارت نشسته بودم روی یه نرده ی تازه رنگ شده. لباسم، شلوارم و کف دستام به معنی واقعی کلمه به سلیقه ی شهرداری، ریدمانی شده بود زرد و نارنجی رنگ. تنها چیزی که می تونستم باهاش شل کنم خودمو همین یه کلمه بود. و می دونی وقتی گفتمش... یهو حدود هفت هشت جفت چشم، بر و بر، خشک شده، برگشتن سمتم. دو ثانیه سکوت مطلق مرگ آور. انگار که یکی ازین پدیده های نجومی باشم که هر هزاران سال یک بار اتفاق می افته و مردم تا آخر عمر افتخار می کنن که تونستن ببینندش!


- ووو... ووو... ووو... ووو... چی شنیدم؟

- باورم نمی شهههههههه! کیلگ!!!

- یعنی دیگه وقتی این داره می گه، تهشو بخون...

- راه افتادیا مهندس...

-  بچّه ها این کیلگه ها... کیلگ خودمونه.



چی بگم والّا؟ 

به خدا ما هم آدمیم. بچّه مثبت هستیم، ولی بازم آدمیم. آستانه ی تحمّل داریم.

و لال هم نیستیم، می تونیم بگیم فاک. منتها نگهش می داریم واسه وقتی که واقعا دیگه به غیر از به زبون آوردنش کار دیگه ای نمی شه کرد.

یعنی خب... صبح تا شب، هزار درجه بد تر از ایناش رو بار ها می شنوم. می خونم. می بینم. حتّی تو همین جمع های ساده ای که چند دقیقه ای دور همیم. فاک که واقعا هیچ چی نیست. فحش خیلی پاکیه تو این دوره. ولی موقع به زبون آوردن که می رسه... واقعا تو زبونم نمی چرخه. نمی دونم می ترسم، خجالت می کشم، چه مرگم می شه که نمی تونم. ادبیاتم این نیست. متاسّفانه یا خوشبختانه.

ولی خب حق بدین که انصافا خسته ام از مدّت ها نقش الگوی بی خطای همه چی تموم رو تو جامعه های مختلف پیاده کردن.


آدم خوبا هم... عمیقا دلشون می خواد بگن فاک. و بلدن. بهتر کنترلش می کنن صرفا.


چرا انتظار دارین از هر جمله ی فلانی حداقل سه تا فاک بزنه بیرون، بعد وقتی من با همون ادبیات (تازه شاید با دوزاژ خیلی پایین تر) باهاتون صحبت می کنم، چشاتون می شه چهار تا و باید برم آب پاش بیارم شاخ های تازه جوونه زده تون رو آب بدم؟

خسته ام دیگه. اه.


می دونین زندگی کردن با ادبیّات شاهانه  و فخیر چه قدر می تونه کسل کننده و حتّی زجر دهنده باشه؟ می دونستین که شما از نظر روانی خیلی راحت تخلیه می شین با فحش دادن در آن لحظه ولی من همیشه دارم فرصتش رو از خودم می گیرم؟ می دونستین که خودش حتّی بار روانی اضافه برای من ایجاد می کنه که سعی کنم همون چهارچوبی که تو ذهنتون دارید رو ادامه بدم و هم چنان آدم لاکچری هه ی داستان بمونم؟


خب ولم کنید دیگه... بذارید منم دو تا فحش بدم شاید آروم بگیره این مغز صاب مرده م. شاید واقعا درستش کنه. آب بندی شم. چون به عنوان یک فحش نداده، شدیدا حس خوبی داره وقتی می بینم همه تون بر بر مثل ماست نگام می کنید که یعنی دیگه از این یه رقم آدم انتظار نداشتیم... خب سطح انتظارو بکشید بالا. یا بیارید پایین. یا هر چی.


من حتّی تکلیفم با خودم هم مشخّص نیست دیگه خیلیه بخوام نقش هم بازی کنم پیش همه. نمی دونم از بی چاک و دهن صحبت کردن خوشم می آد یا نه... بهم لذّت می ده یا نه؟ اگه آره، پس چرا این قدر مهارش می کنم و احساس گناه دارم موقع حرف های کثیف زدن؟ اگه نه، پس چرا رو به کسایی که ازشون متنفرم تو جیبم طوری که نبینن، انگشت وسط نشون می دم و فکر می کنم برنده ی ماجرام؟ این تناقض چه کوفتیه اومده تو دامون ما؟ اه.



راستی طی فکر کردن ها و نوشتن  این پستم یه قانونی کشف کردم. به خاطرم اومد در واقع. 

آدم هرچی بد دهن تر باشه و راحت تر فحش تو دهنش بچرخه، همون فحش ها موقع عصبانیت کم تر آرومش می کنن. 

یعنی مثلا در مورد من که فحش دادن تو زندگی واقعی م مثل یه جور تابوئه برام و همه انتظار دارن همیشه از دهنم گل و بلبل شرّه کنه بیرون، وقتی زمانش می رسه و رد می دم و بالاخره یه حرف رکیک می زنم، دلم قشنگ خنک می شه. یه تک فحش کوچیک حالم رو خوب می کنه و بعدش می تونم به خودم مسلّط شم. 

ولی خب در مورد یه سری از آدما که دیدم حتّی تو صحبت های عادی روزمره شون خیلی از فحش استفاده می کنن، بار معنایی فحش اثرش رو از دست داده و طرف وقتی عصبی می شه کلمه کم می آره. چون  سعی می کنه همون فحش رو شاید هفت هشت بار پشت هم تکرار کنه و بازم نمی تونه اون آرامشی رو که من از تک کلمه ای فحش دادن می گیرم بگیره. 

قشنگ مثل اعتیاده، نه؟ تازه کار ها خیلی عشق می کنن باهاش، ولی قهّار ها رو هیچی آرومشون نمی کنه. مقدارش رو هی بیشتر و بیشتر می کنن و تهش هم که هیچی.


می دونی کیلگ داشتم فکر می کردم فحش اختراع کنم. شاید جواب بده. یعنی خب مگه غیر از اینه که ما خودمون به کلمه ها معنا می بخشیم و اون معنای نهفته در فحش هاست که موقع ادا کردن آروممون می کنه؟ واژه ش که نیست، معناشه.  یه فحشی اختراع کنم که فقط خودم بفهمم فحشه و تو طول روز اون قدر به زبونش بیارم که دلم خنک شه. و آب هم از آب تکون نخوره. مردم نمی فهمن فحش دادی، ولی خودت که می دونی فحشه. راضی کننده س. :{


به عنوان اوّلین فحش که شاید یه دو سالی باشه ایده ش تو ذهنم هست خیلی وقت ها، به واژه ی "سیب" فکر کردم. من اصلا سیب دوست ندارم. بهم می گن که اتفاقا وقتی بچّه بودی خیلی سیب دوست داشتی و نمی دونیم چرا اینجوری شدی الآن. نه اینکه نتونم بخورم، ولی دست خودم باشه هیچ وقت خودم داوطلبانه نمی رم سمتش. 

خلاصه داشتم فکر می کردم به عنوان فحش استفاده ش کنم. از طرفی اینگار خیلی طرف دار داره و حتّی شاید به محبوبیتم اضافه کنه و فکر کنن دارم ازشون تعریف می کنم. معنای حقیقی ش هم طی یک حرکت خبیثانه قطعا فقط توی ذهن خودم نگه می دارم.

هر چند سیب خیلی ایده ی ابتدایی ای هست. من خیلی بهتر از ایناش رو می تونم اختراع کنم. ولی فعلا دم دستم باشه ببینم چی می شه. حتّی شاید یه کلمه ی بی معنا بهتر جواب بده. روش فکر می کنم...

و راستی...

فحش های اختراعی شما را پذیراییم.

نظرات 8 + ارسال نظر
سالادفصل دوشنبه 27 شهریور 1396 ساعت 02:27

الان چی شد کیلگ؟فحش یادت داداشت دادی؟؟یه کاری کن یادش بره..
دقیقااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا منم تو این مورد مثل توهم.با اینکه از این کلمه تو عمرم بیشتر از دو سه بار استفاده نکردم اما طول روز پیش میاد که تو ذهنم این به بقیه بگم یا انگشت وسطیم رو طوری که نبینن نشون بدم:/ (و حتی الانم یه جوریم که این رو مینویسم)
منم از سیب بدم میاد و بنظرم میتونه فحش باشه..

من؟ آموزش فحش؟ شیب؟ بام؟ :)))

نه بابا. این بچّه یه مدّتیه کلید کرده هر فحشی که تو کوچه خیابون یاد می گیره می آره رو من امتحان می کنه و اصراااار اصراااار که تو رو خدا معنا کن ببینیم یعنی چی.

خیلی راحت بهش می گم منم بلد نیستم، تا حالا نشنیدم برو از مامان بابا اینا بپرس. به من چه واقعا آخه... من که دیکشنری لغات زیر نافی ملّت غیور و شریف ایران نیستم. خودشون مسئولیت قبول کنن تو تربیت بچّه فردا پس فردا هم گناه منو نمی شورند.

اون سری هم که دو هفته تنبیهش کردم و باهاش حرف نزدم تقریبا یک همچو داستانی داشتیم باهاش.

ولی ناموسا می بینی نوشتنش چه قدر راحته؟ :)))) گفتنش سخته فقط.

شن های ساحل دوشنبه 27 شهریور 1396 ساعت 07:58

منم فحش استفاده نمی کنم به بقیه هم گیر می دم استفاده نکنن یه تفاوتی افراد چاله میدون با بقیه جامعه باید داشته باشن.یا تربیت شدی و توی خانواده بزرگ شدی یا زیر بوته رشد کردی اینا تفاوت داره.شایدم طرز فکرم قدیمی.چند تا فحش از زبان های دیگه بلدم کسی بلد نیست اونا هم خوبه.ولی وقتی یه فاجعه ای پیش می اد ناخوداگاه میگم اوه شت دیگه اخرش همین بعد همه عکس العمل نشون میدن چون وقتی استفاده می کنم که دست و پای یکی شکسته یا رادیات ماشین ترکیده یا زلزله شده یا همزمان 20 تا ظرف شکسته همه جا پر از خون....فحش اصلا جوابگو تخلیه روانیم نیست فقط بری کوه تنها داد بزنی انقدر که صدات بگیره

نمی دونم این طرز فکر قدیمی شده یا نه هنوز تاریخ مصرف داره.
ولی من از زمانی که عقلم کشید یکم، اینجوری بودم که بی خیال هر کس دوست داره فحش ها رو استفاده کنه، به نظرم همه ی این قضیه ی فحش دادن و اینا جنبه ی روانی داره صرفا و خب من اگه فحش هم بخورم اون قدرا واکنش نشون نمی دم. صرفا به خودم می گم طرف اینجوری بلده خودشو آروم کنه که نترکه از عصبانیت بذار انجامش بده و راحت شه چون آسیبی به کسی نمی رسه که. حرفه. :)))

برای همین هم اکثرا کاری ندارم بقیه چه جوری اند که حالا معیارم این باشه ادبیاتشون چاله میدونی ه یا نه. با همه شون هم می تونم قاطی شم، ولی خودم زیاد استفاده نمی کنم طبق اصول خانوادگی. نمی چرخه همچین تو زبونم که بلند و با افتخار بگمش و برام مهم هم نباشه.

اوه شت رو خوب اومدی ولی. خیلی شخصیت آرومی داری. ایول. :)))
ما که کوه نزدیکمون نیست ولی این آخریا که خیلی از همه ور لا منگنه بودم دلم خیلی هوار هوار کردن می خواست. شدید.

یه شب که حالم خراب بود داشتم بلند بلند فکر می کردم که آره یه کوه می خوام توش تا منتهای وجودم هوار بکشم، مامانم بهم گفت این بچّه بازی ها چیه در می آری پاشو برو بخواب. دیگه از اون موقع شوقم رو به این حرکت از دست دادم. بهم گفت این کارا بچّه گونه س و فقط مال توی فیلماست.
ولی به هر حال یه جایی تو تهران می شناسم. کوه نیست، پارکه. ولی همه می رن توش جیغ می کشن. باحاله. تا حالا خودم امتحان نکردم، ولی یه بار که دیدیم مادرم خاطر نشان کرد بیا این از همون جاهاس که دلت می خواست اون شب فریاد بکشی. منتها من دیگه فریادم نمی اومد در اون لحظه.

سالادفصل دوشنبه 27 شهریور 1396 ساعت 15:35

نوشتنش هم خیلی راحت نیست البته:\

برا من که هست. کلا از اوّلش هم مشکلی نداشتم با نوشتنش. نه اینکه اینجوری باشه که کم کم قبحش واسم بریزه از اوّلش فحش نوشتن برام راحت بود.
می تونم ثابت کنم حتّی پای همین کامنت ولی حیفه کامنت نازنینت رو بی خود و بی جهت به فحش بکشم.
و فکر کنم برای همین می تونی درک کنی چرا فضای مجازی پر از فحشه. چون نوشتنش خیلییی راحته واسه کسایی که مثل منن.

نارنجی دوشنبه 27 شهریور 1396 ساعت 18:51

من تا همین الان معنیش رو نمیدونستم
کاربردش رو میدونستم ها اما نمیدونستم یعنی چی
الان رفتم تو ویکی پدیا نوشته بود خیلی هم معنیش بد نیست :/

آقا دیگه اینجوری نگید که من حس کنم با پستای مزخرفم دارم یه مشت بچّه رو به گناه می ندازم. :)))

دیدم ویکی پدیاش رو، هر چند نوشته کاربرد و معنای جنسی آن مورد نظر نیست...
ولی باور کن تو ایران لااقل به این یه خطّش اعتقاد ندارن. خصوصا با بقیه ی فحش های قرابت داری که پشت بندش می دن کاملا مشخصه. یا حداقل تو محیط هایی که من بودم اینجوری بوده.

سالادفصل سه‌شنبه 28 شهریور 1396 ساعت 04:22

خیلی ممنونم که ثابتش نکردی واقعا:/

قابلی نداش. :))))

Jud سه‌شنبه 28 شهریور 1396 ساعت 20:04

در مورد جواب کامنت آخر نه،یکی مونده به آخر:)
من نظر خودم اینه که وقتی کسی این فحشو میده هیچوقت به معنی اصلیش یا حداقل به اون معنی که تو ویکی پدیا نوشته فکر نمیکنه.انگار که یه «لعنت»به همه چیِ غلیظ باشه!یجوری که لعنت حق مطلبو ادا نمیکنه ولی این ادا میکنه:دی
تازه بریتیشش هم میشه heck.(اگه دیکشنری نظرش با من متفاوته مشکل خودشه!)
اون خیلی جذابتر هم هست تازه=)
آیکونِ جودِ بدآموز!=}

من نظر خودم اینه که قانون خوشگل فرهیختگانه ی شما برای جامعه ای به غیر از ایرانمون کاربرد داره. :))))
ما که ندیدیم.
واقعا کاربردش هم باید همون باشه. یعنی ببین تا تو بیای دهنت رو باز کنی... لحنت رو غلیظ کنی... بگی لعنت به همه چی... کلا موضوع فحش دادن عوض شده. نیاز به معادل تک کلمه ای "لعنت به همه چی" شدیدا حس می شه.

ولی اگه کاربردش همین بود فقط و همه هم با دیدگاه تو موافق بودن، من با فراق بال استفاده ش می کردم. اینکه مردم اینجور فکر نمی کنن و لابد بعدش قضاوت هم می خوان بکنن، منزجر کننده س. می خوای یه لحظه فحش بدی آروم شی، به جاش تا یه عمر باید عواقب فحشی که دادی رو بکشی. :)))))

هر چند من تو این پست روی سخنم درباره ی یه فحش ثابت نبود هیچ، ولی خب بحث به این سمت هدایت شد.
و هک رو بلد نبودم. با تشکّر از جود بد آموز. =}

امیر جمعه 7 مهر 1396 ساعت 11:15

فاک یک فیلم مستند آمریکایی به کارگردانی استیو اندرسون پیرامون واژهٔ «فاک» است


پخخخخخخخ

خیلی باحال بود
وقتی دیدم اینجا نوشتن معنی بدی نداره رفتم تو گوگل سرچش کردم که اون چیزی که درموردش تو ویکی پدیا نوشته رو بخونم
اینو خود گوگل نوشته بود :)))
ببین این واژه چقدر توی دنیای امروز تاثیرگذاره که نه تنها کیلگ میاد یه پست درموردش مینویسه , بلکه یه کارگردان آمریکایی هم میاد یه فیلم دربارش میسازه !

امیر جمعه 7 مهر 1396 ساعت 11:18

آقا جدی این پستت خیلی جالب بود برام
چون دقیقا قبل از خوندن این پست یه آهنگ رو برای اولین بار گوش دادم به اسم irresponsible hate anthem
از مریلین منسون

برو اونو گوش بده میفهمی چرا جالب بود برام :))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد