Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

سال یک هزار و سی صد و نود و جقل دون

   خب راستش به زور و خیلی کشون کشون طور و عروس وار، دارن می برنمون مسافرت. :|

من اصلا از مسافرت خوشم نمی آد. حداقل از این مدلیش... نمی دونم از اوّل اوّلش تا آخر آخرش حس های متعدد گند مزخرفی دارم ولی یکم دارم سعی می کنم گند نزنم به حال ذوق زده ی بقیه. به هر حال... حس کردم شاید دیگه فرصتش پیش نیاد غزل آخر امسال رو تو بلاگم بخونم.  :)) نمی دونم تا چه حد اون جا به اینترنت دسترسی دارم چون خوب زیاد برنامه های سفر رو به من لو نمی دن که غر و لند های کمتر هم بشنون. برای همین فرض می کنم که دسترسی ندارم...

   می گن امسال سال خروسه! من می خواستم لحظه ی تحویل سال جقل دون رو بذارم سر سفره ی هفت سین یا حداقل بگیرمش بغلم با هم ازین دعاهای روحانی دم سفره ی هفت سین بخونیم! جقل دون خروس نیست، ولی از صد تا خروس با حال تره. این نامردا هم گرفتن اصل دم عیدی من رو از مرغم جدا کردن. اصلا از این وضع قاراشمیش خوشم نمی آد. اصلا لحظه ی تحویل سال معلوم نیست کجاییم. از اینم بدم می آد. چی می شد عین آدم تو خونه می بودیم لحظه ی تحویل سال؟ به هر حال از موقعی که بیست سالم شده دیگه خیلی این چرخش زمان و دور گردون رو جدی نمی گیرم همچین. احتمالا از سوغات خیرات بالا رفتن عدد سنّه این بی حسّی مزخرفم! یعنی خوب واقعا دارم به خودم می گم به درک که نیستیم حالا انگار با عوض شدن عدد سال قراره چی عوض شه که این همه واسش ذوق نشون بدم. به هر حال  اگه کوچک ترین بلایی سر جقل دون یا مینا بیاد به خاطر این مسافرت کوفتی نه خودم رو می بخشم نه اینا رو! دیشب بردم گذاشتمشون تو مطب بابام قرار شد یکی از همکاراش بیاد بهشون آب و دونه بده تو این یک هفته. اگه مردم این دوتا رو پیدا کنید مواظبشون باشید به عنوان وصیت. :)

دیگه چی بنویسم؟ اینکه همه ی کارام نا تمومن. اتاقم هم چنان مثل سر جنّه و می خواستم مرتبش کنم که حسّش نبود. مامانم الآن هی داره به جونم غر می زنه بجنب بجنب... اه که چقد الآن پر از انرژی منفی ام. متنفرم از اسباب جمع کردن، متنفرم از بدو بدو دیر شد... متنفرم از این که الآن می ریم فرودگاه و احتمالا دوباره کوله ی منو باز می کنن و تمام سوراخ سنبه هاش رو می گردن و نصف وسیله هام رو می ریزن دور! تف به همه چی که حوصله ی هیچ کدومشون رو ندارم.

    نهایتا صرفا دوست دارم خیلی ساده سال نو رو به همه تون تبریک بگم و از  این آرزو های خوشگل خوشگل رنگی رنگی کنم واستون. چون خوب همیشه به اکثر دوستام یا زنگ می زنم یا پیامکی چیزی می دم و به هر حال شما هم دوستای خیلی خفنی هستید. امیدوارم که تو این سال جدید جقل دون ترین باشید.

   اصلا هم نفهمیدم چی نوشتم اینقد که هولم می کنن از این ور. هر لحظه یه نفر داره اسمم رو جیغ می کشه. به خدا ما دیوونه ایم. لذّت ببرین از تعطیلاتتون. این چه مدل آب و هوا عوض کردنه؟ دلتون درد می کنه برید مسافرت؟ بشینین خونه استراحت کنین! نه اینکه همین دو روز آف تون رو هم با استرس مسافرت پر کنین.